گوشت :
ماده اى نرم وسرخ وگاه سفيد كه استخوانهاى اندام جانوران را پوشاند ، محتوى عروق واعصاب جريان خون وپيوست بدن باشد . بعربى لحم گويند .
قرآن كريم : «آدمى را از گل خالص آفريديم . سپس وى را نطفه گردانيده در جاى استوار قرار داديم . آنگاه نطفه را آويز رحم نموده وسپس آن را بصورت قطعه گوشتى ساختيم وپس از آن استخوان بندى نموديم وبر استخوانها گوشت پوشانيديم ، آنگاه در مرحله بعد ، آفريده ديگرش كرديم». (مؤمنون:12-14)
«او خداوندى است كه دريا را مسخر شما ساخت كه گوشت تازه از آن بخوريد» . (نحل : 14)
از رسول خدا روايت شده كه : سرِ غذاها در دنيا وآخرت گوشت ، وسرِ نوشابه ها در دنيا وآخرت آب است ... (ربيع الابرار:1/220)
از آن حضرت آمده است : هر كه چهل روز بگذرد وگوشت نخورد به عهده خدا وام بستاند وگوشت بخرد وبخورد . در حديث ديگر فرمود : بر شما باد به خوردن گوشت كه گوشت ، گوشت مى روياند وهر كه چهل روز بر او بگذرد وگوشت نخورد به بدخلقى دچار گردد ، وچون كسى را ديديد كه خلقش بد است به وى گوشت بخورانيد . در حديث آمده است كه هرگاه گوشت به خانه آن حضرت مى آوردند مى فرمود : تيكه ها را خرد بگيريد وخورش زيادى فراهم كنيد كه به همسايه ها برسد ، كه اين كار (خرد گرفتن تيكه ها وزياد كردن آب آن) موجب بهتر پختن وازدياد بركت آن مى شود .
از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود : پدرم مالى را به جاى نگذاشت جز هفتاد درهم كه آن را جهت خريد گوشت نهاده بود زيرا آن حضرت بر نبودن گوشت تاب نداشت .
نيز در حديث آمده كه خوردن گوشت نيروى شنوائى وبينائى را تقويت مى كند وگوشت با تخم مرغ موجب افزايش قوه باه مى شود . نيز آمده كه گوشت گاو با چغندر پيسى را از ميان مى برد . از اميرالمؤمنين (ع) روايت شده كه گوشت مرغى كه نزديك به اوان تخم گذاريش باشد ، پاكيزه ترين وبهترين گوشت است .
از حضرت رضا (ع) آمده كه گوشت گوسفند نيكو گوشتى است .
از امام كاظم (ع) نقل شده كه گوشت كبك ساقها را تقويت مى كند وتب را مى برد . نيز در حديث آن حضرت آمده كه گوشت مانده خشك شده بدگوشتى است كه درد را تحريك مى كند . نقل است كه شخصى نزد آن حضرت از ضعف شكوه نمود . فرمود : كباب بخور .
عمار ساباطى گويد : از امام صادق راجع به خريد گوشت پرسيدم فرمود : هر سه روز يكبار بخر . گفتم مهمان بر ما وارد مى شود وغذائى مناسب تر از گوشت براى مهمان نيست ؟ فرمود : هر سه روز يكروز . عرض كردم : آخر گوشت آماده ترين غذا براى مهمان مى باشد واگر خورش ديگرى به آنها بدهيم آن را به چيزى نمى گيرند ؟ باز هم فرمود : هر سه روز يكروز .
از انس بن مالك نقل شده كه پيغمبر(ص) گوشت را به صورت پخته (آبگوشتى) با نان وگاهى كباب وگاه قرمه تنها يا با نان مى خورد ومى فرمود : گوشت را بيش از هر غذائى دوست دارم ومى فرمود : گوشت شنوائى وبينائى را افزايش مى دهد ومى فرمود : گوشت سرور اغذيه است در دنيا وآخرت ، و بسا تليت خورش گوشت وكدو مى خورد ونيز آن حضرت گوشت حيوانات وحشى وپرنده هاى شكار شده را اگر به هديه برايش مى آورند مى خورد ولى خود شكار نمى كرد ونمى خريد ودوست مى داشت برايش شكار كنند .
از امام صادق (ع) نقل است كه پيغمبر(ص) دست وشانه حيوان را دوست مى داشت واز تهيگاه بدش مى آمد كه به جايگاه فضلات نزديك است .
هشام بن سالم گويد : از امام صادق (ع) راجع به خوردن گوشت خام پرسيدم فرمود: اين غذاى درندگان است . از آن حضرت روايت شده كه گوشت گاو مايه بيمارى است وروغنش شفا وشيرش دارو است . در حديث ديگر از آن حضرت رسيده كه گوشت با شير خورش پيامبران است .
در حديث رسول (ص) درباره ريختن خون يعنى كشتار حيوان و پخش نمودن گوشت آن به همسايگان ومستمندان تأكيد شده واين كار از علائم ايمان شمرده شده است . (بحار:66 و 62 و 16 و 11 و 99)
از اميرالمؤمنين (ع) روايت شده كه گوشت گرگ وپلنگ ويوز وشير وشغال وخرس وكفتار وهر حيوان چنگال دار حرام است . (بحار:65/185)
گوش دادن :
حالت استماع به خود گرفتن ، اصغاء .
گوش گرفتن :
حالت استماع به خود گرفتن . استماع . اصغاء .
قرآن كريم : «اى محمد ! آن بندگانم را مژده بده كه به سخن گوش مى دهند وبهترين آن را پيروى مى كنند ودر عمل پياده مى نمايند ، آنها هستند كه خداوند هدايتشان نموده وهمانها خردمندانند» . (زمر : 18-18)
اميرالمؤمنين (ع) فرمود : خود را به نيكو گوش دادن عادت ده و(اما) چيزى كه شنيدنش بر كمال تو نيفزايد گوش مده كه گوش دادن بدين گونه سخنان دل را زنگار گردد وتو را مايه منقصت ونكوهش بود . (غررالحكم)
وفرمود : چون در حضور دانشمندى مى نشينى به گوش دادن حريص تر باش تا به سخن گفتن ، وچنانكه نيكو سخن گفتن مى آموزى نيكو گوش دادن را نيز بياموز . (بحار:2/43)
گوشوار :
نام زيورى كه در گوش كنند . بعربى قُرط گويند .
در حديث آمده كه اميرالمؤمنين (ع) به سلمان فرمود : اى سلمان اين دو (حسن و حسين) دو گوشواره عرش پروردگارند . (بحار:26/292)
گوشه :
كنار ، كران ، طرف ، جانب ، شفا.
گوشه گيرى :
گوشه نشينى . انزوا وكناره گيرى . اعتزال . اميرالمؤمنين (ع) : گوشه گيرى از مردم ، ارجمندترين شيوه زيركان است . (غرر الحكم)
به «اجتماعى بودن» و «تنهائى» نيز رجوع شود .
گوشى بودن :
گوش خود را در اختيار هر سخنى نهادن . صفتى كه منافقان به رسول خدا (ص) نسبت مى دادند ، ومى گفتند: وى مردى گوشى است : (ومنهم الذين يؤذون النبىّ ويقولون هو اذن ...) . (توبه:61)
در شأن نزول اين آيه آمده است كه جمعى از منافقان مدينه در جائى نشسته بودند ودرباره پيغمبر (ص) سخنان ناشايست مى گفتند . يكى از آنها گفت : ساكت باشيد كه مى ترسيم اين سخنان به گوش محمد (ص) برسد وما را مورد نكوهش قرار دهد . جلاس بن سويد كه يكى از سران منافقين بود گفت : بيم مدار ، كه وى مردى گوشى است ، هر چه خواهيم گوئيم وسپس به نزد او رفته انكار كنيم واين را نيز تصديق نمايد . (چه از اخلاق رسول خدا اين بود كه هرگز سخن كسى را با صراحت رد نمى كرد وبه هر سخنى ، نيك يا بد ، صدق يا كذب ، گوش فرا مى داد وسپس به مقتضاى واقع عمل مى نمود) . آنگاه اين آيه فرود آمد ، بدين مضمون كه وى اگر گوشى است به نفع شما است ، كه عذر شما را مى پذيرد وسخن مؤمنان را باور مى كند ... (مجمع البيان)
آرى گوشى بودن بدين معنى كه سخن هر كسى را باور كردن ، خُلقى مذموم وشيوه اى نكوهيده است .
امام صادق (ع) فرمود : سه خصلت است كه چون كسى آن سه را بكار بندد ، دين ودنياى خويش را به تباهى كشيده است : گوشى بودن وبدگمانى واختيار زندگى را به زن خود دادن . (بحار:78/232)
گوگرد :
ماده معدنى معروف . آبهاى گوگردى يا آبهاى معدنى . به «آب گرم» رجوع شود .
گول :
ابله . احمق . پخمه . كودن .
گُولى :
ابلهى . بلاهت . حماقت . غفلت . از امام صادق (ع) روايت شده كه گولى در سه چيز است : باور كردن مطالبى كه نبوده (وممكن نيست) و اعتماد به كسى كه اعتماد به وى نشايد ، وطمع در چيزى كه امكان دستيابى به آن نباشد . (بحار:78/232)
گُون :
رنگ . لون .
گُونه :
عارض ورخسار . به عربى خَدّ . از رسول خدا (ص) روايت است كه هر كه بر گونه يا چهره مسلمانى سيلى بزند خداوند در روز قيامت استخوانهايش را در هم شكند و كَت بسته وى را به دوزخ فرستد ، مگر اين كه از گناه خويش توبه نمايد . (وسائل:29/23)
گَوهر :
سنگ يا فلز قيمتى مانند الماس و زر . معرب آن جوهر . مجازاً نخبه وذبده و حقيقت هر چيزى را گويند .
از امام صادق (ع) روايت شده كه هرچيزى را گوهرى باشد وگوهر فرزندان آدم ، محمد (ص) است وما وپيروان ما . (سفينةالبحار)
نيز از آن حضرت آمده كه اهل كلام (وبحثهاى كلامى) تباهند وتنها اهل تسليم اهل نجات باشند كه آنان پاك گوهرانند . (بحار:2/132)
گويا :
گوينده . ناطق . مقابل گنگ واخرس .
گويائى :
زبان آورى . به «سخنورى» رجوع شود .
گَهواره :
گاهواره . مَهد .
قرآن كريم : «خداوند آن كسى است كه زمين را گهواره شما قرار داد» . (طه:53)
گِياه :
رستنى كوچك در مقابل بوته ودرخت . مطلق آن بعربى نبات . تر آن عشب . خشك آن حشيش . و تر و خشك آن كلاء گويند .
قرآن كريم : «زمين را بگسترديم ودر آن كوههاى استوار بيفكنديم وهر نوع گياه با حسن وطراوت در آن برويانيديم» . (ق : 7)
از امام موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه : مسلمانان در آب وآتش وگياه شريكند . (وسائل : 17/231) كه مراد مباحات اصليه مى باشد ، يعنى آب رودخانه ها وچشمه سارهاى كوهستان ، وهيزم بيابان ، وگياهان صحرا .
گِيتى :
جهان . كره زمين . عالم سفلى .
گيج :
پريشان وپراكنده خاطر . احمق و ابله .
گيسو :
گيس . موى درازى كه از دو جانب سر كشيده باشد . ذائبة . ظفيرة . غديرة .