next page

fehrest page

back page

«بخشى از آيات مربوط به آخرت»

(يبيّن الله لكم الآيات لعلكم تتفكرون فى الدنيا والآخرة) ; خداوند آيات و نشانههاى خويش را برايتان آشكار مىسازد باشد كه در دنيا و آخرت (و حقيقت اين دو جهان) بينديشيد (بقرة:220) . (قل متاع الدنيا قليل والآخرة خير لمن اتقى) ; بگو (اى محمد) خوشى و كامرانى در اين جهان اندك و كوتاه مدت است و جهان آخرت بهترين و شايستهترين است براى خداى ترسان (نساء:77) . (تريدون عرض الدنيا والله يريد الآخرة); شما ـ به كوته نظرى ـ كالاى ناچيز دنيا را مىخواهيد اما خداوند نعيم و كامرانى جاويد آخرت را براى شما مىخواهد (انفال:67) . (ارضيتم بالحياة الدنيا عن الآخرة); آيا به زندگى موقت ناچيز دنيا دل خوش كرده و زندگى جاويد آخرت را از دست مىدهيد ؟! (توبة:38) . (وفرحوا بالحياة الدنيا وما الحياة الدنيا فى الآخرة الا متاع) ; اينها به زندگى دنيا دلشادند ، در حالى كه زندگى دنيا نزد زندگى آخرت ، اندك كالائى بيش نيست (رعد:26) . (يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا وهم عن الآخرة هم غافلون) ; اين دلباختگان به دنيا جز ظاهرى از زندگى دنيا را نمىدانند ، با اين حال به متاعى ناچيز اكتفا كرده و از زندگى جاويدان آخرت غافلند (روم:7) . (يا قوم انما هذه الحياة الدنيا متاع والآخرة هى دار القرار) ; مؤمن آل فرعون خطاب به مردم زمان خود گفت : اى مردم اين زندگى دنيا كالائى حقير و بىمقدار بيش نيست ، و آخرت است كه سراى زندگى دائم است . (غافر:39)

«بخشى از روايات مربوط به آخرت»

روايات در اين باره بيش از حد و حصر است كه جهت رعايت اختصار ، شمارى از آنها را كه در حوصله اين كتاب است تذكار مىدهيم .

از ابوسعيد خدرى روايت شده كه گفت : هنگامى كه پيغمبر (ص) از جنگ اُحُد بازگشته بود و مردمان گرداگرد وجود مقدسش فراهم آمده بودند آن حضرت در حالى كه به طلحه تكيه زده بود خطاب به مردم نمود و فرمود : اى مردم ! به آن اعمال روى آوريد و توجه خويش را به آن كارها معطوف داريد كه خداوند شما را به انجام آنها مكلف ساخته، وبه عمل به آنها موظف نموده، وآن كارهاى مربوط به جهان آخرت شما است، به كارهائى بپردازيد كه موجب آسايش شما وآبادانى خانه شما در آن جهان باشد، به دنيائى كه خداوند روزى شما را در آن ضمانت كرده و به عهده گرفته اين قدر دل مبنديد و اعضاء و جوارحى را كه از نعمتهاى خداوند تغذيه شده در راه معصيت او به كار مگيريد ، و همّ و غمّ خويش را در دستيابى مغفرت و آمرزش خداوند مصروف داريد و همت خود را در نزديك شدن هر چه بيشتر به طاعت و بندگى حضرتش به كار بنديد ; اين را بدانيد كه هر آن كس دنياى خود را بر آخرتش مقدم بدارد سهم آخرت خويش را از دست مىدهد و به دنيا هم بيش از آنچه كه برايش مقدّر و مقرّر بوده دست نمىيابد ، و هر كه آخرت خود را بر دنيايش مقدم بدارد نصيب دنيائيش را از دست نخواهد داد .

و فرمود : چگونه به وظائف آخرتيش عمل مىكند آنكس كه همچنان دلش به دنيا بسته است و شهوتش از دنيا پايان نيافته ؟! بسى در شگفتم از آن كس كه سراى جاويد آخرت را باور كرده و در عين حال تمام تلاش خويش را براى سراى فانى به كار مىگيرد . (بحار:77/184)

در حديث آمده كه روزى رسول خدا(ص) از كنار ديوانهاى مىگذشت ، فرمود : اين را چه شده است ؟ گفتند : ديوانه است . فرمود : اين بيمار است و مبتلى ، ديوانه حقيقى كسى است كه دنيا را بر آخرت برگزيده است . (بحار:1/131)

اميرالمؤمنين (ع) فرمود : هرآنچه موجب كاهش بهرههاى دنيا و افزايش بهرههاى آخرت گردد بهتر است از آنچه كه بهرههاى آخرت را بكاهد و به بهره دنيا بيفزايد . (دائرة المعارف)

از اميرالمؤمنين (ع) رسيده كه در گذشته چون حكما و دانشمندان به يكديگر نامه مىنوشتند نامه خويش را به اين سه جمله آغاز مىكردند : هر آنكس كه همّ و غمّ خود را به عالم آخرت مصروف دارد خداوند مهمات دنيايش را كفايت كند و هر كه درون خويش را اصلاح نمايد خداوند برون و ظاهرش را سامان بخشد و هر كه بين خود و خدا را اصلاح كند خداوند بين او و مردم را اصلاح نمايد و سازگار كند .

قيس بن عاصم گويد : به اتفاق جمعى از بنىتميم شرفياب حضور پيغمبر (ص) شديم به حضرتش عرض كردم : ما در بيابان زندگى مىكنيم ، توفيق شرفيابيمان به حضور شما اندك است ما را موعظتى فرماى كه بدان سود بريم . فرمود : اى قيس بدانكه هر عزت را ذلتى به همراه و هر زندگى را مرگى در پى و اين دنيا را آخرتى به دنبال باشد و هر چيزى به حساب آيد و هر عمل زير نظر خواهد بود و هر كار نيك را پاداشى و هر بدى را عقوبتى در پى باشد . بدان اى قيس كه خواه ناخواه يارى در قبر با تو دفن شود ، او زنده و تو مرده ، اگر آن يار همراه ، يارى بزرگوار بود تو را گرامى خواهد داشت و اگر يارى پست بود تو را يارى نكند و به دست عذابت سپارد ، چون به روز رستاخيز از قبر برخيزى همان يار با تو باشد و در موقف حساب نيز به همراه تو باشد و جز از آن چيزى از تو نپرسند پس كارى كن كه آن يار يارى شايسته باشد كه اگر او صالح بود تو را شاد سازد و مأنوست كند و اگر فاسد بود همه وحشت تو در آن عالم از او خواهد بود ، و آن يار عمل تو است .

اميرالمؤمنين(ع) فرمود : بر هر كسى است كه عقل خويش را فرا راه خود سازد و فرزند آخرت باشد كه او از آنجا (جهان فوق طبيعت) آمده است و سرانجام به آنجا بازگردد پس كسى كه به چشم دل در كار خويش بنگرد خواه ناخواه بايد بداند كه عملى را كه انجام مىدهد به سود او است يا زيانش ، اگر به سودش بود بدان ادامه دهد و گرنه دست از آن بردارد كه عمل بدون بينش در حقيقت بىراهه راه پيمودن است كه هر چه بيشتر رود از مقصد دورتر گردد ولى آنكه با بينش و دانش عمل مىكند به كسى ماند كه دقيقاً به منزل مقصود رهسپار است . پس بر هر كسى است كه بينديشد آيا رو به مقصد مىرود يا پشت به مقصد ؟

و از سخنان آن حضرت است : «ايها الناس ان اخوف ما اخاف عليكم اثنان : اتباع الهوى وطول الامل ، فاما اتباع الهوى فيصدّ عن الحق ، واما طول الامل فينسى الآخرة ; وان الدنيا قد ولّت حذّاء ، فلم يبق منها الاّ صبابة كصبابة الاناء اصطبّها صابّها ، الا وان الآخرة قد اقبلت ، ولكل منهما بنون ، فكونوا من ابناء الآخرة ولا تكونوا من ابناء الدنيا ، فان كل ولد سيلحق بابيه يوم القيامة ، وان اليوم عمل ولا حساب ، وغدا حساب ولا عمل»: اى مردم! خطرناكترين چيزى كه از آن در باره شما بيمناكم دو چيز است: هواپرستى و آرزوى دور و دراز، اما هواپرستى آدمى را از پيروى راه حق باز مىدارد، و اما آرزوى طولانى آخرت را از ياد مىبرد، اين را بدانيد كه دنيا به سرعت پشت كرده و جز ته كاسه آبى كه آبش را ريخته باشند از آن بجاى نمانده، و به هوش باشيد كه آخرت رو به ما مىآيد.

دنيا و آخرت هر كدام را فرزندانى است، بكوشيد از فرزندان آخرت باشيد نه از فرزندان دنيا، كه هر فرزندى خواه ناخواه به مادر خويش مىپيوندد. اكنون هنگام عمل است نه حساب و فردا روز حساب است نه عمل . (نهج : خطبه 42)

«كل شىء من الدنيا سماعه اعظم من عيانه ، وكل شىء من الآخرة عيانه اعظم من سماعه»: همه چيز دنيا شنيدنش مهمتر از ديدنش، ولى هر چيزى از آخرت مشاهده و ديدنش مهمتر از شنيدنش ميباشد . (نهج : خطبه 114)

«المتقون ذهبوا بعاجل الدنيا وآجل الآخرة»: خداى ترسان هم از دنياى زود گذر و هم از سراى آخرت بهره گرفتند . (نهج: نامه 27) . «من اصلح آخرته اصلح الله له امر دنياه»: هر آن كس امور مربوط به آخرتش را اصطلاح نمايد خداوند، امور دنيايش را سامان بخشد . (نهج : حكمت 89) «لا تكن ممّن يرجو الآخرة بغير العمل ، ويرجّى التوبة بطول الامل»: مبادا از كسانى باشى كه آسايش آخرت را بدون عمل اميدوار است و توبه را پس از پايان آرزوهاى دور و دراز آرزو ميكند . (نهج : حكمت 150)

«مرارة الدنيا حلاوة الآخرة ، و حلاوة الدنيا مرارة الآخرة»: تلخى دنيا را شيرينى آخرت، و شيرينى دنيا را تلخى آخرت در پى خواهد بود . (بحار:73/129)

و از آن حضرت رسيده كه فرمود : هر روز كه بر آدمىزاد مىگذرد آن روز به وى خطاب كند و گويد : اى فرزند آدم من روزى جديدم كه روزگارى گواه اعمال تو باشم پس در من سخن نيكو گوى و عمل نيك انجام ده تا در قيامت به سودت شهادت دهم كه ديگر تا ابد مرا نخواهى يافت .

از امام باقر (ع) نقل است كه اميرالمؤمنين (ع) در كوفه محض اينكه نماز عشا را به پايان مىرساند سه بار فرياد مىزد چنانكه همه اهل مسجد بشنوند : اى مردم ! خدا شما را رحمت كند آماده شويد كه نداى كوچ در دادهاند و با چنان ندائى ديگر جا خوش كردن شما در اين جهان چه معنى دارد ؟! آماده شويد خدا شما را رحمت كند بهترين توشه راه را كه تقوى است به همراه داشته باشيد و بدانيد كه راهتان به سوى قيامت و گذرگاهتان صراط است و بزرگترين خطر به پيش داريد و در راهتان گردنه سر بالاى سختى و ايستگاههاى هولناك مخوفى است كه خواه ناخواه از آنها بگذريد و در آن مواقف باز ايستيد حال يا به رحمت پروردگار از هول و بيم و خطر و سختى آن منازل نجات يابيد يا آنچنان به هلاكت رسيد كه ديگر قابل جبران و علاج نباشيد .

در وصيت اميرالمؤمنين (ع) به فرزندش حسن (ع) آمده كه اى فرزندم بدان كه راهى دور و دراز و پر خوف و خطر به پيش دارى و تو ناچار بايستى خود را براى آن مهيّا سازى و توشهاى كه تو را به سرمنزل مقصود رساند فراهم آرى آنچنانكه به پشتت گران نيايد و سنگينى نكند پس بيش از توانت بار به دوش خود مبند كه گران آيد و وبال گردنت شود ، و اگر محتاجانى يافتى كه بار تو را به دوش كشند و در منزل آخر به تو رسانند آن فرصت را غنيمت دان ، و اگر كسى از تو وامى خواست كه در آنجا به تو بپردازد دريغ مدار و هر چه بتوانى به وى ده كه روزى سخت به تو باز دهد ، و بدان كه تو را گردنهاى هولناك در پيش است كه ناچار از آن سرازير گردى يا به بهشت يا به دوزخ پس پيش از آن كه از آن فرود آئى خود را مهيا ساز .

طاوس يمانى گويد : در مسجدالحرام مردى را ديدم كه نماز مىخواند و دعا مىكرد و پيوسته (از خوف خدا) مىگريست چون از نماز فارغ شد به نزدش رفتم ديدم على بن الحسين (ع) است ، عرض كردم : اى پسر پيغمبر تو را سخت مضطرب مىبينم در صورتى كه تو سه راه نجات با خود دارى كه از بيم آخرت ايمنت مىدارد ; نخست آنكه تو فرزند پيغمبرى دوم شفاعت جدت سوم رحمت خدا . فرمود : اى طاوس اما اينكه فرزند پيغمبرم ، خداوند مىفرمايد روز قيامت نسب مطرح نيست . و اما شفاعت جدم ، خداوند مىفرمايد : شفاعت كنندگان شفاعت نكنند جز آنان را كه مورد رضاى پروردگار باشند و من يقين ندارم چنين باشم ، و اما رحمت خدا ، خداوند خود مىفرمايد رحمتم به نيكوكاران نزديك است و من ندانم كه نيكوكار باشم پس من از عذاب خدا ايمن نخواهم بود .

امام كاظم (ع) فرمود : روزهائى را كه در پيش دارى از هم اكنون سامان ده ، بينديش چه روزى (سخت و پر خوف و خطر) است و پاسخ آن روز را آماده ساز كه در آن روز بازداشت شوى و در آن ، مورد سؤال قرار گيرى . پند خويش را از دنيا و اهل آن بستان كه دنيا (در عين حال كه) كوتاه است (و زودگذر) طولانى (و پر از حوادث تاريخى پندآميز) است . پس در اين جهان آنچنان عمل كن كه گوئى هم اكنون مزدت را مىستانى تا تلاشت به عمل اخروى افزون گردد . به ياد خدا باش و از دگرگونيهاى روزگار عبرت گير كه آينده دنيا چون گذشته آن است كه امام سجاد (ع) فرمود : تمامى آنچه كه خورشيد بر آن مىتابد در شرق و غرب ، دريا و خشكى ، كوه و صحرا نزد دوست خدا و آنكه خدا را شناخته بسان سايهاى گذرا است . سپس فرمود : آيا آزادهاى هست كه اين غذاى لاى دندان مانده (دنيا) را به اهلش واگذارد ؟ كه شما را جز بهشت بهائى نباشد پس خود را به چيزى كمتر از آن مفروشيد . كسى كه به (مال و منال) دنيا دلخوش و قانع بود در حقيقت به چيزى حقير و ناچيز قانع گشته است . (بحار:73 و77 و46 و1)

پيغمبر (ص) فرمود : آهاى مردم ! بدانيد كه دنيا كالائى است موقت و زودگذر كه نيك و بد از آن بهرهگيرى كنند ، و آخرت وعدهگاهى است راستين كه سلطانى مقتدر در آن داورى كند ، بدانيد كه خير و خوشى و كامرانى به تمام معنى در بهشت ، و شر و بدى و تلخكامى به تمام معنى در دوزخ است ، پس بدانيد كه شما خواه ناخواه به اعمالتان عرضه خواهيد شد ، هر كه را يك ذره كار خير باشد در آنجا ببيند و هر كه را ذرهاى عمل بد باشد (نيز) در آنجا پاداشش ببيند . (كنزالعمال:43602)

اميرالمؤمنين (ع) در وصيت به فرزند فرمود : و بدان (اى فرزندم !) كه تو براى آخرت آفريده شدهاى نه براى دنيا ، و براى نيستى نه براى هستى ، و براى مردن نه براى زنده ماندن ، و تو در جايگاه كوچ و سراى موقت و در راه بسوى آخرتى ... (نهج : نامه 31) . اميرالمؤمنين (ع) فرمود : كسى كه باكى نداشته باشد اگر دنيايش برايش سالم ماند هر بلائى به سر آخرت آمد آمد وى تباه است .

لقمان به فرزندش فرمود : اى فرزندم ! دنيايت را به آخرتت بفروش كه اگر چنين كنى هر دو را به چنگ آوردهاى ، و آخرتت را به دنيايت مفروش كه در اين صورت هر دو را از دست خواهى داد . (بحار:71 و 181 و 13 و 422)

معاذ بن جبل گويد : پيغمبر (ص) به على(ع) فرمود : مىخواهى تو را به بدترين مردم خبر دهم ؟ عرض كرد : آرى يا رسولالله . فرمود : آنكه (از فرط بخل) غذايش را خود به تنهائى بخورد و مهمانش را راه ندهد ... اى على مىخواهى تو را به بدتر از اين خبر دهم ؟ عرض كرد : آرى يا رسول الله . فرمود: آنكه از مردم بدش آيد و مردم از او متنفر باشند . سپس فرمود : اى على مىخواهى تو را به بدتر از اين خبر دهم؟ عرض كرد : آرى. فرمود : كسى كه مردمان از شرش ايمن نبوده و به خيرش اميدوار نباشند . فرمود : مىخواهى تو را به بدتر از اين آگاه سازم ؟ عرض كرد : آرى . فرمود : آنكه آخرت خود را به دنياى ديگرى بفروشد . (كنز:44367)

آخرالزمان:

بخش واپسين دوران كه به قيامت بپيوندد ، اصطلاحى شناخته شده در اوساط پيروان اديان آسمانى ، متّخذ از مضمون مجموعه منقولات و رواياتى مندرج در متون دينى به مضمون پيشگوئى از رويدادهاى مهم در پايان دوران اين نسل بشر:

1 ـ تاريكى شديد و فراگير در امور معنوى : اخلاقى و اجتماعى و سياسى .

2 ـ روشنائى و درخششى جهانگير كه پس از آن تاريكى به وجود آيد و خورشيد فروزان رهبرى معدلت گستر از آن افق ظلمانى طلوع كند و جهان آكنده به ظلمات ظلم را به جهانى نورانى و سراسر عدل مبدل سازد .

در باره حوادث و فتن آخرالزمان احاديث بىشمار از حضرت ختمى مرتبت(ص) رسيده و در كتب فريقين از شيعه و سنى نقل شده ، و نيز از حضرات ائمه معصومين و عترت طاهرة روايات بىشمار در كتب حديث به ثبت رسيده ، مجموعههائى از آن احاديث به صورت كتب مستقلة به نامهاى : «ملاحم» «الغيبة» «زمانى بيايد» و ديگر نامها به قلم بزرگان
نگاشته شده . و در اينجا به تعدادى از آن احاديث كه در حوصله اين فرهنگنامه است اشاره مىشود :

عن رسول الله (ص) : «ياتى على الناس زمان وجوههم وجوه الآدمين وقلوبهم قلوب الشياطين ، كامثال الذئاب الضوارى ، سفاكون للدماء ، لا يتناهون عن منكر فعلوه ، ان تابعتهم ارتابوك ، وان حدثتهم كذبوك ، وان تواريت عنهم اغتابوك ، السنة فيهم بدعة، والبدعة فيهم سنة ، والحليم بينهم غادر والغادر بينهم حليم ، المؤمن فيما بينهم مستضعف ، والفاسق فيما بينهم مشرف ، صبيانهم عارم ونسائهم شاطر ، وشيخهم لا يأمر بالمعروف ولا ينهى عن المنكر ، الالتجاء اليهم خزى والاعتداد بهم ذلّ وطلب ما فى ايديهم فقر ، فعند ذلك يحرمهم الله قطر السماء فى اوانه وينزله فى غير اوانه ، ويسلّط عليهم شرارهم فيسومونهم سوء العذاب ، يذبحون ابنائهم ويستحيون نسائهم فيدعو خيارهم فلا يستجاب لهم»: از رسول خدا (ص) روايت شده است كه: زمانى بر مردم بيايد كه چهرههاشان چهره آدميان ولى دلهاشان دلهاى شياطين باشد، بسان گرگان درنده خونريز بوند، پيوسته به كارهاى ناپسند خويش ادامه دهند، اگر با آنها همسونى كنى تو را متهم سازند، و اگر خبرى برايشان باز گويى تو را دروغگويى شناسند، چون از آنها غايب باشى غيبتت كنند.

سنت در نزد آنها بدعت و بدعت از نظر آنها سنت باشد، شخصيتهاى وزين به نزد آنها حيلهگر بود و اشخاص حيلهگر رد نظر آنان با شخصيت خوانده شود .

مؤمن در جمع آنان حقير و بى مقدار و فاسق به پيش آنها محترم باشد، كودكانشان پليد و زنانشان بى باك بوند و پيرانشان امر به معروف و نهى از منكر نكند، پناه بردن به آنها مايه ننگ و عار و اعتماد به آنان خوارى و ذلت و درخواست چيزى از آنها نمودن جامه درويشى به تن كردن است .

در آن هنگام خداوند، آنان را از باران به هنگام محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد، بدانشان بر آنان مسلط كند، كه آنان را به انواع عذاب معذب دارند، فرزندانشان را از دم تيغ بگذرانند و زنانشان را زنده بدارند، نيكانشان دعا كنند ولى به اجابت نرسد .

قال رسول الله (ص) : «ياتى على الناس زمان بطونهم آلهتهم ونسائهم قبلتهم ودنانيرهم دينهم وشرفهم متاعهم ، لا يبقى من الايمان الا اسمه ولا من الاسلام الا رسمه ولا من القرآن الا درسه، مساجدهم معمورة من البناء وقلوبهم خراب عن الهدى ، علمائهم شرّ خلق الله على وجه الارض ، حينئذ ابتلاهم الله فى هذا الزمان باربع خصال : جور من السلطان وقحط من الزمان وظلم من الولاة والحكام» . فتعجبت الصحابة فقالوا : يا رسول الله ايعبدون الاصنام ؟ قال : «نعم ، كل درهم عندهم صنم»: رسول خدا(ص) فرمود: زمانى بر مردم بيايد كه شكمهاشان خدايان آنها، و زنانشان قبلهگاهشان، و پولشان دينشان بود و كالاهاى دنيوى را مايه شرف و اعتبار و ارزش خويش دانند، از ايمان جز نامى و از اسلام جز آثارى و از قرآن جز درس نماند. مسجدهاشان فقط از حيث ساختمان آباد باشد، ولى دلهاشان از جهت هدايت خراب.

علماى آنها بدترين خلق خدا بر روى زمين بوند، آن روز است كه خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد، تجاوز و هتك حرمت از ناحيه زورمندان، و خشكسالى، و ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضيان .

اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمده گفتند: يا رسول الله! مگر اينها بتپرست مىباشند؟! فرمود: آرى، هر درهمى به نزد آنها بتى است كه در حد پرستش بدان تعلق خاطر دارند .

وقال النبى (ص) : «يأتى فى آخر الزمان ناس من امتى يأتون المساجد ، يقعدون فيها حلقا ، ذكرهم الدنيا وحبهم الدنيا ، لاتجالسوهم فليس لله بهم حاجة»: پيغمبر اكرم (ص) فرمود: در آخر الزمان گروهى از امت من چون به مساجد حضور يابند به دور هم بنشينند و جز از دنيا سخن نگويند و دلباخته دنيا باشند، با آنها همنشينى مكنيد كه خداى را به آنها نظرى نباشد.

وقال رسول الله (ص) : «سيأتى زمان على الناس يفرّون من العلماء كما يفرّ الغنم من الذئب ، ابتلاهم الله بثلاثة اشياء : الاول يرفع البركة من اموالهم والثانى سلّط الله عليهم سلطانا جائرا ، والثالث يخرجون من الدنيا بلا ايمان»: و فرمود: روزگارى بيايد كه مردم آنچنان از علما بگريزند كه گوسفند از گرگ گريزد، در آن هنگام خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد: نخست آن كه بركت از مالشان بردارد، دوم: سلطانى ستمگر بر آنها مسلط سازد، سوم آن كه بىايمان از دنيا بروند .

انس عن النبى (ص) انه قال : «يأتى على الناس زمان الصابر منهم على دينه كالقابض على الجمرة»: انس از رسول خدا (ص) روايت كند كه فرمود: زمانى بر مردم بيايد كه آن كس دين خويش به سختى حفظ كند به كس ماند كه اخگر را در دست خود نگه بدارد .

وقال (ص) : «يأتى على امتى زمان امرائهم يكونون على الجور وعلمائهم على الطمع وعبادهم على الرياء وتجّارهم على اكل الربا ونسائهم على زينة الدنيا وعلمائهم فى التزويج ، فعند ذلك كساد امتى ككساد الاسواق ...»: نيز از آن حضرت رسيده كه فرمود: روزگارى بر امتم مىرسد كه زمامدارانشان ستمپيشه و دانشمندانشان طمعكار و پارسايانشان رياكار و زنانشان به زر و زيور دنيا سرگرم بوند و علماشان به ازدواجهاى متعدد مشغول باشند، كه در آن زمان امت من به كساد افتند چنان كه بازار دچار كساد گردد . (بحار:22/453)

وقال (ص) : «سيأتى زمان على امتى لايبقى من القرآن الا رسمه ولا من الاسلام الا اسمه ، يسمّون به وهم ابعد الناس منه ، مساجدهم عامرة وهى خراب من الهدى ، فقهاء ذلك الزمان شرّ فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة واليهم تعود ... فالكتاب واهل الكتاب فى ذلك الزمان فى الناس وليسوا فيهم ، ومعهم وليسوا معهم ، وذلك لان الضلالة لا توافق الهدى وان اجتمعا ، وقد اجتمع القوم على الفرقة وافترقوا عن الجماعة ، وقد ولوا امرهم وامر دينهم من يعمل فيهم بالمكر والمنكر والرشاء والقتل ، كانهم ائمة الكتاب وليس الكتاب امامهم ، لم يبق عندهم من الحق الا اسمه ولم يعرفوا من الكتاب الا خطه وزبره ، يدخل الداخل لما يسمع من حكم القرآن فلا يطمئنّ جالسا حتى يخرج من الدين ...»: نيز از حضرت رسول (ص) آمده كه: زمانى برسد كه از قرآن جز رسم خطى و از اسلام جز نامى نماند، كه گروهى بدين نام خوانده شوند در حالى كه همين گروه از هر كسى از اسلام دورتر بوند، مسجدهاشان از حيث ساختمان آباد ولى از اين كه مركز هدايت باشند ويران است، فقهاى آن زمان بدترين فقهاى روى زمين بوند كه از آنها فتنه خيزد و به خودشان برگردد.

كتاب (قرآن) و اهل آن (كه در اقليت باشند) در آن زمان در ميان مردم باشند و در عين در ميان آنها نباشند، با مردم باشند ولى (به راستى) با مردم نباشند، زيرا هدايت با ضلالت همسو نبوند گرچه در كنار يكديگر بوند .

مردمان به پراكندگى مصمم باشند و از هماهنگى و اتفاق و اتحاد بدور، زمام امور خودشان و دينشان را بدست كسانى دهند كه به مكر و نيرنگ و خلاف قوانين دين و به رشوه و خونريزى بر آنان حكومت كنند، آنچنان به قوانين اسلام بى اعتنا بوند كه گوئى آنان خود پيشواى قرآناند نه قرآن پيشواى آنها، از حق جز نامى بنزد آنان نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقى نشناسند، بسا يكى در درس قرآن و تفسير وارد شود، هنوز جا خوش نكرده از دين خارج شود . (بحار:52/190 و77 / 369)

قال اميرالمؤمنين (ع) : «ايها الناس ، سيأتى عليكم زمان يُكفأ فيه الاسلام كما يكفأ الاناء بما فيه ، ايها الناس ، ان الله قد اعاذكم من ان يجور عليكم ولم يعذكم من ان يبتليكم ، وقد قال جل من قائل : (ان فى ذلك لآيات وان كنّا لمبتلين)»: اميرالمؤمنين(ع) فرمود: اى مردم! زمانى بر شما بيايد كه آنچنان اسلام واژگون گردد كه ظرف غذا با محتوياتش واژگون شود. اى مردم! خداوند، شما را از اين كه به شما ظلم كند در پناه خويش داشته است ولى از اين كه شما را مورد آزمون قرار ندهد ملتزم نگشته، كه فرموده است: «همانا در اين امر نشانههائى است هر چند كه ما آزمايندگانيم. (نهج : خطبه 103)

پيغمبر (ص) فرمود : چون در آخرالزمان دينتان دستخوش افكار گوناگون شود بر شما باد به دين باديهنشينان و زنان (كه آنان دينشان خالص و فكرشان از آلايش آن افكار پاك است) . (كنزالعمال:1 و 179)

و فرمود : زمانى به مردم روى آورد كه هيچ ديندار دينش برايش سالم نماند جز اينكه از قله كوهى به قله ديگر بگريزد يا از سوراخى به سوراخى پناه برد چون روباه كه با جوجههايش چنين كند ، و اين در آخرالزمان باشد هنگامى كه معيشت جز به گناه تامين نگردد ، چون وضع چنين پيش آيد عزوبت و تجرد حلال شود ، و در آن روزگار مرد به دست پدر و مادرش تباه گردد ، و اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد هلاكتش به وسيله خويشان و همسايگانش باشد كه او را به تهيدستى و فقر سرزنش كنند و تكاليفى بر او نهند كه وى از عهده نيايد تا گاهى كه او را به پرتگاههاى هلاكت سقوط دهند . (كنزالعمال:31008)

پيغمبر اسلام (ص) به عدى بن حاتم فرمود : قيامت بپا نشود تا اينكه گنجهاى كسرى و قيصر (به دست مسلمانان) گشوده شود و تا (اينكه امنيت چنان برگزار گردد كه) زنى هودجنشين از حيره (عراق) به مكه آيد و اين خانه را طواف نمايد بىاينكه نگهبانى به همراه داشته باشد ، اى عدى قيامت برپا نشود تا اينكه (ثروت و مال آنچنان فراوان گردد كه) مردى هميان پولى را با خود به هر جا برد كسى نباشد كه آن را از او بستاند و سپس به زمينش زند و گويد : اى كاش نبودى ، اى كاش خاك بودى . (كنزالعمال:1 و 31)

و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود : در آخرالزمان دغلبازان و فريبكارانى بيايند كه حديثهائى نوين بر شما بخوانند آنچنان كه نه شما و نه پدرانتان چنان حديثهائى شنيده باشيد ، پس دورى گزينيد از آنها مبادا به دام تزوير و فريبشان بيفتيد . (كنزالعمال:24/2903)

و نيز فرمود : از فتنه (هائى كه) در آخرالزمان (پيش مىآيد) مرنجيد كه منافقان را نابود سازد . (كنزالعمال)

و فرمود : قيامت بپا نگردد تا اينكه حيا از كودكان و زنان برود .

ابوهريره از آن حضرت روايت كند كه فرمود : قيامت برپا نگردد تا اينكه يكى از فرزندانم حاكم روى زمين شود و شهر قسطنطنيه (اسلامبول) را فتح نمايد .

و از آن حضرت رسيده كه فرمود : در آينده فتنههائى پيش آيد كه يك مسلمان نتواند آنها را نه به دست و نه به زبان از ميان ببرد .

على بن ابى طالب (ع) عرض كرد : آيا در آن زمان مؤمنانى وجود دارند ؟ فرمود : آرى . على (ع) عرض كرد : آيا (بر اثر آن فتنهها) از ايمان آنها چيزى كاسته مىشود ؟ فرمود : نه ، مگر آن مقدار كه قطرات باران از سنگ خارا بكاهند (ولى) آنها در رنج بسر برند .

و نيز از آن حضرت آمده كه فرمود : هنگامى كه كلاههاى متركه (شايد مراد كلاه تركى باشد و به نسخه كافى مشتركه آمده كه شايد مراد كلاههائى باشد كه عموم مردم يكنواخت مىپوشند) پديد آيد زنا (و به نسخه ديگر ربا) آشكار گردد .

نيز از آن حضرت منقول است كه فرمود : زمانى بر امتم بيايد كه آنان باطنى پليد و ظاهرى ـ محض طمع به دنيا ـ نيكو داشته باشند و با اين ظاهرسازى پاداش خدائى را نجويند ، دينداريشان آنچنان سطحى و ريائى باشد كه بيم از خدا به آن نياميخته باشد (در آن حال) خداوند عذابى همگانى بر آنها فرود آورد كه بسان شخص غرقى خداى را بخوانند ولى دعاشان به اجابت نرسد .

و نيز فرمود : زمانى بر امتم بيايد كه از قرآن جز خطى و از اسلام جز نامى نماند ، آنان به نام ، مسلمان ولى بيش از هر كسى از اسلام به دور باشند ، مساجدشان از نظر ساختمان آباد ولى از اينكه آنجا مركز هدايت و تربيت باشد ويران بود ، دانشمندان دينى آن زمان بدترين دانشمندان دينى روى زمين باشند كه فتنه از آنها برخيزد و به خودشان بازگردد .

و فرمود : زمانى بر مردم بيايد كه قدرت را جز به خونريزى و ستمكارى ، و ثروت و مال را جز به بخل و غصب حق ديگران ، و دوستى را جز به دينفروشى و هوسرانى ، نتوان به دست آورد ، هر كه آن زمان را درك كند و (چنان استقامت ورزد كه) در عين امكان دستيابى به مال بر فقر و تهيدستى صبر كند ، و با اينكه بتواند با مردم دوست باشد (به خاطر حفظ دينش) به دشمنى با آنان شكيبا باشد ، و با وجود اينكه بتواند به عزت رسد به خوارى و ذلت تن دهد خداوند به چنين كسى پاداش پنجاه صدّيق از صديقانى كه مرا تصديق نموده باشند بدهد .

امام سجاد (ع) فرمود : چون خداوند مىدانست كه در آخرالزمان روشنفكرانى دقيقالنظر خواهند آمد از اين جهت (قل هوالله احد) و آياتى از سوره حديد را تا (هو عليم بذات الصدور) نازل نمود . (بحار:60 و 51 و 18 و 3)

به «زمانى بيايد» نيز رجوع شود .

آخَرين :

جِ آخَر به معنى ديگران . (ان يشأ يذهبكم ايها الناس ويأت بآخرين) ; اى مردم اگر خدا بخواهد شما را از بين مىبرد و ديگران را (به جاى شما) مىآورد . (نساء:131)

از سخنان اميرالمؤمنين (ع) : «فانها كانت اثرة ، شحّت عليها نفوس قوم وسخت عنها نفوس آخرين» خلافت (پس از رحلت پيغمبر) مورد نزاع قرار گرفت و هر كسى آن را براى خود خواست ، گروهى جهت به دست آوردن آن سخت حريص بودند و ديگران (خود حضرت) سخاوت منشانه از آن صرف نظر كردند . (نهج : خطبه 162)

آخِرين :

به وزن عربى : جِ آخِر . (فجعلناهم سلفا ومثلا للآخِرين) ; پس آنها (فرعون و قومش) را مايه عبرت پسينيان قرار داديم . (زخرف:56)

از سخنان اميرالمؤمنين (ع) : «وذلك يوم يجمع الله فيه الاولين والآخرين لنقاش الحساب وجزاء الاعمال ...» و آن روزى است كه خداوند ، پيشينيان و پسينيان را در آن گرد مىآورد براى رسيدگى به حساب دقيق و رسيدن به پاداش كردارشان ... (نهج : خطبه 102)

به تركيب فارسى به معنى پسين و واپسين .

آخِرين آيهاى كه بر پيغمبر اسلام نازل شد : (واتقوا يوما ترجعون فيه الى الله) . (بقرة:281) و اين منافات ندارد با اين كه آخرين سوره ، سوره ديگر باشد ، چه ملاك سوره آغاز آن است گرچه آياتى از آن پس از نزول سوره ديگر فرود آيد ، و در تنظيم ضميمه سوره قبل شود .

آخرين سوره قرآن : به قولى مائده و به نقلى توبه ، و مشهورترين قول سوره نصر است .

آخرين پيامبر : محمد بن عبدالله(ص) .

آخرين وصى پيامبران : على بن ابى طالب (ع) .

آخرين امام معصوم منصوب من الله : حضرت مهدى منتظر (عج) فرزند امام حسن عسكرى (ع) .

آخرين كتاب آسمانى : قرآن .

آخرين سخنرانى پيغمبر اسلام كه در جمع ايراد نمود : سدير صيرفى گويد : از امام صادق (ع) شنيدم فرمود : پيغمبر (ص) در حالى كه از نظر جسمى در سلامت كامل بسر مىبرد ناگهان جبرئيل بر آن حضرت نازل شد ، پيغمبر منادى را فرمود نداى اجتماع دهد و همه را به مسجد بخواند ، مهاجر و انصار را فرمود با سلاح حضور يابند ، چون همه گرد آمدند حضرت به منبر رفت و ابتدا خبر فرا رسيدن اجل خويش را به مردم اعلام داشت و سپس فرمود : «اذكّر الله الوالى من بعدى على امتى ، ان يرحم على جماعة المسلمين فاجلّ كبيرهم ورحم ضعيفهم ووقر عالمهم ولم يضربهم فيذلهم ولم يفقرهم فيكفرهم ، ولم يغلق بابه دونهم فياكل قويهم ضعيفهم ، ولم يجمّرهم فى ثغورهم فيقطع نسل امتى» . ثم قال (ص) : «قد بلّغت ونصحت ، فاشهدوا» . سپس امام صادق (ع) فرمود: اين آخرين سخنى بود كه آن حضرت بر منبر ايراد فرمود .

آخرين سخن دوزخيان : (فانا ظالمون).

آخوند :

واژهاى متداول در ايران ، به معنى دانشمند ، پيشواى دينى و معلم علوم شرعيه ، و گويند : از عهد تيموريان در اين كشور رايج شده . مأخذ و منشأ اشتقاق اين كلمه به وضوح روشن نيست : مرحوم دهخدا احتمال داده كه مخفف آغا و خوند (به معنى خداوندگار) باشد ، مانند ميرخواند و خواندمير . بعضى آن را تحريفى از آرخون يا آرگون يونانى كه در آنجا عنوان روحانيون مسيحى است دانستهاند . برخى آن را مركب از «آ» (مخفف آقا) و «خواند»
(فعل خواندن) پنداشتهاند . (لغتنامه دهخدا و دائرة المعارف اسلامى)

آخوند خراسانى:

ملا محمد كاظم (مشهد 1255 ق ـ نجف 1329 ق) فقيه و اصولى بزرگ ، از مراجع تقليد و از بنيانگذاران انقلاب مشروطيت ايران . پدرش ملاحسن اهل هرات بود كه در مشهد مىزيست . مقدمات علوم را در مشهد آموخت و از آنجا به سبزوار رفت و مدتى كوتاه در حوزه درس معقول حاج ملاهادى سبزوارى حاضر گشت ، سپس به تهران آمد و نزد ميرزا ابوالحسن جلوه و ديگران حكمت و فلسفه خواند . در 1278 تهران را به قصد نجف ترك گفت و به حوزه درس شيخ مرتضى انصارى پيوست . مدتى نيز در درس شيخ راضى و سيد مهدى قزوينى و عارف ربانى سيد على شوشترى حاضر شد. پس از وفات شيخ انصارى (1281 ق) به خدمت ميرزاى شيرازى پيوست و از شاگردان خاص او گرديد . پس از آنكه ميرزا در 1291 نجف را به قصد سامرا ترك گفت ، آخوند نيز به احترام استاد خود به سامرا رفت و چندى در آنجا ماند ، تا به فرمان ميرزا دوباره به نجف بازگشت و حوزه درس دائر نمود .

آخوند خراسانى بىگمان يكى از بزرگترين مدرّسان علم اصول در تاريخ اسلام است . بيش از چهل سال تدريس كرد. سبك تدريس ، حسن بيان ، شيوايى تقرير و سرعت انتقال او بىنظير بود . در حوزه درسش بيش از هزار طلبه كه در آن ميان صد مجتهد مسلم بودند ، حاضر مىشدند . برخى از مشاهير شاگردان او عبارتند از : ميرزا ابوالحسن مشكينى ، سيد ابوالحسن اصفهانى ، سيد ابوالقاسم كاشانى ، آقا نجفى قوچانى ، سيد محمد تقى خوانسارى ، شيخ محمد جواد بلاغى ، سيد حسن مدرس ، شيخ محمد حسن مظفر ، شيخ محمد حسين اصفهانى كمپانى ، آيت الله بروجردى ، حاج آقا حسين قمى ، علامه حائرى ، صدرالدين صدر ، آقا ضياء عراقى ، شيخ عبدالكريم حائرى ، سيد عبدالله بهبهانى ، شيخ محمد على شاه آبادى ، هبة الدين شهرستانى ، سيد محسن امين عاملى ، ميرزاى نائينى ، آقا بزرگ طهرانى ، آيت الله حكيم و بسيارى ديگر .

آخوند خراسانى از بنيانگذاران و پشتيبانان اصلى انقلاب مشروطيت بود. مجاهدات بيدريغ او بويژه پس از استبداد صغير از عوامل مؤثر خلع محمد على ميرزا از سلطنت و استقرار مشروطيت بود . پس از ورود سربازان روسى به ايران و اشغال آذربايجان و گيلان آخوند خراسانى براى مقابله با تجاوز بيگانگان دستور جهاد داد و خود قصد آمدن به ايران كرد كه بناگاه در 20 ذىالحجه 1329 ق در نجف درگذشت .

آثار او عبارتند از : كفايةالاصول در دو جلد كه از زمان تأليف آن در 1321 ق تاكنون همواره از مراجع معتبر درس و بحث علم اصول بوده است و بارها به چاپ رسيده است ; حاشيه بر رسائل شيخ انصارى و حاشيه بر مكاسب شيخ كه مستقلاً و يا همراه رسائل و مكاسب بارها چاپ شده است ; فوائد شامل مباحث مختلف فقهى و اصولى و كلامى (تهران 1315 ق) ; حاشيه بر اسفار ; حاشيه بر شرح منظومه ; رسالاتى در مشتق ، رضاع ، دماء ثلاثه ، اجاره ، طلاق ، عدالت ، رهن ; القضاء و الشهادات ; تقريرات آخوند به قلم فرزندش آقا زاده خراسانى ; التكملة للتبصرة (تهران ، 1328 ق) شرحى بر تبصرة المتعلمين علامه حلى ; ذخيرة العباد فى يوم المعاد ، رساله عمليه به فارسى (تهران ، 1329 ق) . از آثار خيريّه آخوند احداث سه مدرسه بزرگ و متوسط وكوچك در نجف است . وى براى گسترش آگاهى سياسى و فرهنگى به انتشار چهار مجله «اخوت» ، «درة النجف» ، «العلم» و «نجف اشرف» نيز يارى بسيار كرد . (دائرة المعارف تشيع)

آخِيّة :

آنچه ستور را بدان بندند. رسنى يا دوالى كه هر دو طرف آن در ديوار يا در زمين نيك فرو برده باشند و ميان هر دو حلقه مانندى بيرون باشد كه چارپاى بدان بندند. توسّعا اسطبل را گويند، ج، اواخى و اخايا. در حديث رسول (ص) آمده: «مثل المؤمن و الايمان كمثل الفرس فى آخيته»: مؤمن به اسبى مىماند كه به آخيه (ميخ آخر) خود بسته باشد، به اين سوى و آن سوى مىرود ولى به جايگاه خويش بازمىگردد، گاها از خداى خود فاصله مىگردد ولى مجددا روى مىآورد. (نهايه ابن اثير)

next page

fehrest page

back page