fehrest page next page

« گ »

گ :

حرف بيست وششم از الفباى فارسى ونام آن گاف است . در حساب جمل، مانند كاف ، به بيست گيرند .

گائيدن :

گادن . آرميدن . جماع كردن . نكاح . رَفَث . گائيدن از مفطرات روزه است . (وسائل : 10/104)

امام صادق (ع) : سه كار است كه بدن را ويران مى سازد وچه بسا بكشند : با شكم پر به حمّام رفتن ، وبا شكم پر گائيدن . وگادن پيرزنان . (وسائل:20/255)

گاتها :

كهنه ترين ومقدس ترين قسمت اوستا ، گاتها مى باشند كه در ميان يسنا جاى داده شده است ; آنها عبارتند از سرود ونظم وشعر ، وهر فرد از اشعار گاتها را «گاس» گويند . كليه گاتها 17 فصل است وشامل 238 قطعه و 896 بيت مى باشد .

گاتهاى اوستا شامل پنج قسمت است وبه منزله پنج كتاب اسفار تورات است كه يهوديان آنها را از خود موسى دانسته احترام خاصى براى آنها منظور دارند :

نخستين موسوم است به «اهنود» ، دوم موسوم است به «اشنود» ، سوم موسوم است به «سپنتمد» ، چهارم به نام «وهوخشتر» ، پنجمين گاتها به «وهشتواشت» نامزد است .

گادن :

آراميدن . جماع كردن . به «گائيدن» رجوع شود .

گارد

(فرانسه)

محافظ ، مراقب ، نگهبان .

گازر

(به ضم يا كسر زاء)

:

جامه شوى . قصّار . حلبى از امام صادق (ع) روايت كرده كه از آن حضرت سؤال شد درباره گازرى كه جامه را تباه سازد ، فرمود : اگر مزدى را به مزدورى مى دهند كه چيزى را بسازد واصلاح نمايد ، اگر وى آن چيز را تباه سازد، ضامن خواهد بود . (وسائل:19/141)

از آن حضرت روايت است كه اميرالمؤمنين (ع) ، گازر وزرگر را ضامن مى شناخت تا اموال مردم از تباهى محفوظ باشد . (وسائل:19/142)

كاهلى گويد : از امام صادق (ع) پرسيدم: اگر جامه را به گازر دادم وبا وى شرط كردم كه در وقت معين به من تحويل دهد ، فرمود : اگر از وقت مقرّر ، تأخير نمود وجامه گم شد، وى ضامن است . (وسائل : 19/143)

گاليله :

عالِم رياضى و فيزيكدان . وى در تاريخ 18 فوريه 1564 در پيزا تولد يافت و در فلورانس به تحصيل پرداخت ، طب و رياضيات را فرا گرفت سپس منجم مشهورى گرديد . اولين دوربين را او اختراع و به وسيله آن معلوم كرد كه كره ماه داراى كوه هاى متعدد است و كهكشان از ستارگان كوچك تركيب شده و غير از اخترانى كه به چشم مى توان ديد ستارگان بى شمار ديگر نيز در آسمان وجود دارد ، و علاوه بر اين چهار ماه (قمر) از ماه هاى (اقمار) مشترى و لكه هاى خورشيد را كه متحرك اند كشف كرد .

گاليله تحت تأثير فرضيه هاى ذيمقراطيس واقع شده معتقد گرديد هرگونه تغييرى در عالم مديون و ناشى از حركت جزيى اتم مى باشد . گاليله عقايد خود را با استدلالات رياضى و محاسبه اى توأم و ثابت كرد كه عالم و كائنات مبتنى بر رياضى مى باشد .

طولى نكشيد مطالعات گاليله به مطالعه و عقايد كپلر اضافه شد و اين مهم بدست آمد كه فرضيه قديم معنى مركزيت زمين در كائنات صحيح نبوده و آفتاب مركز عالم است نه زمين . اين نظريه كه به نام فرضيه كپرنيكى و يا فرضيه (هيلوسانتريك) موسوم است با پيدايش نيوتن مورد بحث و مطالعه واقع گرديد و در نتيجه فرضيه كنونى يعنى آفتاب مركز منظومه شمسى و سيارات در اطراف با حركت معينى در گردش مى باشند بدست آمد .

در سال 1632 گاليله راجع به عقايد بطلميوس و كپرنيك در باب حركات منظومه شمسى كتابى نوشت . سال بعد پاپ او را به رم خواست و اظهار عقيده او را در باب حركت زمين گرد آفتاب كفر شمرد و مجبورش كرد كه به زانو درآيد و از آن عقيده استغفار كند . معروف است چون گاليله استغفار كرد از جا برخاسته بيرون رفت . ديدند كه با انگشت روى زمين نوشته است : با اين همه زمين حركت مى كند . او در سال 1642 درگذشت .

گام :

پا . شانه پا كه به زمين رسد ، از سر انگشتان تا پاشنه . قدم . آن قدر از زمين كه ميان دو پا باشد گاه راه رفتن .

امام باقر (ع) : چون بنده مؤمن ، ساز سفر حج كند ، هيچ گامى برندارد وگامى ننهد جز آن كه خداوند ، حسنه اى در نامه اعمالش ثبت نمايد . (وسائل:11/105)

نيز از آن حضرت آمده : هركسى كه در پى حاجت برادر مسلمانش برود ، هيچ گامى در اين راه بر ندارد جز آن كه خداوند حسنه اى برايش بنويسد وگناهى از او محو سازد ودرجه اى برايش بالا برد . (وسائل : 16/366)

گاندى :

پيشواى هندوان وموجد استقلال هندوستان .

موهندس كرمچند گاندى ، روز دوم اكتوبر 1869 ميلادى در شهر پور بندر كه يكى از توابع كاتياوار واقع در ايالت غربى هند است ، پا به عرصه وجود گذاشت . او از يك خانواده متوسط متعلق به گروه بازرگانان بود . پدر بزرگ او رئيس وزيران حكومت محلى بود وپدرش نيز به همان شغل اشتغال داشت . مادر او بانوئى متدين بود . همين سجيه در اخلاق فرزند او كه بعدها به صورت «پدر ملت هند» در آمد اثر فراوانى نهاد .

موهندس تحصيلات ابتدائى را در همان شهر شروع كرد . ولى شاگرد باهوش وزرنگى نبود . بعد همراه با خانواده خود به شهر راجكوت ـ يكى ديگر از نواحى ايالت فوق الذكر ـ رفت وبه ادامه تحصيل پرداخت.

از دوران تحصيل او اثرى از عظمت آينده وى مشاهده نمى شد جز اتفاقى كوچك كه روزى يك بازرس انگليسى به دبستانى كه او تحصيل مى كرد ، رفت تا كودكان را امتحان كند . گاندى نمى توانست يك كلمه را صحيح بنويسد . معلم با اشاره به او فهمانيد تا از نوآموز كنار خود رونويسى كند . وچون گاندى از اين كار سرباز زد ، بعدها مورد طعن وبى احترامى آموزگار قرار گرفت .

او از همان اوان مايل بود ديگران را تربيت كند وبه راهى كه صحيح مى پنداشت هدايت نمايد . وچون مى ديد يكى از دوستان برادرش پسرى مهمل ونامرتب است وبه بعضى عادات ناپسند از جمله خوردن گوشت كه در نزد هندوان مكروه است اعتياد دارد تصميم گرفت به هدايت وى بپردازد . غافل از اينكه خود رفته رفته تحت نفوذ اخلاقى او قرار گرفت وبه خاطر دوستى با او حتى به سرقت دستبند طلاى برادر خود مبادرت ورزيد .

اثر ديگرى كه از علاقه گاندى حتى در دوران طفوليت به هدايت مردم مشاهده مى كنيم ; ارتكاب وى به خوردن گوشت است . همان دوست به وى گفت : علت تفوق قوم انگليس بر هنديان اين است كه چون گوشت مى خورند قوى هستند ما كه بدين كار نمى پردازيم ، ضعيف وناچار از انقياد هستيم . گاندى جوان ، به عشق كسب نيرو به منظور پيشرفت ملت يكبار غذاى گوشت دار خورد ولى چنان ناراحت شد كه به قول خود او «آن شب در خواب ديدم كه گوسفند بينوا در معده ام بع بع مى كند» .

هنوز سيزده سال از سنين عمرش نمى گذشت ودر دبيرستان بود كه بخواست پدر با دخترى به نام كاستورباى ، به سن و سال خود ازدواج نمود وچنانكه در سرگذشت خويش مى نويسد در آن سن وسال از عروس جز ميهمانى هاى مرتب ويافتن يك همبازى دختر چيزى نمى فهميد.

در زمانى كه در يكى از كالج هاى محلى دوره دوم دبيرستان را طى مى كرد . پدرش بسال 1885 بدرود حيات گفت . وضع خانوادگى آنها از نظر درآمد خوب نبود وبزرگان قوم به وى توصيه كردند شغل پدر در پيش گيرد ولى او آرزو داشت وكيل دادگسترى شود وپيشنهاد كرد به لندن رود . اگرچه مادر متعصب او نخست با اين پيشنهاد مخالفت ورزيد اما بالاخره راضى شد مشروط بر آنكه فرزندش قول دهد هرگز به زن ، شراب وگوشت دست نزند .

گاندى در چهارم سپتامبر 1888 به طرف انگلستان حركت كرد . ماههاى اول اقامت در آن شهر تغييراتى عظيم در اخلاق وروحيه وى بوجود آورد ; به طوريكه به آموختن ويولن ورقص وآئين سخنورى پرداخت ولى بر اثر تماس با طرفداران گياهخوارى وبخصوص آشنائى با دو برادر متصوف روشى ساده در پيش گرفت وسعى داشت هرچه بيشتر زندگى را ساده وارزان بگذراند . گاندى به هنگام اقامت در لندن آثار بزرگ دينى خود را به زبان انگليسى خواند وآنگاه به مطالعه ساير اديان بخصوص اسلام ومسيحيت پرداخت . كتاب نور آسيا ، تأليف ادوين آرنولد ، بويژه فصل مربوط به پيغمبر اسلام (ص) اثرى عميق در وى گذارد و همين كه قرائت انجيل را به پايان رسانيد ، تحولات بزرگ اخلاقى وى شروع شد ودر تاريخ دهم ژوئن 1891 ميلادى به وطن خويش باز گشت .

در بمبئى مطلع شد كه مادرش بدرود حيات گفته وبه قول خود او مرگ مادر اندوهى به مراتب بيش از درگذشت پدر براى وى ايجاد كرد . پس از رسيدگى به امور خانوادگى ، به بمبئى رفت تا به وكالت پردازد . در عرض چند ماه فقط يك موكل به وى رجوع كرد وروزى هم كه مى خواست از او در محكمه دفاع كند ، چنان ناراحت شده سرش گيج رفت كه روى نيمكت افتاد وسبب تمسخر حضار گرديد . ناچار به شهر خود بازگشت . در اينجا نيز از وى استقبالى به عمل نيامد ، لذا به پيشنهاد يك كمپانى هندى به افريقاى جنوبى رفت تا پرونده آن را مورد مطالعه قرار دهد ودر محكمه از آن دفاع كند . اين مسافرت كه در آوريل 1893 صورت گرفت در واقع مقدمه مبارزات سياسى واجتماعى وى بشمار مى رود .

در آن زمان روش دولت افريقاى جنوبى نسبت به غير اروپائيان بخصوص هنديها بسيار ناپسند بود ومقاومت هاى سرسخت ولى مسالمت آميز گاندى در برابر قوانين ظالمانه آن دولت ، سبب شهرت وى گرديد به طورى كه هنديها او را نماينده خود دانستند وبه دستورهاى وى رفتار مى كردند.

گاندى در طول اقامت در افريقاى جنوبى چند بار از طرف مأمورين دولتى وغير دولتى مورد ضرب قرار گرفت وبه زندان افتاد ، ولى هرگز از خود عكس العمل نشان نداد . در ايامى هم كه آزاد بود ، روزى در دادگاه دريافت كه موكلش به او دروغ گفته وبا اينكه حق الوكاله هنگفت به وى وعده داده شده بود ، در دادگاه اعلام كرد كه چون موكل وى او را فريب داده از دفاع او خوددارى كرد .

كرمچند پس از سه سال اقامت در افريقاى جنوبى ومسافرت به نقاط مختلف آن به هند بازگشت وتصميم گرفت ملت هند را از بى عدالتى هائى كه نسبت به هموطنان او در افريقاى جنوبى روا مى داشتند مستحضر سازد ; چند جزوه انتشار داد كه يكى از آنها سبب شد به هنگام بازگشت مجدد به افريقاى جنوبى مورد شتم ولعن اروپائيان قرار گيرد به طورى كه اگر زوجه رئيس كلانترى محل ، به داد وى نرسيده بود اروپائيان با پاره آجر وسنگ وحتى گوجه فرنگى به قتلش رسانده بودند . اين عمل قبيح چنان ايجاد هياهو كرد كه چمبرلين نخست وزير وقت انگليس به استاندار انگليسى افريقاى جنوبى دستور رسيدگى داد ووقتى كه استاندار به گاندى گفت : متهمين حاضرند وهر حكمى كه درباره آنها صادر كنيد به منظور امتناع مقامات عاليه لندن قابل اجرا است ، گاندى فقط گفت : «آنها را آزاد كنيد» .

گاندى كه در دومين مسافرت به افريقاى جنوبى خانواده خود را به همراه برده بود در موقع شروع جنگ هاى بوئر بسال 1899 به علت اعتماد به حكومت انگليسى واحترامى كه براى آن قائل بود از جماعت هنديهاى آن سامان يك واحد بهدارى بوجود آورد وبه قشون انگليسى خدمت كرد وبه دنبال آن بسال 1901 به ميهن خويش بازگشت .

ورود او به هند مصادف بود با تشكيل جلسات سالانه حزب كنگره ملى . گاندى با استفاده از موقعيت ، چند قطعنامه راجع به وضع هنديان مقيم افريقاى جنوبى به حزب پيشنهاد كرد كه همه به تصويب رسيد . وبه دنبال آن پدر آينده ملت هند تصميم گرفت سراسر كشور را به وسيله قطار راه آهن درجه سه مسافرت كند ، تا هم با روحيه مردم ووضع زندگى ايشان در صفحات مختلف كشور آشنا گردد وهم طى مسافرتهاى طولانى خود از نزديك ببيند طبقه سوم چگونه زندگى مى كنند وبه چه چيز احتياج دارند وچه عواملى براى پيشرفت ايشان مورد لزوم است .

ولى مثل اينكه سرنوشت هنوز تماس گاندى را با مردم هند زود مى دانست ; زيرا چند صباحى از مسافرت هاى وى نمى گذشت كه هنديهاى مقيم ناتال بوسيله تلگرام او را احضار كردند تا هنگام مسافرت چمبرلين به افريقاى جنوبى همراه با هيأت نمايندگى هنديها با وى ملاقات كند وخواسته هاى ايشان را كه لغو مالياتهاى سنگين وجلوگيرى ازسياست امتيازات فعلى وتبعيضات نژادى بود به اطلاع نماينده انگلستان برساند . ولى مقامات اروپائى آن سامان مانع از ملاقات گاندى با چمبرلين شدند واو بناچار براى آغاز فعاليت مجدد خود عليه زورگوئى ها راه ديگرى انتخاب كرد وبراى وكالت در دادگاه عالى ژوهانسبورگ نام نويسى كرد .

در همين ايام بود كه زولوها عليه حكومت انگليسى در افريقاى جنوبى قيام كردند وگاندى به پيروى از عقيده خود مبنى بر مفيد بودن حكومت انگليس براى بشريت، يك واحد بهدارى جديد تشكيل داد تا به زخمى ها وبيماران كمك كند .

به جرأت مى توان ايام خدمت گاندى را در اين واحد پايه اصلى زندگى عالى اخلاقى آينده او دانست . درست است كه تجربيات وى در امور مختلف از سالها قبل آغاز گرديد وحتى در نيمه دوم توقف خود در لندن به هنگام تحصيل از تشريفات زندگى كناره گرفت وعزم جزم كرد تا حدّ امكان به سادگى زندگى كند ولى راه پيمائى هاى طولانى كه در ايام نبرد قشون انگليس عليه زولوها انجام مى شد ، فرصت بسيار مناسبى بود تا گاندى به تعمّق وتجسّس نفس بپردازد .

تصميمات وى در اين ايام راه زندگى او را به طور كلى تغيير داد واو را در مسير جديدى انداخت ; نخستين تصميم وى به اصطلاح هندى «تجرد در عين تأهل» است . بدين معنى كه شوهر در حالى كه نهايت احترام وعزت را براى زوجه وحقوق او قائل است از توسل به اعمال شهوانى پرهيز مى كند واجازه نمى دهد ديو شهوت حتى براى يكبار او را فريب دهد .

تصميم دوم وى «عدم تملك» است كه گفت : لزومى ندارد به گرد آوردن مال پردازم . حدّ اقل وسيله براى سهل ترين راه زندگى كافى است . اين تصميم با هديه كليه دارائى خود ـ حتى جواهر آلات زوجه اش ـ به كنگره هندى هاى مقيم افريقاى جنوبى آغاز گرديد وبه اين حقيقت پايان يافت كه در روز شهادت وى هنگامى كه مأمورين دولت براى ثبت وضبط موقت اموال وى اقدام كردند معلوم شد تنها ثروت اين مرد ، عبارت بود از : يك ساعت ، دو جفت كفش چوبى ، يك عينك ، يك قلم ، كاردى مخصوص براى باز كردن پاكتها ، يك نمكدان ، دو كاسه چوبى ويك قاشق چوبى به اضافه پارچه سفيدى كه شبيه به لنگ بر خود مى بست وگاه گوشه اى از آن را روى شانه مى انداخت .

البته بايد افكار عميق او را در راه پيمائيهاى نبرد زولو با مطالعات وى همراه دانست . چه ، به تصديق خود او آثار تولستوى ، جان رسكين ، آدولف ژوست ، ومافوق اينها تعليمات گيتا كتاب مقدس هنود وانجيل وقرآن مجيد بخصوص فرمايشات حضرت پيغمبر (ص) در نوعپرورى وخلوص واخوت وسادگى اثرات فراوانى در فكر وى از خود باقى گذاشت .

گاندى معتقد بود هر كس پندى مى دهد و اصلى را موعظه مى كند بايد در درجه اول خود واجد آن شرائط ومزايا باشد بدين سبب با هر اصلى كه مواجه مى گشت نخست آن را در مورد خود به مرحله آزمايش در مى آورد ، در صورتى كه مقرون به حقيقت وواقع مى يافت ، آن را به دوستان وآشنايان تعليم داد .

گاندى به دنبال مطالعه آثار تولستوى وتورو دريافت كه يگانه راه مبارزه عليه زورگوئى مقامات اروپائى به هنديان در آن سامان استفاده از روش ساتياگ راها است كه در اصطلاح غير هندى آن را «مقاومت منفى» عنوان كرده اند ولى مفهوم اصلى كلمه «پافشارى براى راستى وحقيقت» است گاندى به پيروى از اصل «با شرير مقاومت مكن» كه از اندرزهاى عيسى مسيح است به هم ميهنان خود مى گفت : در راه راستى مبارزه كنيد ، هرگز به اعمال زور وتشدّد نپردازيد تا موفق شويد .

گاندى براى اولين بار مبارزه ساتياگ راها را بسال 1908 در افريقاى جنوبى عليه «قانون سياه» آغاز كرد كه فوراً بازداشت شد ومدت ده ماه در زندان گذرانيد .ژنرال اسموتس استاندار انگليسى افريقاى جنوبى قول داد در صورتى كه هنديها عليه قانون سياه مبارزه نكنند ، آن را لغو كند . گاندى به قول او اعتماد كرد وعليرغم مخالفتهاى شديد وحتى تهديد به مرگ هنديها برگه مخصوص را امضاء كرد . ولى اسموتس به عهد خود وفا نكرد وبه همين دليل قيام آرام وبدون سلاح هنديها آغاز شد ودسته دسته در سپتامبر 1908 به دنبال گاندى به زندان رفتند .

گاندى براى سومين بار در فوريه 1909 به زندان با كار محكوم شد . در طول سه ماه محكوميت ساعات فراغت را به مطالعه پرداخت وچنان از حيث روحيه وجنبه هاى اخلاق تقويت شد كه اعلام داشت بهترين محل براى ساختن وپرداختن روح ، زندان است .

مبارزه گاندى هنوز ادامه داشت كه دولت افريقاى جنوبى اعلام كرد فقط ازدواج اروپائيان رسميت دارد . زنان هندى اين اعلاميه را موجب هتك احترام وحيثيت خود تلقى كردند واز آن پس در مبارزات مسالمت آميز با مردان شركت وهمكارى كردند . هنديها به منظور نقض قانون به طور دسته جمعى از مرز ترانسوال گذشتند وبا اينكه عده زيادى از ايشان را گلوله سربازان اجنبى از پاى در آورد ولى پايدارى آرام وعدم توسل به اسلحه وپاسخ متقابل دولت را به زانو درآورد . به طورى كه گاندى را هم پس از چهارمين زندان ، آزاد كرد وقوانين غير قانونى بودن ازدواج غير اروپائيان وقانون سياه وقانون منع عبور از سرزمين ترانسوال وناتال را لغو كرد .

گاندى در يكى از همين چهار زندان بود كه يك جفت كفش صندل راحت براى ژنرال اسموتس بافت وژنرال مزبور پس از بيست وپنج سال هنگامى كه راجع به گاندى صحبت كرد ، گفت : حالا فهميدم كه شايسته نبودم پا در كفش چنان مردى كنم .

در سال 1893 كه گاندى به طرف افريقاى جنوبى حركت كرد يك وكيل جوان وبى تجربه اى بود وبه دنبال ثروت مى رفت . در ژانويه 1915 كه بار ديگر به ميهن خويش بازگشت به قول تاگور شاعر فيلسوف هند «روحى بزرگ ولى ژنده پوش» بود كه از مال دنيا چيزى نداشت ولى عزم كرده بود به اصلاح اخلاق هم ميهنان خود بپردارد .

در آن ايام هنوز كم بودند افرادى كه در خود هند گاندى را مى شناختند . ولى مسافرتهاى مرتب او به استانهاى كشور وبخصوص آغاز مبارزه ساتياگ راها در يكى از شهرهاى ايالت بهار موسوم به چام پاران وموفقيت اين مبارزه كه عليرغم ميل گاندى توسط مطبوعات در سراسر كشور تبليغ وبزرگ مى شد ، باعث شد تا روز به روز بر پيروان او افزوده گردد . مبارزه مسالمت آميز چام پاران به قول مطبوعات ملى هند ثابت كرد ، ملتى كه بخواهد مستقل شود بايد بپا خيزد وبرخاستن مولود يك عامل است ; آن هم تصميم .

مبارزه كارگران نساجى احمد آباد ، دومين وسيله اى بود كه سبب اشتهار بيشتر گاندى در خود هند شد وچون صاحبان كارخانجات حاضر نشدند خواسته هاى كارگران را برآورند وخطر گرسنگى براى كارگران بود ، گاندى اعلام كرد كه روزه خواهد گرفت وتاروزى كه مسئله حل نشود، به غذا دست نخواهد زد . اين امر در صاحبان كارخانجات نساجى احمدآباد بسيار مهم تلقى شد به طورى كه در عرض سه روز كارگر وكارفرما با هم كنار آمدند وگاندى روزه را شكست .

گاندى طى دو سال اول بازگشت اخير از افريقاى جنوبى چندين مبارزه مسالمت آميز را هدايت كرد ودر هيچ متينگ وتظاهراتى نبود كه خود پيشاپيش ديگران حركت نكند . به تصديق حتى دشمنان ومخالفين وى علت اصلى پيشرفت او همين بود كه اگر تظاهراتى بايد صورت بگيرد خود در صف اول مى ايستاد و به جلو مى رفت تا هرگاه مامورين شهربانى و دولتى حمله اى كنند اول خود او را بزنند وبازداشتش كنند .

در سال 1917 نايب السلطنه وقت انگليسى از او تقاضا كرد كه براى توفيق انگليس در جنگ ، مردم را تشويق تا در ارتش انگليسى هند نام نويسى كنند . گاندى كه هنوز امپراطورى بريتانيا را منزه مى پنداشت ، پياده به راه افتاد وبا تحمل مصائب بسيار ، واحد بزرگى تشكيل داد ولى ضمناً دريافت اگر مردم براى مبارزه به نفع حق خود وعليه زورگوئى با وى همگام هستند او نبايد بپندارد كه در جنگ براى ديگران نيز به همان نسبت فدائى وآماده هستند .

گاندى تا اين زمان در امور سياسى دخالت نكرده بود يا به عبارت ديگر قدم به صحنه سياست امور هند نگذاشته بود ; ولى حكومت انگليسى هند بجاى پاداش فداكاريهاى هنديان در جنگ بين المللى اول قانونى گذراند كه هند را در غل وزنجير نگاه دارند . به موجب اين قانون كه «رولت بيل» ناميده مى شد ، دولت مى توانست هر فرد هندى را كه عليه او سخنى راند ويا نويسد ، بدون محاكمه زندانى يا اعدام كند .

رولت بيل در واقع قانون خفقان عمومى بود وهمين قانون گاندى را از خواب ممتدى كه سالها بدان فرو رفته بود بيدار كرد ونظرش را نسبت به حكومت خارجى تغيير داد وبالضرورة او را به صحنه سياست كشاند .

مبارزات سياسى گاندى از سال 1919 ميلادى شروع شد وتا سال 1948 كه به ضرب گلوله يك فرد جاهل از پاى در آمد ، ادامه داشت . در واقع بايد او را در طول چنين مدتى طولانى يكه تاز سياست هند دانست .

گاندى در اين بيست ونه سال وضع كلى سياست هند را تغيير داد ولى خود او كوچكترين تغييرى ننمود . براى بيدار كردن احساسات مردم وتعميم مبارزات دستور «هرتل» صادر كرد . هرتل را بايد نوعى اعتصاب واعتراض عمومى دانست كه به هنگام اجراء آن بايستى كليه دكاكين وبازارها بسته شود ، كارمندان ادارات وبنگاهها اعم از دولتى وغير دولتى از حضور در محل كار امتناع ورزند .

نخستين هرتل كه به عنوان مبارزه با قانون خفقان عمومى بود موجب تعجب عمومى حتى خود گاندى گشت ; زيرا تا به آن روز باور نكرد كه ملت هندوان ومسلمانان تا به اين حدّ براى پيشرفت امور مشترك خود صميمانه همكارى كنند ولى او در اين مبارزه بازداشت شد وچون شنيد يك افسر پليس به دست جمعيت در احمد آباد به قتل رسيده است ، متأسف شد وبه منظور اعتراض عليه اين اقدام كه خلاف روح مسالمت آميز مبارزات او بود ، مدت سه روز ، روزه گرفت .

در روز اعلام روزه (سيزدهم آوريل 1919) ژنرال داير ، فرمانده انگليسى پادگان احمدآباد به سربازان خود دستور داد اشخاصى را كه در تظاهرات شركت داشتند در محلى به نام باغ جليان والا به مسلسل بستند در نتيجه يكهزار ودويست نفر در همان محل به قتل رسيدند وسى وشش هزار نفر ديگر زخمى شدند . اين قتل عام عمومى كه در تاريخ بشر كمتر نمونه وتالى دارد حتى در پارلمان انگليس مورد بحث قرار گرفت ويكى از نمايندگان آن گفت : «اين روز ، سياه ترين يوم در تاريخ حكومت انگليسى در هند است» سيزدهم ژوئيه را هنديها عزاى عمومى مى دانند .

چندى پس از اين واقعه مسئله خلافت به علت از بين رفتن امپراطورى عثمانى پيش آمد . اين امر كه در هند باعث تشكيل متينگ ها ومجامع مختلف شده بود كه توجه گاندى را به خود جلب كرد ، در چند متينگ به نفع هنديهاى مسلمان نطق كرد ودر يكى از همين متينگها بود كه «نهضت عدم همكارى» با حكومت انگليسى را پيشنهاد واعلام كرد .

سپس نهضت «سواراج» يا مبارزه براى حكومت خود مختارى هند را آغاز نهاد . شايد جالب توجه باشد اگر گفته شود همان گاندى كه چهار سال قبل مورد بى اعتنائى بعضى از مقامات حزب كنگره ملى هند بود وايشان او را مردى بى اطلاع از اوضاع هند وبى سياست تلقى مى كردند ، بسال 1920 ميلادى مركز سياست حزب كنگره ملى شد وچون به هيچ وجه رياست حزب را نپذيرفت غير مستقيم آن را اداره كرد وواسطه اى بود كه شكاف بين افراد تحصيلكرده وروشنفكر را با توده هاى مردم پر نمود وايشان را به هم مربوط ساخت .

نهضت عدم همكارى با اقدام گاندى مبنى بر بازگرداندن كليه مدالها ونشانهايى كه دولت انگليس در افريقاى جنوبى به وى اهداء كرده بود آغاز گرديد . گوئى ميليون هندو در انتظار چنين اقدامى بودند . چه به پيروى از گاندى عده بسيار زيادى مدالهاى خود را براى نايب السلطنه ارسال داشتند . شاگردان مدارس كلاسهاى درس را به عقب گذارده در كوچه وخيابان اجتماع كردند تا به فرمان گاندى پردازند . زنان هند كه قرنها از حقوق اجتماعى محروم مانده بودند ، در پى فرصتى مى گشتند تا نقش خود را در اجتماع ثابت كنند .

گاندى با مشاهده علاقه مردم براى آزادى واستقلال در هر موعظه اى كه مى كرد ومقاله اى كه در دو روزنامه هفتگى خويش موسوم به «هند جوان» و «نوجوان» به رشته تحرير در آورد ، مردم را به آرامش تشويق مى كرد .

در مبارزه اى كه ماه فوريه 1922 در ناحيه چورى چورا روى داد بار ديگر مردم يكى از مأمورين دولت را به قتل رساندند وگاندى با اعتراض عليه اين عمل روزه پنج روزه خود را اعلام داشت ، دولت كه در پى فرصت بود او را بازداشت كرد وقاضى انگليسى «مهاتما» را به شش سال حبس بدون كار محكوم ساخت .

  fehrest page next page