back page fehrest page  

امام صادق (ع) فرمود: «كسى كه بنا داشته باشد هر سؤالى را پاسخ دهد وى ديوانه است» . (بحار:1/131 و 117)

دَيّوث:

آنكه مردان را بر زن خود وارد كند وآنكه در باره زن خود غيرت نداشته باشد .
پيغمبر (ص) فرمود: بوى بهشت از پانصد سال راه به مشام رسد ولى به مشام عاق والدين وديوث نرسد . عرض شد: «يا رسول الله ! ديوث چه كسى است» ؟ فرمود: «آنكه زنش زنا مى دهد وخود بر آن آگاه است» . (بحار:79/114)

ديو جانس:

يا ديوژن فيلسوف يونانى پيرو مكتب كلبى كه در سينوپ متولد شد ودر آتن مى زيست وچنانكه از داستان هاى مربوط به ساده زيستن او معروف است وى همواره سفالى گود در جيب خود داشت تا با آن آب بياشامد روزى ديد دختركى به سرعت با دو دست خود آب مى نوشد بى درنگ سفال را بر زمين زد وبه خود خطاب كرد كه: «تو خود را فيلسوف مى دانى در حالى كه به قدر اين دخترك ده نشين عقل ندارى وسالها اين سفال را با خود حمل مى كنى» ؟!
وى فضيلت را در ساده زيستن مى دانست از اين رو به آداب ورسوم ومقررات اجتماعى يكسره پشت پا زد . هنگامى كه اسكندر مقدونى برابر او كه بر آفتاب كنار ديوارى نشسته بود رسيد وپرسيد چه خدمتى از اسكندر براى وى ساخته است ؟ تنها از او خواست تا از برابر او رد شود تا مانع تابش آفتاب نگردد .
گويند اسكندر روزى توسط پيكى او را به نزد خود خواند . وى گفت: «همان كه او را از آمدن به نزد من مانع است مرا نيز از رفتن به نزد او مانع است . وآن بى نيازى است» .
وى روز روشن با جراغ در كوچه ها دنبال انسان (انسانى كه معرف فضايل بشرى باشد) مى گشت واين برجسته ترين معرف نظر تحقير آميز او به مردم روزگار وى بود .

دُيون:

جِ دَين ، وام ها .

دِيةَ

(اصل آن وَدى ، وتاء عوض واو محذوف ، مانند عدة)

:

خون بها ، ودى القاتل القتيل: قاتل خونبهاى مقتول را به ولىّ او داد .
در اصطلاح فقه ، عبارت از مالى است كه در مقابل جرح وقتل ونقص عضو بايد جانى به مجنى عليه يا

ورثه او دهد . و در اسلام در موارد مختلف ديه واجب است ودر مواردى قصاص يا ديه هر يك روا باشد بسته به نظر ولى دم است .
در قتل عمد صاحب دم مخير است بين ديه يا قصاص يا عفو . وديه زن نصف است در تمام مواردى كه معين يا مخير است .

«ديه قتل»

ديه قتل عمد (كه قاتل به قصد كشتن كارى با كسى كند كه كشته شود) يكى از شش چيز است كه قاتل هر يك را كه بپردازد مى تواند وآنها عبارتند از: صد شتر پنج ساله كه در سال ششم داخل شده باشند يا دويست گاو يا دويست جفت پارچه كه يكى را بتوان لُنگ كرد وديگرى را به دوش انداخت وبايد از بُردهاى بافت يمن باشد يا هزار گوسفند يا هزار دينار (طلاى سكّه دار) يا ده هزار درهم (نقره سكّه دار) وبايد خود قاتل در ظرف مدت يك سال بپردازد .
وديه قتل شبه عمد (كه قاتل با قصد ، كارى را با مقتول كرده باشد ولى نه به قصد كشتن چنانكه كسى به نيّت ادب كردن كسى را بزند و او بميرد) همان شش چيز است با اين تفاوت كه اگر قاتل شتر را انتخاب كند در سنّ شترها پنج سال شرط نيست (كه در كتب فقهيه ذكر شده) وديگر اينكه مى تواند خونبها را ظرف دو سال بپردازد وبايد خود قاتل بپردازد .
وديه قتل خطا (كه اصلا قصد مقتول را نكرده چنانكه سنگى را به سمتى بپراند واتفاقا به سر كسى بخورد وكشته شود) همان شش چيز است با اين تفاوت كه در سنّ شترها (اگر عاقله شتر را انتخاب كند) تخفيف بيشترى داده شده وديگر اينكه مى تواند خونبها را ظرف سه سال بپردازد وديگر اينكه در اين قتل (خطاى محض) ديه را بايد عاقله (يعنى خويشان پدرى از قبيل: عمو وبرادر وفرزندان آنها) بپردازند . (لمعه دمشقيه)

«ديه اعضاء بدن»

در ستردن تمام موى سر كسى چنانكه نرويد ديه كامل (كه در ديه قتل بيان شد) بايد پرداخت وهمچنين ستردن موى ريش واگر موى زن سترده شود ـ كه باز برويد ـ جانى بايد مهر زنى مانند او را به وى بپردازد.
ودر ستردن موى دو ابرو پانصد دينار واگر قسمتى از آن را بسترد به همان نسبت .
واگر موى مژه سترده شود به قولى ديه كامل بايد پرداخت وبه قولى تفاوت قيمت با مژه و بى مژه را (كه آزاد را برده فرض كنيم) .
اگر كسى دو چشم كسى را از بين ببرد بايد ديه كامل به وى بپردازد واگر يكى را از بين برد نصف ديه را وچهار پلك چشم ديه كامل دارد وهر يك ربع ديه وچشم يك چشم را از بين بردن ديه كامل دارد ، از بين بردن دو گوش كسى ديه كامل ويكى را نصف ديه .

از بين بردن بينى ديه كامل دارد اگر از بيخ بريده شود يا نرمه آن بريده شود واگر كمتر باشد به همين حساب كم مى شود .
دو لب ديه كامل ويكى نصف ديه .
زبان چون از بيخ بريده شود يا تمام مخارج حروف آن از بين برود ديه كامل است .
از بين بردن همه بيست وهشت دندان ديه كامل دارد كه ششصد دينار در ازاى دوازده تاى جلو وچهارصد دينار در ازاى شانزده تاى عقب است .
دو جانب فكّ زيرين ديه كامل را دارد .
گردن چون شكسته شود ـ كه كج شود ـ ديه كامل را دارد .
قطع نمودن يك دست نصف ديه و دو دست تمام ديه وبريدن تمام انگشتان دست ديه كامل را دارد ، قطع يك انگشت يكدهم ديه را دارد چه از دست وچه از پا .
كندن ناخن ده دينار ديه آن است .
كمر چون شكسته شود يا خم شود ديه كامل را دارد .
قطع رگ نخاع ديه كامل را دارد .
بريدن پستان زن هر يك نصف ديه را دارد .
بريدن آلت تناسلى مرد چه از بيخ وچه تمامى سر آن ديه كامل را دارد .
دو بيضه ديه كامل ويكى نصف ديه را دارد .
دو لب فرج زن اگر بريده شود ديه اش كامل است .
از ذكر ديه ساير اعضاء محض اختصار صرف نظر شد .
از بين بردن عقل كسى يا شنوائى يا بينائى يا بويائى يا چشائى يا صداى كسى وهمچنين از بين بردن نظم ادرار كسى هر يك ديه كامل را دارد . (لمعه دمشقية)
ودر شكستن استخوان عضوى ، خمس ديت آن عضو باشد . واگر بسته شود بى عيبى ، چهار خمس ديت وى بود . ودر موضحه هر عضوى ربع ديت شكستگى وى باشد .
ودر هر عضوى كه جنايت كنند ـ چنانكه شل شود ـ چهار دانگ ديت وى بود . وحكم شكستگى را كه در وى بود همان حكم بود كه در سر باشد . وآن هشت نوع است:
اولين ]

را[

«حارصه» خوانند ، وآن آن بود كه پوست باز رود ، وخون روان شود ، در وى عشرعشر ديت وى بود .
ودوم را «باضعه» خوانند ، وآن آن بود كه گوشت را بشكافد ، در وى خمس ده يك ديت وى بود .
سوم را «نافذ» گويند ، وآن آن باشد كه از گوشت بگذرد ، در وى خمس عشر و عشرعشر ديت وى باشد .

چهارم را «سمحاق» گويند ، وآن آن باشد كه به پوستى رسد كه ميان گوشت واستخوان باشد: بر وى دو خمس عشر ديت وى باشد .
ودرين چهارگانه قصاص باشد . دليلش اجماع اين طائفه است .
پنجم را «موضحه» گويند ، وآن آن بود كه استخوان را ظاهر ]

كند[

در وى نصف عشر ديت باشد بلا خلاف ، ودر وى قصاص بود به اجماع .
ششم را «هاشمه» خوانند . وآن آن بود كه استخوان بشكند ، در وى عشر ديت باشد.
هفتم را «منقّله» گويند ، وآن آن بود كه با شكستگى استخوان محتاج آن گردد كه از موضعى به موضع ديگرش نقل كنند ، در وى عشر ديت ونصف عشر ديت باشد .
هشتم را «مامومه» خوانند ، وآن آن باشد كه به ام الدماغ برسد ، يعنى: به جايگاه مغزش ، ودر وى ثلث ديت باشد بى خلاف .
اما «جايفه» آن بود كه به اندرون برسد ، واين در تن باشد ، نه در سر .
وطپانچه اى كه بر روى آزادى زنند ـ چنانكه سرخ شود ـ يك دينار ونيم لازم بود. واگر سبز شود يا سياه ، سه دينار بود . واگر بر تن بود نيمى از آنكه بر روى بود ، لازم آيد.
و زن در ديت اعضا با مرد يكسان بود ، تا آنگاه كه به سه يك ديت رسد ، چون به سه يكى رسيد با نيمه ديت وى برند .
وديت اعضاء بندگان به حساب قيمت ايشان باشد ، تا بر ديت آزاد زايد نگردد . اگر زيادت شود ، بر آن برند .
وكسى را كه در اقامت حدود وآداب كشته شود وى را ديت نباشد . (معتقد الاماميه 487 ، 493)

«ديه جنين»

از بين بردن نطفه اى كه در رحم قرار گرفته باشد ديه اش بيست دينار است وعلقه چهل دينار ومضغه شصت دينار وچون استخوان بندى شده باشد هشتاد دينار واگر خلقتش كامل باشد ـ پيش از دميده شدن روح ـ صد دينار چه پسر باشد وچه دختر .
واگر روح در آن دميده شده باشد اگر پسر باشد ديه كامل واگر دختر باشد نصف ديه . (از لمعه دمشقية)

دَيهيم:

تاج مخصوص پادشاهان .
back page fehrest page