در اين مقاله مسائل مربوط به اعجاز قرآن تحت پنج عنوان مورد بحث و بررسى قرار مىگيرد:
1 ـ قرآن، مناسبترين معجزه: به نظر متكلمان ، حكمت الهى چنين اقتضا مىكند كه معجزه هر پيامبر ظاهراً به فن و هنر رايج در زمان وى مانند باشد. نتيجه اين امر آن است كه اهل فن ـ كه در شمار بزرگان و دانايان روزگارند ـ به تصديق وى بر مىخيزند و بدو مىگروند، چرا كه آنان نيك در مىيابند كه اين همانندى ظاهرى است و آنچه پيامبر انجام مىدهد و در ظاهر به فن رايج زمان مىماند، داستانى ديگر و از مقولهاى ديگر است. چنانكه جادوگران زمان موسى (ع) نخستين كسانى بودند كه به2 ـ كدام كلام معجزه است؟ اين پرسش معلول تقسيم كلام از سوى اشاعره به كلام نفسى و كلام لفظى است: الف: ديدگاه اشاعره، كلام نفسى معجزه است: اشاعره با تقسيم كردن كلام به نفسى و لفظى، مسأله سخت و دشوار حدوث و قدم كلام الله (= قرآن) را از ديدگاه خود آسان شده مىبينند و آن را حل شده مىانگارند. اين متكلمان همان سان كه كلام نفسى، يعنى كلامى را كه پيوسته با ذات حق است و از سوى بشر شنيده و خوانده نمىشود، قديم انگاشتند، صفت اعجاز را نيز شايسته آن شمردند . ب: ديدگاه اماميه و معتزله، كلام فرود آمده بر پيامبر، معجزه است: در برابر اشاعره، متكلمان اماميه و معتزله، نظريه تقسيم كلام خدا را به نفسى و لفظى مردود مىشمارند و برآنند كه معجزه همانا كلامى است كه بر پيامبر فرود آمده و انسان مىتواند آن را بخواند و بشنود و بنويسد.
3 ـ چه اندازه از قرآن معجزه است؟ آيا اعجاز قرآن محدود است به اندازه كوتاهترين سوره قرآن، يا محدود به اندازهاى معين نيست؟ الف: ديدگاه مثبت (محدود)، نظريه اشاعره و اماميه: اشاعره بدين پرسش پاسخ مثبت مىدهند و برآنند كه اعجاز قرآن در حد كوتاهترين سوره، يعنى سوره سه آيهاى كوثر (= سوره 108) محدود است. طبق اين ديدگاه، واژهها و نيز يك آيه و دو آيه از قرآن معجزه نخواهد بود. دليل اشاعره بر اثبات اين مدعا آن است كه خداوند خود مدعيان برابرى با قرآن را به پرداختن سورهاى همانند سورههاى قرآن فرا خوانده است: (فأتوا بسورة من مثله). (بقره:23)متكلمان اماميه نيز در اين مسأله با اشاعره همداستانند و برآنند كه معجزه به اندازه كوتاهترين سوره قرآن است و پديد آوردن آيهاى همانند قرآن ناممكن نيست. در مقدمه البيان فى تفسير القرآن آمده است كه: «قرآن در بلاغت و اسلوب معجزه است، نه در هر كلمهاى از كلمههاى آن ... ناتوانى بشر در پديد آوردن سورهاى همانند قرآن، با توانايى وى در پديد آوردن آيهاى همانند آن يا آنچه در حدّ يك آيه است، منافات ندارد و امرى است ممكن. از ميان مسلمانان هم كسى مدعى محال بودن اين امر نشده است و قرآن هم در تحدى به معارضه، مخالفان را به آوردن آيهاى كه به قرآن ماند، دعوت نكرده است».
آنچه را كه شيخ طوسى در تمهيد الاصول در اين باب آورده، تلويحاً مؤيد همين معنى است. شيخ مىگويد: «كوتاهترين سوره قرآن مشتمل بر سه آيه است. خدا از مخالفان خواست تا يك سوره همانند قرآن بياورند. آنان در اين كار فرو ماندند». ب: ديدگاه منفى (نامحدود)، نظريه ديگر متكلمان: در برابر اشاعره و اماميه، ديگر متكلمان اسلام را عقيده بر آن است كه اعجاز قرآن به اندازهاى معين، محدود نمىشود. از اين ديدگاه تمام قرآن، چه كم و چه بسيار آن، معجزه است و آيه (فأتوا بسورة من مثله) (بقره:23) به هيچ روى تعيين كننده اندازه معجزه نيست، بلكه تنها بيانگر اين معنى است كه خداوند از مخالفان خواسته است كه اگر در آسمانى بودن قرآن و اعجاز آن ترديد دارند، سورهاى همانند آن پديد آورند. اعجاز قرآن معلول بلاغت آن است و اين بلاغت نه تنها در سه آيه (سوره كوثر) كه در يك آيه و حتى كمتر از آن نيز متحقق است. طبق اين ديدگاه هر واژه قرآن ـ كه بيانگر معنايى است ـ از جمله قرآن است و معجزه به شمار مىآيد و كسى را توان پديد آوردن همانند آن نيست.4 ـ اعجاز قرآن تا چه زمان باقى است؟ بدين پرسش از دو ديدگاه پاسخ داده شده است:
الف: ديدگاه صرفه: اعجاز، محدود است به بيست و سه سال . طبق اين ديدگاه اعجاز قرآن محدود است به بيست و سه سال، يعنى فاصله بعثت تا وفات پيامبر(ص). در اين فاصله بود كه كسى نتوانست با قرآن برابرى كند و نوشتهاى همانند و هم سنگ آن پديد آورد. به نظر طرفداران اين ديدگاه در ميان سخنان و نوشتههاى عرب پيش از اسلام، عباراتى كه به قرآن ماند، وجود داشته است پس از وفات پيامبر (ص) هم امكان معارضه با قرآن منتفى نيست، اما اين امر به اعجاز اثبات شده قرآن در زمان حيات پيامبر(ص) خللى وارد نمىآورد.ب: ديدگاه اعجاز، قرآن معجزهاى است جاويدان: طرفداران روش اعجاز ـ كه بيشتر متكلمان اماميه نيز از زمره آنانند ـ بر اين باورند كه نه پيش از بعثت پيامبر (ص) كسى را ياراى برابرى با قرآن و آفرينش اثرى همانند آن بوده است، نه بعد از وفات پيامبر (ص) كسى به اين كار موفق خواهد شد و بدين سان اعجاز قرآن تا روز رستاخيز پايدار خواهد ماند. جاويدان بودن اعجاز قرآن ـ به نظر متكلمان اماميه ـ از آنروست كه اسلام، بر خلاف آيينهاى پيشين، آيينى است جاويدان و محدود به زمان يا مكان و زمانى خاص نيست. توضيح سخن آنكه، چون پيامبرى پيامبران پيش از حضرت محمد(ص) ويژه روزگارى معين، و گاه ويژه قوم خودشان بود، معجزههاى آنها هم ويژه زمانى محدود و معين بود و استمرار نداشت. چنانكه حتى معجزههاى موسى (ع) و عيسى (ع) محدود به زمانى معين بود. اما از آنجا كه اسلام آيينى است جاويدان و پس از آن آيينى از سوى خدا نخواهد آمد، به ناگزير معجزهاى هم كه بر راستى و درستى آن گواهى مىدهد بايد معجزهاى پايدار و جاويدان باشد، چرا كه محدود بودن معجزه به زمان معين، سبب خواهد شد تا نسلهاى آينده شاهد معجزهاى ـ كه گواه آيين اسلام است ـ نتوانند بود. پيداست كه تكليف چنين كسان به ايمان، تكليف به امر ممتنع است و چنين تكليفى بر خدا محال است. بنابر اين لازمه دوام و جاودانى نبوت، معجزهاى دائم و جاويدان است و اين معجزه همانا قرآن خواهد بود. چنين است كه قرآن به عنوان معجزهاى جاويدان هم برهان جاودانى آيين اسلام است، هم بر معجزات پيامبران پيشين و نيز بر ديگر معجزههاى پيامبر اسلام (ص) برترى دارد .
به «معجزه» رجوع شود.شيخ طوسى با آنكه عدم معارضه با قرآن در مكه در طول سيزده سال را براى اثبات اعجاز قرآن كافى مىداند، بر آن است كه اگر امروز هم كسى بتواند نوشتهاى هم سنگ قرآن در فصاحت و بلاغت پديد آورد، لطمهاى به اعجاز قرآن نمىزند، با اينهمه از جاودانى بودن اعجاز قرآن دفاع مىكند و مىگويد: نه تنها مردم مكه نتوانستند با قرآن برابرى كنند، كه پس از گسترش اسلام در سرزمينهاى ديگر يعنى ايران و روم، مردم متمدن و با فرهنگ اين سرزمينها هم نتوانستند نوشتهاى همانند قرآن پديد آورند.
5 ـ وجوه اعجاز قرآن كدام است؟ در باب سبب اعجاز قرآن متكلمان نظريههاى مختلفى ابراز كردهاند. بيشتر متكلمان اماميه از نظريهاى جانبدارى مىكنند كه بر مبناى آن اعجاز قرآن معلول فصاحت و بلاغت آن است. با اينهمه ديگر نظريهها را نيز غير ممكن نمىدانند. چنانكه خواجه نصير طوسى در تجريد الاعتقاد، پس از برشمردن نظريههايى مهم در اين باب، با تعبير «و الكل محتمل» درستى همه آنها را ممكن شمرده است و ملا عبد الرزاق لاهيجى در كتاب سرمايه ايمان پس از ذكر چند نظريه در اين باب مىگويد: «و الكل محتمل و الاظهر هو الاول» (= فصاحت و بلاغت).گذشته از اين برخى از متكلمان نامبردار اماميه از نظريههايى دفاع كردهاند كه مورد پذيرش اكثريت نيست. بدين سان به دست دادن فهرستى از نظريهها و توضيحى مختصر در باب هر يك از آنها ضرورى است. فهرست نظريهها يا ديدگاهها در باب سبب اعجاز قرآن بدين شرح است: الف: نظريه صرفه . ب: نظريه فصاحت و بلاغت . ج: نظريه اسلوب ويژه. د: نظريه اخبار از غيب، هـ: نظريه راست گفتارى . و: نظريه وجود معارف حيرت انگيز در قرآن. ز: نظريه اتقان معانى قرآن. ح) نظريه نظام قانونگذارى (تشريع) قرآن. ط: نظريه وجود اسرار آفرينش در قرآن.
الف: نظريه صرفه (= روش صرفه): طبق اين ديدگاه قرآن خود معجزه نيست، بلكه معجزه آن است كه خداوند انديشههاى كسانى را كه آهنگ برابرى با قرآن مىكنند و مىخواهند و چه بسا مىتوانند اثرى همانند قرآن پديد آورند، منصرف مىسازد و آنها را از برابرى كردن با قرآن باز مىدارد.از ميان متكلمان اماميه سيد مرتضى و شيخ مفيد از اين ديدگاه جانبدارىمىكنند. نظام معتزلى، ابن حزم ظاهرى و برخى از اشاعره هم از اين نظريه دفاع كردهاند .
ب: نظريه فصاحت و بلاغت (=روش اعجاز): اين نظريه در برابر نظريه صرفه قرار دارد و نظريهاى است كه بيشتر متكلمان، اعم از شيعى و سنى، از آن دفاع مىكنند. طبق نظريه فصاحت، قرآن خود معجزه است و اعجاز آن معلول فصاحت و بلاغت فزون از اندازه آن است، زيرا ويژگيهاى فصاحت كلمه، يعنى سلامت واژهها از غرابت، تنافر حروف و مخالفت قياس صرفى، و نيز ويژگيهاى فصاحت كلام، يعنى خالى بودن كلام از تنافر حروف، ضعف تأليف و تعقيد لفظى و معنوى، در قرآن بيش از هر نوشته فصيح ديگر ديده مىشود و اين كلام فصيح از هر كلام فصيح ديگر رسالت يعنى به مقتضاى حال و مقام بيان شده است و اين مايه فصاحت و بلاغت در آثار نويسندگان و سخنوران عرب، نه پيش از نزول قرآن وجود داشته نه پس از آن. همين امر سبب شده است كه قرآن به صورت يك اثر برتر درآيد و به عنوان يك معجزه جاويدان باقى بماند.دليل: طرفداران روش فصاحت دليلهاى مختلفى در اثبات ديدگاه خود آوردهاند، معروفترين آنها چنين است: اعراب را مخير ساختند تا ميان برابرى كردن با قرآن و پذيرش آئين اسلام به زور شمشير يكى را برگزينند. آنان، على رغم عنادى كه نسبت به اسلام مىورزيدند، دومين راه را برگزيدند. اين انتخاب نشان دهنده اين است كه با چيرگى در فصاحت و بلاغت نتوانستند صداى قرآن را مبنى بر (فأتوا بسورة من مثله) (بقره:23) ، پاسخ مثبت دهند و از برابرى كردن با قرآن فرو ماندند.
ج: نظريه اسلوب ويژه: طبق اين ديدگاه، اسلوب ويژه قرآن سبب اعجاز آن است. قرآن نه نظم، در معنى دقيق كلمه است، نه نثر و نه سجع، بلكه خود داراى سبك خاصى است كه از آن به «اسلوب ويژه» تعبير توان كرد، اسلوب كه فراتر از تعليم و تعلم است، نه مىتوان آن را آموخت، نه مىتوان آن را به كسى ياد داد و همين امر دليل اعجاز قرآن است. اگر چنين نبود، اولاً كسى كه در كلام بليغ ممارست مىكرد، مىتوانست با چيرگى يافتن در كلام بليغ، نوشتهاى پديد آورد كه در اسلوب به قرآن ماند يا دست كم بدان نزديك باشد. ثانياً: مىبايست اسلوب سخنان پيامبر(ص)، يعنى احاديث و روايات كه جمله موجود است و مدون، به قرآن ماند. در حالى كه نه ممارست در كلام بليغ به پديد آوردن كلامى كه در اسلوب به قرآن ماند مىانجامد (كوشش و ممارست فصحا و بلغاى عرب مؤيد اين ادعاست)، نه سخنان پيامبر (ص) به قرآن مىماند.د: نظريه اخبار از غيب: طرفداران اين ديدگاه «غيب» را در معنى گسترده آن يعنى آنچه غايب و ناپيداست و آنچه از ديدهها نهان است، به كار بردهاند. بدين ترتيب از غيب نه تنها عالم غيب، يعنى جهان غير مادى و پديدههاى آن (= خدا، فرشتگان، رستاخيز، بهشت، دوزخ، ثواب، عقاب و غيره)، بلكه رويدادهاى گذشته و آينده و نيز آنچه در دلها نهفته است (= ما فى الضماير) را نيز اراده كردهاند. طرفداران نظريه اخبار از غيب برآنند كه قرآن از آنرو معجزه است كه از غيب در معنايى كه از آن سخن گفتيم خبر داده است: 1 ـ از عالم غيب، كه سراسر قرآن از خدا و فرشتگان، رستاخيز و دوزخ و بهشت و بعث و... سخن در ميان است. 2 ـ از ما فى الضماير، كه قرآن جاى جاى از رازهاى نهفته در دلها سخن دارد چنانكه از «بيم و انديشه فرار دو طايفه از مسلمانان در جنگ بدر خبر داده و ياد آور شده است كه خداوند با قدرت خود مسلمانان را در اين جنگ بر كافران چيره خواهد ساخت» (آل عمران:122 ـ 123) نيز «از آگاهى حق تعالى از سوگندهاى دروغ منافقان و از اطلاع خداوند از پندار و كردار آنان» (نور:53) سخن گفته است. 3 ـ از رويدادهاى گذشته، كه قرآن گنجينهاى است از رويدادهاى گذشته، از آفرينش آدم تا هبوط وى، از داستانهاى تاريخى چون داستان فراعنه و داستانهاى مذهبى چون موسى و خضر، و اينهمه به گواهى قرآن (عنكبوت: 48 و انعام: 105) از طريق وحى بر محمد (ص) نازل شده است. 4 ـ از رويدادهاى آينده، كه در قرآن بسيارى از رويدادهاى آينده پيش بينى شده است از جمله اين پيش بينىهاست: «پيش بينى پيروزى مسلمانان با كمى شمار آنان در جنگ بدر بر كافران» (انفال: 7 و قمر: 45) ، «پيش بينى پيروزى مسلمانان بر روميان» (روم:1) ، «پيش بينى غلبه مسلمانان بر كافران و به دوزخ افكنده شدن كافران» . (آل عمران:12)
هـ: نظريه راست گفتارى (نبودن تناقض): طبق اين نظريه قرآن از آنرو معجزه است كه در آن تناقض گويى نيست و آنچه در قرآن طرح شده راست و درست و آموزنده است. قرآن به مباحث مختلف در زمينه الهيات، وضع اصول و احكام و سياست مدن، نظم اجتماعى، قواعد اخلاقى، بحث از فلكيات، تاريخ، جنگ و صلح و وصف پديدههاى آسمانى و زمينى پرداخته است. در تمام اين مباحث نه تناقض ديده مىشود نه اختلاف و نه سخن خلاف عقل، اگر مطلبى هم تكرار شده ـ مثلاً قصه موسى (ع) ـ در جوهر معنى اختلافى ديده نمىشود و در هر بار و در هر مورد نكتهاى تازه مىآموزد و مزيتى ديگر دارد.و: نظريه وجود معارف حيرت انگيز در قرآن: طبق اين ديدگاه، سبب اعجاز قرآن طرح معارفى است در اين كتاب كه خرد بزرگان دانش و فلسفه را حيران مىسازد. دانشهايى كه طرح آنها از سوى مردى امى محال است و براى طرح آنها راهى جز راه وحى وجود ندارد. ابن ميثم بحرانى ـ متكلم نامبردار اماميه و شارح نهج البلاغه ـ از اين دانشها به دانشهاى شريف تعبير مىكند و آن را با فصاحت و اسلوب ويژه سبب اعجاز قرآن مىشمارد. وى بر آن است كه دانشهاى شريف موجود در قرآن عبارت است از علم توحيد ، اخلاق، سياست، كيفيت سلوك الى الله و علم تاريخ. به نظر ابن ميثم اگر در سخن برخى از حكماى عرب نمونهاى از اين دانشها ديده شود، بر سبيل نقل و حاصل اطلاع آنها از كتب مقدس دينى پيش از قرآن است. با اينهمه در كلام اين حكيمان فصاحت و اسلوب ويژه قرآن وجود ندارد.
دانشهاى شريف از ديدگاه متكلمانى همچون ملا محسن فيض كاشانى مهمترين وجه اعجاز قرآن به شمار مىآيد و اشتمال قرآن بر دانشهاى شريف و رازها و معارف و انوار حكمت الهى است كه آن را به سر حد اعجاز مىرساند، معارف و حكمى كه خردها از ادراك آن ناتوان است.ز: نظريه اتقان معانى قرآن: آنچه در قرآن مورد بحث قرار گرفته، اعم از مسائل فلسفى، اجتماعى و تاريخى و غيره در نهايت استوارى و اتقان است، يعنى حقايقى است ثابت كه نه قابل نقد است نه باطل مىشود و نه فساد مىپذيرد و همين امر سبب اعجاز قرآن است.
ح: نظريه نظام قانونگذارى در قرآن: طبق اين ديدگاه، نظام قانونگذارى قرآن، سبب اعجاز آن است، نظامى كه بت پرستى را به توحيد بدل ساخت و جهل و رذايل اعراب را به علم و فضايل مبدل كرد. برخى از قوانين و اصول انسانى قرآن بدين شرح است: توصيه به عدل و ميانه روى (نحل:90)، نفى تنگ نظرى و خست (آل عمران:18) . نهى از اسراف و تبذير (اسراء:27، 29) ، توصيه به شكيبايى در برابر دشواريها (آل عمران:146) . توصيه به تحصيل دانش همراه با تقوى (اعراف:32). فرمان دادن به وفاى به عهد (مائده:1). از بزرگترين تعاليم قرآن ايجاد وحدت ميان صفوف مسلمانان، ايجاد برادرى ميان آنان و تعيين پرهيزگارى و دانايى به عنوان معيار برترى است (حجرات:13 ، زمر:9). بر اين مناسبت كه اسلام، سلمان فارسى را به سبب كمال وى در ايمان بر خاندان پيامبر برترى مىدهد و ابو لهب، عم پيامبر را به سبب كفر وى بى ارج مىشمارد.
ط: نظريه وجود اسرار آفرينش در قرآن: طبق اين ديدگاه، وجه اعجاز قرآن همانا طرح اسرار آفرينش يا به تعبير دقيقتر طرح نظريههاى علمى نيز در قرآن آمده است، اسرار يا نظريههايى كه طرح شدن آنها در جزيرة العرب جز از راه وحى ممكن نيست. گرچه يونانيان به برخى از اين نظريهها آگاه بودهاند، اما دليلى در دست نيست كه انتقال آنها را از يونان به جزيرة العرب دور افتاده و فرو رفته در جهل تأييد كند. برخى از اين اسرار يا نظريههاى علمى بدين قرار است: بيان وزن مخصوص اشياء (حجر:19)، طرح مسأله گرده افشانى به وسيله باد (حجر:22)، طرح حركت زمين (طه:53)، تمايل به تفسير علمى قرآن و يافتن انديشهها و نظريههاى علمى و اثباتى (پوزيتيويستى) در اين كتاب و آن را وجه اعجاز قرآن انگاشتن، از جمله كوششهاى نو گرايانه مفسران در روزگار معاصر است. چنانكه در مقدمه تفسير البيان نوشته آية الله خوئى به تفصيل از اين ديدگاه سخن رفته
است.
در ابتدا كتّاب وحى (كاتبان قرآن) قرآن را خالى از هر گونه نقطه و علامت و حركتى نوشتند و آن نه تنها نقطه و زير و زبر و پيش نداشت بلكه حروف (واو، الف، ياء) نيز در كلمه نوشته نمىشد و پيداست كه خواندن چنين خطى تا چه حد مشكل خواهد بود، در مثل يك كلمه با شكل خاص به چند صورت خوانده مىشد كه معنى هر يك با ديگرى تفاوت فاحش داشت از آن جمله است:
«قل» بمعنى بگو ، «قال» بمعنى گفت نيز خوانده مىشد و «طب» «طاب» قرائت مىگرديد و «كتب» ميان اسم و فعل مفرد و جمع، معلوم و مجهول مشترك بود، و مسلمات «مسلمت» و كافرون «كفرون» نوشته مىشد كه نظائر آنها بسيار بود، و با در نظر گرفتن اينكه نقطه نيز بر حروف گذاشتهابتدا اعجام تنها با نقطهگذارى انجام مىشد ولى نقطه گذارى به دو صورت و براى دو منظور انجام مىگرفت:
1 ـ نقطه گذارى براى تميز حروف مشابه از يكديگر، چون نقطههاى با، تا، ثا، ج و خ و...2 ـ نقطه گذارى براى تشخيص حركات حروف كلمه و اعراب آن. در مثل براى نشان دادن حركت فتحه يك نقطه روى حرف مفتوح و براى نماياندن حركت كسره يك نقطه زير حرف مزبور و بجاى ضمه يك نقطه جلو يا ميان حرف مينهادند و قدما گاهى دو قسم نقطه را به هم درمىآميختند و نقطه مدورى مىگذاشتند كه علامت نقطه و حركت هر دو بود. بعدها بتدريج وضع ضبط حركات و اعراب صورت ديگرى بخود گرفت و در آن دو روش پديد آمد:
1 ـ با نقطههاى مدور حركات و اعراب را علامت مىگذاردند كه بنابر مشهور اصل آن از ابو الاسود دؤلى است و بيشتر قاريان در مصاحف خود بكار مىبردند.
2 ـ با شكل كه آن را شكل شعر نيز مىگفتند. يعنى با اشكال بخصوصى همچون ضمه و فتحه و كسره و تشديد و همزه، علامت حركات و اعراب بر حروف مىگذاردند. گفتهاند نخستين بار خليل بن احمد با اقتباس از حروف آن را وضع كرده و بكار برده است. چنانكه علامت تشديد (ــّــ) را از اول كلمه تشديد گرفته و در اصل ضمه واو كوچك و كسره ياء كوچك و فتحه الف كوچكى بوده است. علماى صرف و نحو و لغويان اين ترتيب را براى ضبط
كلمات و لغات بكار مىبردند ليكن قاريان به پيروى از پيشينيان و به منظور تصرف نكردن در قرآن از بكار بردن اين روش در مصاحف خوددارى مىكردند. (المصاحف سجستانى و تفسير ابوالفتوح رازى و اتقان و النقط ابو عمرو دانى)
عذر آشكار كردن. حجت بر كسى تمام كردن: «لقد اعذر من انذر»: آن كس كه دين و شريعت به وى ابلاغ گرديد، حجت بر او تمام است.
در حديث آمده كه امام صادق (ع) در سفرى يكى از شترانش مريض شد، اتفاقا آن موقع در كنار آب و آبادانى چادر نشينان بنى سليم بودند، غلام حضرت عرض كرد:
اجازه بفرما همينجا آن را نحر كنيم كه حيوان راحت شود. فرمود: خير، صبر كن. و چون چهار ميل از آنجا فاصله گرفتند فرمود: همينجا آن را نحر كن، كه اگر درندگان گوشتش را بخورند بنزد من به از آنكه اين بيابان نشينان بخورند. (بحار:67/175)
(قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم); باديه نشينان گفتند: ايمان آورديم. به آنها بگو شما ايمان نياوردهايد بلكه بگوئيد تسليم اسلام شديم و هنوز ايمان در دل شما راه نيافته است. (حجرات:14)
از امام صادق (ع) روايت شده كه پيغمبر(ص) با باديه نشينان. بدين قرار صلح نمود كه همچنان به باديه نشينى خويش ادامه دهند و از دستور هجرت معاف باشند بشرط اينكه اگر دشمن به مركز اسلام هجوم آورد آنان بيارى مسلمانان بشتابند ولى از غنيمت نصيبى نداشته باشند. (بحار:19/183)در حديث آمده كه چون پيغمبر (ص) در سال ششم قصد مكه نمود (و اين سفر به صلح حديبيه انجاميد) در مسير راه ، اعراب را به همكارى دعوت نمود، ولى حتى يكنفر هم از آنها دعوت آن حضرت را اجابت ننمودند. (بحار:20/347)
معاوية بن عمّار (از اصحاب خوشنام امام صادق «ع») گويد: بر امام صادق (ع) وارد شدم، و اتفاقاً از نزد بيابان نشينان بر مىگشتم و در آنجا باد عمامهام را برده بود، حضرت فرمود: اى معاويه! گفتم: لبيك فدايت گردم اى پسر پيغمبر. فرمود: باد عمامهاز سرت برگرفت؟ گفتم: آرى. فرمود: اين جزاى كسى است كه باديه نشينان را اطعام مىكند و به آنها غذا مىدهد. (بحار:73/362)
از رسول خدا (ص) حديث شده : «اعربوا القرآن و التمسوا غرائبه» . (بحار:92/106)
در اصطلاح: تغيير آخر كلمه بر اثر اختلاف عوامل، در لفظ يا در تقدير; مقابل بناء.