تصميمى خاص بگيرد ، از اين رو طاهر بن حسين را از چشم محبت بيفكند و به ديده عداوت در وى مىنگريست تا روزگارى كه طاهر ديده از جهان ببست . (تاريخ الخلفاء:322)
يك شجره نامه از خاندان او پيش يكى از فلسطينيان پيدا شد كه گروهى از نقباى اشراف و علما و قضات و خطبا صحت آن را در حاشيه شهادت دادهاند و به موجب آن نسب سادات عاملى به عبدالله محض بن حسن مثنى بن حسن بن على (ع) منتهى مىشود، ليكن امين گرچه آن نسبنامه را عيناً در اعيان الشيعه نقل نموده چيزى در تأييد آن نگفته و در همه مؤلفات و مكاتيب خود را حسينى خوانده است. ولادتش در قريه شقراء از توابع مرجعيون در جبل عامل (جنوب لبنان) واقع شده است. نياكان او سابقاً در حله از مراكز قديم تشيع در عراق زندگى مىكردند. ليكن جد اعلاى او سيد ابراهيم (يا سيد احمد پسر سيد ابراهيم يا سيد حيدر پسر سيد احمد) از سوى شيعيان جبل عامل براى مرجعيت و ارشاد به لبنان دعوت شد و از حلّه به جبل عامل منتقل گرديد.
سيد حيدر بن سيد احمد، قريه شقراء (= شقرى) را وطن ساخت و همانجا بود تا وفات كرد. مزارش معلوم است و سال وفات او بر لوح مزارش 1175 ق ثبت شده است. اعقاب سيد حيدر در شقراء باقى ماندند. شرح احوال اين خاندان به تفصيل در كتاب مفتاح الكرامه، تأليف فرزند زاده سيد ابوالحسن موسى، يعنى سيد محمد جواد ابن محمد حسينى عاملى (م 1226 ق) مسطور است.ايشان را قبلاً «اقشاقش» مىگفتند كه شايد محرف اقساسى باشد ـ اقساسيها از خاندانهاى معروف علماى شيعه در شام و منسوب به قريه «اقساس» بودهاند ـ ولى بعد كه سيد محمد پسر سيد موسى به لقب امين معروف شد خاندان او را امين گفتند.
محسن، يگانه فرزند خانواده بود. سيد عبد الكريم پدرش كه به سال 1315 ق در نجف درگذشت و مادرش كه به سال 1310 ق در شقراء وفات يافت هر دو اهل صلاح و تقوى بودند و در تعليم و تربيت محسن سعى جميل به كار بردند. جد پدريش سيد على فقيهى نامبردار و جد مادريش شيخ محمد حسين فلحه عاملى ميسى شاعرى مشهور بود و طبعاً شوق علم و ذوق شعر از كودكى و محيط روحانى خانواده در وجود سيد محسن ريشهدار شده بود. او را در هفت سالگى به مكتب فرستادند، اما رفتار خشن مكتبدار قريه و چوب و فلك او محسن را چنان ترساند كه وقتى به خانه آمد ديگر به مكتب باز نگشت. از آن پس مادرش در خانه به تعليم او همت گماشت. قرآن را نزد مادر مىخواند و خط را از افراد خانواده مىآموخت، سوارى و شنا و شكار را هم كه در آن ايام بين جوانان جبل عامل رواج داشت با بنى اعمام تمرين مىنمود. به بازى با كودكان رغبتى نداشت و اوقات فراغت را صرف مشق و خوشنويسى مىكرد. پس از ختم قرآن و فرا گرفتن خواندن و نوشتن، در حدود سال 1295 ق يعنى در يازده سالگى به خواندن نحو و صرف عربى شروع كرد. كتاب قطر الندا و بل الصدى تأليف ابن هشام (م 761 ق) را در نحو و كتاب شرح تصريف تفتازانى (م 793 ق) در صرف نزد يكى از بنى اعمام خود به نام سيد محمد حسين آغاز نمود. در همان ايام رغبت به خواندن اشعار در وى پيدا شده بود و چنانكه خود نوشته ديوان ابو فراس حمدانى (م 357 ق) را مطالعه مىكرد. در سال 1297 ق براى ادامه تحصيل به مدرسه قريه «عيثا الزط» فرستاده شد و نزد مدرسى به نام سيد جواد مرتضى به خواندن شرح القطر و شرح ابن ناظم بر الفيه ابن مالك پرداخت. شرح رضى الدين استرابادى (م 686 ق) را بر كافيه ابن حاجب در نحو و شرح احمد جاربردى (م 746 ق) را بر شافيه ابن حاجب در صرف و كتاب التصريح بمضمون التوضيح تأليف خالد بن عبدالله ازهرى (م 905 ق) را در نحو در همين ايام به كمك استادان مطالعه مىكرد. وى بعد از چندى به خواندن كتاب مغنى اللبيب در علم اعراب تأليف ابن هشام و نيز گفتن شعر آغاز كرد و منظومهاى در علم صرف تأليف نمود.سيد محسن براى ادامه تحصيل از قريه «عيثا الزط» به قصبه «بنت جبيل» رفت و در مدرسه آنجا نزد سيد نجيب فضل الله به خواندن كتاب مطول تفتازانى در معانى و بيان و حاشيه ملا عبدالله در منطق (حاشيه بر تهذيب المنطق تفتازانى) و شرح مطالع در منطق و كتاب معالم در اصول فقه و كتاب شرايع الاسلام در فقه پرداخت.
در بنت جبيل استاد عالمى از تحصيل كردگان نجف به نام شيخ موسى شراره به تدريس مىپرداخت كه سيد محسن از محضر او استفاده فراوان برد و تا او زنده بود مدرسه بنت جبيل رونق بسيار داشت، ليكن شراره در سال 1303 ق وفات كرد و با مرگ او طلاب پراكنده شدند و مدرسه تعطيل گرديد و ديگر عالم قابلى در بنت جبيل نبود كه امين بتواند از محضرش فايدهاى ببرد. از اين رو به زادگاه خود شقراء بازگشت و در آنجا پيش خود به مطالعه ادامه داد. در ضمن به مادر پير و پدرش كه در آن زمان كور شده بودند يارى مىكرد و طلاب جوان را درس صرف و نحو و شعر و ادب و معانى و بيان مىداد.در سال 1308 ق به تشويق شيخ حسين مغنيه ـ از علماى شيعه لبنان ـ و با اجازه پدر و مادر براى تحصيل مراحل عاليه فقه و اصول و نيل به مرتبه اجتهاد از شقراء رهسپار نجف گرديد. آن زمان كه سيد محسن امين وارد نجف شد آن شهر در اوج عظمت بود. شيعيان ايران و عراق و هند و روسيه و افريقا و آسياى مركزى و ساير نقاط جهان وجوهات شرعى را تقديم محضر مراجع تقليد مىكردند. مدارس آباد و پر جمعيت طلاب از هر كشور در آن جمع بودند. مهمتر از همه وجود مجتهدان و مدرسان بزرگى چون آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى و شيخ عبدالله حايرى مازندرانى و ميرزا حبيب الله رشتى و ميرزا حسين ميرزا خليل تهرانى و شيخ محمد حسن مامقانى و ملا محمد شرابيانى و شيخ محمد طه نجف نجفى تبريزى و شيخ على رفيش و سيد محمد طباطبائى آل بحر العلوم و شيخ عباس و شيخ حسن آل كاشف الغطاء و سيد حسين قزوينى و شيخ محمود ذهب ... بودند كه هر يك حوزهاى براى تدريس فقه و اصول داشتند.
امين در رمضان 1308 ق از شقراء به سوى نجف عزيمت كرد. او به بيروت و از آنجا با كشتى به بندر اسكندرونه رفت. سپس از راه زمين به حلب و بعد رماده (رمادى) و عانه و راوه و فلوجه و كاظميه (كاظمين) وارد شد. اين سفر او حدود سه ماه طول كشيد و روز عيد اضحى به زيارت مرقد منور امامين همامين موسى بن جعفر و محمد تقى عليهما السلام نائل گرديد. بعد از راه بغداد و كربلا به نجف رسيد. چون درين سفر با همسرش همراه بود در نجف به حجره مدرسه نرفت و خانهاى اجاره كرده به تحصيل پرداخت. سيد محسن امين در مرحله سطح كتابهاى شرح لمعه و قوانين و رسائل و مكاسب را در فقه و اصول نزد استادان درجه اول فرا گرفت و بعد درس خارج فقه و اصول را به اتمام رسانيد. نام بعض استادان او در نجف بدين شرح است: 1 ـ سيد على پسر عموى او كه شرح لمعه را نزد او خواند. 2 ـ سيد احمد كربلائى.سيد محسن امين نام شاگردان خود را كه در نجف از او تعليم فقه و اصول گرفتند و نيز نام بعض دوستان و همدورههاى خود را در اعيان الشيعه ياد كرده است. يكى از دوستان او سيد ابوالحسن اصفهانى ـ مرجع بعدى تقليد كل شيعيان ـ بود كه در افكار اصلاحى و مشرب سياسى و اجتماعى وجوه اشتراك بسيار داشتند و امين از پشتيبانى و تأييد او استفاده بسيار برد. او خاطرات تحصيل در نجف و اوضاع اجتماعى و آداب و رسوم نجفيان و وضع معيشت و مراحل تحصيل طلاب مدارس آن شهر را به تفصيل در اعيان الشيعه بيان كرده است.
بعد از آنكه تحصيلات سطح و خارج سيد محسن در نجف به پايان رسيد و صيت شهرتش در بلاد شام پراكنده گرديد، شيعيان دمشق و جبل عامل كه به رهبرى دانا و توانا نيازمند بودند نامهها نوشته ازو دعوت كردند كه نزد ايشان برود و بر مسند فتوى و مرجعيت قرار گيرد. وى اين تقاضا را پذيرفته در اواخر جمادى الثانيه 1319 ق بعد از ده سال و نيم اقامت در نجف در حالى كه 35 سال از عمرش مىگذشت رهسپار شام گرديد. او از طريق كاظميه (كاظمين) و رمادى و قائم و... در اواخر شعبان 1319 ق به دمشق رسيد. دوران زندگى ثمر بخش او كه بيش از پنجاه سال به طول انجاميد همه در دمشق بود كه وطن دوم امين به شمار آمد. امين شيعيان شام را با مشكلات و كمبودهاى فراوان روبرو ديد كه اهم آنها بيسوادى و عقب ماندگى اجتماعى و سياسى و فقر مادى و فرهنگى و وجود اختلافات عقيدتى و عشيرتى و از همه بدتر شيوع خرافات در بين ايشان به نام مذهب بود. روضه خوانان در تكايا احاديث دروغ مىخواندند و عوام الناس در ايام عاشورا ديوانهوار بر سينه و سر مىكوبيدند و قفل و زنجير به بدن مىزدند و تن را با گل مىآلودند و بعضى هم با شمشير و قمه زخمهاى منكر بر سر مىزدند و خون جارى مىكردند ... و اين همه خلاف شرع انور و موجب استهزاء و شماتت ديگران بود. چون سر منشأ همه اين بلايا بى سوادى و بى فرهنگى بود امين ابتدا بدان پرداخت و در صدد بر آمد از سوئى مدارسى به سبك جديد و با برنامههاى صحيح تأسيس كند و از سوى ديگر براى دختران مدرسه بسازد و براى مدارس پسرانه و دخترانه ساختمانهاى مناسب بنا كند و برنامه و كتاب درسى براى تعليمات نوجوانان شيعه تدارك ببيند.او رجال و بازرگانان شيعه دمشقرا دعوت كرد و توجه ايشان را به اين مسأله مهم جلب نمود و شركتى تأسيس كرده ساختمانهايى خريدارى نمود و دبيرستانهاى دخترانه و پسرانه كه به نامهاى محسنيه و علويه نامگذارى شدند تأسيس كرد و به راه انداخت. او خود در آن شركت سهمى پذيرفت و تدريس در دبيرستانها را تقبل نمود و از نزديك پيشرفتهاى اخلاقى و تعليم و تربيت دانش آموزان را زير نظر گرفت.
امين به تعليمات دينى توجه مخصوص مبذول داشت و 9 كتاب درسى در اصول عقايد و احكام شرعى و عبادات و معاملات و مواريث و حدود و ديات و تفسير و اخلاق تأليف كرد كه مكرراً به چاپ رسيد و علاوه بر دبيرستانهاى محسنيه و علويه در ساير دبيرستانهاى سوريه و لبنان رايج گرديد و به فارسى هم ترجمه شد.در ميدان مبارزه با خرافات و اصلاح وضع مراسم عزادارى كار امين دشوارتر بود. مخالفان او در شام و عراق تهمتهائى متوجه او نموده عوام را عليه وى مىشوراندند و بر منابر و در جرايد و مجلات و مجالس روضه از طعن و سبّ او كوتاهى نكرده حتى نسبت كفر و زندقه به او مىدادند، اما سيد محسن در جهاد خود صادق و جدى بود و با برنامه دقيقى جنگ با جهل و خرافات را ادامه مىداد. در مجالس، وقتى روضه خوانى ، حديث ناصوابى روايت مىكرد يا از سوى عوام حركات مخالف شرع سر مىزد شخصاً صدا به مخالفت بلند مىكرد و هر چه زمان مىگذشت بر تعداد موافقان او و مخالفان سينهزنى و قمهزنى افزوده مىگشت. از سوى ديگر جمعى از جوانان اهل منبر را در كنف تربيت و حمايت خود گرفت كه چون سخنانشان با علم و منطق و استدلال شرعى همراه بود رفته رفته توجه مردم را به خود جلب نمودند و بازار روضه خوانهاى بى سواد را بى رونق كردند.
براى اينكه سرمشقى به دست اهل منبر در شام و عراق داده باشد كتابهاى مهم مناقب و مقتل تأليف نمود و قصايد مرثيه سرود و منتشر نمود. يكى از اين كتابها لواعج الاشجان در شرح واقعه طف (واقعه كربلا) و اخبار درست شهادت حضرت امام حسين (ع) و اهل بيت آن حضرت است. كتاب ديگرى هم به نام المجالس السنيه فى مناقب و مصائب النبى و العترة النبوية تأليف نمود كه شامل پنج قسمت است. چهار قسمت آن در سيره امام حسين (ع) و جزء پنجم در سيره رسول الله و فاطمه زهرا (س) و دوازده امام است. اجزاء اين كتاب از 100 فصل بيشتر و هر فصل نمونه يك مجلس كامل روضه است. دو كتاب مذكور بعد از انتشار در سوريه و لبنان مورد استقبال فضلاى اهل منبر قرار گرفت و نسخههاى بسيارى از آنها به فروش رفت. آنگاه امين با جرأت و قدرت فتوائى صادر كرد كه پوشيدن كفن و شبيه در آوردن و قمه زدن و بر سر و سينه كوبيدن نه تنها ثوابى ندارد بلكه حرام و از عمل شيطان است. تفصيل و ادله شرعى اين فتوى را در رسالهاى به نام التنزيه جمع آورى و انتشار داد.كتابهاى امين در نجف ـ كه كانون مخالفت با او بود ـ به قدرى مؤثر افتاد كه آيت الله اصفهانى به راحتى توانست فتوى به طرفدارى از امين صادر كند و بگويد «ان استعمال السيوف و السلاسل و الطبول و الابواق و ما يجرى اليوم فى مواكب العزاء بيوم عاشوراء انما هو محرم و هو غير شرعى» (تيغ زدن و زنجير زدن و به كار بردن طبلها و بوقها و ساير كارهايى كه در دستههاى عزادارى روز عاشورا معمول است همه حرام و غير شرعى است) و صداهاى اعتراضى كه در سوريه و بيروت و نجف و بصره و ساير مراكز شيعه بلند شده بود خاموشى گرفت.
رساله التنزيه به فارسى ترجمه شد و موجب گرديد كه قمه زدن تا حدودى در ايران ممنوع گردد. تفصيل عكس العمل شديد فتاواى اصلاحى امين در نجف و اقدامات علماى مخالف و بعد آرام شدن ايشان را مرحوم شيخ جعفر خليلى مدير جريده عراقى هاتف بيان نموده است و عين مقاله او در جزء 52 كتاب اعيان الشيعه مندرج است.امين در سالهاى جنگ اول جهانى كه زندگى در دمشق به سبب وجود اشغالگران اروپائى ناامن بود به زادگاه خود در جبل عامل منتقل شد ولى بعد از پايان جنگ باز به دمشق برگشت.
او در تاريخ هشتم مارس 1920 م به نمايندگى از علماى جبل عامل با چند تن ديگر از علماى آن سامان در مراسم تاجگذارى ملك فيصل ـ به عنوان پادشاه قانونى سوريه ـ شركت نمود و مقام شاهى را به او تبريك گفت.در سالهاى 1321 ق و 1341 ق براى اداى مناسك حج و زيارت روضه نبوى به حجاز سفر كرد. در سال 1352 ق به زيارت حضرت ثامن الائمه (ع) به ايران سفر كرد و حدود نه ماه در ايران بود. او روز جمعه نهم ربيع الاول همان سال وارد تهران شد. چون به عنوان يك رهبر مصلح شيعه در ايران شناخته شده بود و آيت الله اصفهانى نيز قبلاً توصيههاى لازم را به علماء نوشته بودند، از سوى علما و طلاب و مقامات دولتى استقبال و پذيرائى شايانى ازو در تهران و ساير شهرها به عمل آمد.
او در مراسم افتتاح دانشكده معقول و منقول شركت نمود و طلاب را تشويق كرد. به تقاضاى مردم امامت جمعه و جماعت را پذيرفت.آن مرحوم در اعيان الشيعه از استقبالها و پذيراييهاى دولت و ملت ايران تشكر بسيار كرده و نوشته است زبان و قلم من از شرح احترامات و محبتهايى كه ايرانيان به من كردند عاجز است. تفصيل اين مسافرت را هم در كتابى جداگانه نوشته است.
امين در دوران قيمومت فرانسويها در سوريه براى تحصيل استقلال و آزادى مسلمانان و حفظ حقوق و رفاه شيعيان مساعى بسيار مبذول داشت و براى بالا بردن سطح فرهنگى و اخلاقى شيعيان از هيچ كوششى دريغ نكرد حتى براى نجات زنان منحرف اقدام و مؤسسهاى براى بازگرداندن آنان به زندگى شرافتمندانه و معالجه بيماريهاى آنان احداث نمود.او براى بهبود وضع تحصيلات طلاب نيز قدمهاى بلند برداشت و چون تجربه كرده بود وقت طلاب بيش از اندازه صرف فهم عبارات دشوار و كتابهاى كهن مىشود و يا مباحثى را مىخوانند كه عملاً حاصلى ندارد به تأليف كتابهاى درسى در سطوح مختلف همت گماشت كتابها و مقالات او شأن شيعه را در جامعه اسلامى سوريه و لبنان بالا برد و تا حد زيادى سوء تفاهمات را برطرف نمود و بين مذاهب مسلمان آشتى و وحدت برقرار ساخت تا جائى كه شيعى و سنى او را به رهبرى پذيرفتند و غالب علما و واعظانى كه از اصلاحات مذهبى و فتواى او بر حرمت قمهزنى و سينهزنى و غيره به خشم آمده بودند وقتى صداقت و ايمان او را آزمودند از كرده پشيمان شده براى پوزش نزد او آمدند يا كتباً چه به نظم چه به نثر از او معذرت خواستند.
سيد محسن امين علاوه بر مقام علمى و دينى پيشاهنگ استقلال طلبان سوريه بود. چنانكه جنبش آزاديخواهى «الحركة الوطنية فى سوريا» و اعتصاب مشهور شش ماهه سوريائيها در سال 1355 ق كه منتهى به خروج بيگانگان از سوريه گرديد از خانه او آغاز شد. امين براى جلب توجه عرب و اسلام به قضيه فلسطين و كمك به فلسطينيان علاوه بر جمع اعانات و نطقهاى مؤثر و مقالات بسيار روزى را هم به نام «يوم الفلسطين» اعلام نمود كه همه ساله برگزار مىگرديد.او تنها روحانى مسلمان شام بود كه هرگز نزد فرانسويان نرفت و هيچوقت دعوت كميسر عالى فرانسه را نپذيرفت و به صراحت اعلام نمود كه من مأمور اجراى اوامر الهى هستم نه مأمور كميسر عالى فرانسه. او به مأمور عاليرتبه فرانسوى كه به خانهاش آمده بود و سخن نامناسبى درباره ملك فيصل اول بر زبان راند گفت: چون در خانه من هستى وظيفه مهماندارى اجازه نمىدهد سخن اهانت آميزى بر زبان آورم ولى بدان كه به گواهى تاريخ زور هرگز نتوانسته است براى هميشه بر حق غلبه كند و مطمئن باش عربهاى سوريه سرانجام حق خود را از شما مىگيرند و بر شما پيروز مىشوند.
امين به شيعيان سوريه مىگفت: مبارزه ايرانيان با انگليس در ماجراى تنباكو بايد سرمشق همه آزاديخواهان باشد. هر ملتى كه تصميم بگيرد و برپاى خيزد كامياب مىشود و هيچ بيگانهاى را ياراى مقاومت در برابر اراده آن ملت نخواهد بود.خلاصه آن كه به قول يكى از نويسندگان عرب اگر در جهان به تعداد انگشتان دست امثال سيد محسن امين پيدا مىشد پرچم اسلام با شرف و عظمت در سراسر عالم به اهتزاز درمىآمد.
سيد محسن امين ماههاى آخر عمر را براى معالجه در بيروت گذارند. او نيمه شب يكشنبه چهارم رجب در آن شهر در خانه پسرش وفات كرد و عمرش هنگام مرگ 87 سال بود. به محض وقوع اين حادثه راديو بيروت و بعد راديو دمشق خبر آن را با تأسف منتشر كردند و روز بعد همه جرايد در صفحات اول عكس و شرح حال و خبر فوت او را به چاپ رساندند و آن را ضايعه بزرگ اسلامى خواندند. روز دوشنبه جنازه را با شركت مقامات رسمى و روحانى و دانشگاهى و حضور تعداد بيشمارى مردم روى دوش تا مسجد عمر تشييع نمودند و در آنجا بر وى نماز گزاردند. بعد با تشييع هزاران نفر در صدها اتومبيل ، جنازه را به دمشق حمل كردند و بعد از طواف دادن در بقعه سيده زينب (س) و ساير مقامات اهل بيت او را در مقبرهاى كه قبلاً در باب الكبير دمشق آماده كرده بود به خاك سپردند. به وصيت مرحوم امين قلمها و دوات و عينكهاى او را هم كه سالها وسيله نقل و نشر افكار و جاودانه ساختن او گشتهاند در قبر سيد با او مدفون ساختند. خبر وفات سيد محسن امين دنياى تشيع و اسلام را تكان داد و تا ماهها بعد، از اندونزى گرفته تا هند و پاكستان و افغانستان و ايران و تا اقصى نقاط كشورهاى عربى و كوچ نشينهاى عرب در امريكا و افريقا راجع به او مقاله مىنوشتند و مجالس سوگوارى منعقد مىكردند. گزارش آنها را سيد حسن امين عاملى در ذيل جلد دهم اعيان الشيعه با عكس و تفصيلات چاپ كرده است. علماى تهران نيز روز پانزدهم فروردين 1331 ش در مسجد جامع حضرت عبدالعظيم در شهر رى مجلس فاتحه خوانى با شكوهى منعقد كردند و همه در آن حاضر شده ياد آن عالم بزرگوار را گرامى داشتند.امين علاوه بر مرجعيت و تدريس و فتوى و رهبرى دينى و سياسى و امامت جمعه و جماعت مؤلفى پركار و محقق و نويسندهاى توانا بود. شعر را به روانى مىسرود و در مطبوعات بلاد عربى مقاله مىنوشت و به چند زبان از جمله عربى و فارسى و تركى تسلط داشت. وى در اعيان الشيعه آورده است كه: «گويند اگر مؤلفات مجلسى را بر ايام عمر او قسمت كنند به هر روز يك دفتر مىرسد و اين سخن را حمل بر مبالغه كردهاند، با اينكه او ثروت و دستيار بسيار داشته است. اما من هيچيك از اين امكانات را ندارم و حتى براى مقابله و تصحيح نمونههاى چاپخانه كسى را پيدا نمىكنم و ناچار بايد خودم به تنهايى اين كار را بكنم...اما چون به تنهايى خو گرفتهام، با گرفتاريهاى زيادى كه در مرافعات و رفع اختلافات و تدبير امور معاش و غيره دارم اگر آنچه تا كنون نوشتهام (تا عمر 86 سالگى) بر روزهاى عمرم قسمت شود كمتر از يك دفتر در هر روز نخواهد بود».
مؤلفات او به ترتيبى كه خود او شرح داده چنين است: مهمترين و مفصلترين تأليفات او كتاب اعيان الشيعه است كه در سن هشتاد و شش سالگى در روز عيد فطر 1370 ق از تحرير آن فراغت يافت. امين با تأليف اين كتاب مىخواسته است جامعترين تذكره و يا دايرة المعارف را در شرح احوال رجال شيعه در دولتهاى اسلامى و شرح عقايد تشيع را در اصول و فروع به رشته تحرير درآورد و تراجم احوال علماى اثنى عشريه را اعم از فقها و اصوليين و متكلمين و مفسرين و مورخين و نسابين و جغرافيدانان و فلاسفه و منطقيان و منجمان و پزشكان و نحويان و صرفيان و علماى بلاغت و معانى و بيان و عروض و مصنفان و كاتبان و ساير ارباب دانش و هنر شيعه را در آن جمع كند و مقام و سوابق خدمت شيعيان را به فرهنگ و تاريخ اسلامى خاطر نشان و جاودان سازد. بدون هيچ مبالغه او با اين تأليف، خود را در صف بزرگان علماى رجال و تاريخ اسلام از قبيل ابن عبد البر و ابن حجر عسقلانى و ابن سعد كاتب واقدى و خطيب بغدادى و ابن عساكر دمشقى و ياقوت حموى و ابن خلكان و صفدى و نظائر ايشان درآورد و مانند مير حامد حسين نيشابورى لكنهوى مؤلف مجلدات عبقات الانوار و شيخ آقا بزرگ تهرانى مؤلف الذريعة الى تصانيف الشيعه و شيخ عبد الحسين امينى تبريزى نجفى مؤلف الغدير مقام رفيع شيعه را در تاريخ اسلام آشكار نمود.او بيش از 50 سال در تأليف اين كتاب رنج برد و در سفر و حضر اوقات خود را در جمع منابع آن صرف نمود. مىخواست اين كتاب را در صد مجلد پانصد تا هشتصد صفحهاى تأليف كند و يادداشتها و فيشهاى آن را هم جمعآورى نمود ولى عمرش به طبع و نشر بيش از سى و سه مجلد آن ـ كه يكدوره كامل رجال شيعه است وفا ننمود و اجزاء ديگر همچنان غير مرتب به صورت يادداشتها و مسودات باقى مانده است. بعد از وفات او فرزند فاضلش سيد حسن امين در سال 1403 ق بار ديگر آن كتاب را در ده مجلد به قطع بزرگ كه شامل پنجاه و دو جزء است در بيروت انتشار داد. جزء پنجاه و دوم در شرح احوال امين به قلم خود اوست كه در سن 86 سالگى نوشته و حسن امين تكملهاى متضمن مراثى و مقالاتى كه علماء و ادباء عرب به نظم و نثر بعد از وفات سيد محسن نوشتهاند بر آن افزوده است.
تأليفات ديگر سيد محسن امين به شرح ذيل است. آنها كه به چاپ رسيده با علامت (چ) مشخص مىشود:
تاريخ جبل عامل ; لواعج الاشجان در شرح واقعه طف (چ) ; اصدق الاخبار فى قصة الاخذ بالثار (چ) ; البحر الزخار فى شرح احاديث الائمة الاطهار، كه سه جلد از آن در حال حيات مؤلف به چاپ رسيد ; شرح ايساغوجى در منطق ; ارشاد الجهال، در اصول دين ; حذف الفضول عن علم الاصول ; حواشى بر معالم الاصول ; حواشى بر قوانين ; الدرر المنظم فى مسألة تقليد الاعلم، در اصول ; اساس الشريعه در فقه كه سه مجلد آن چاپ شده است ; ارجوزهاى در احكام نكاح ; تحفة الاحباب فى آداب الطعام و الشراب، در فقه (چ) ; التنزيه لاعمال التشبيه در حرمت تعزيه خوانى (چ); جوابات المسائل العراقية، در فقه ; جناح الناهض الى تعليم الفرائض كه ارجوزهاى است در فقه (چ) ; كشف الغامض عن احكام الفرائض، در احكام ارث در دو مجلد بزرگ ; سفينة الخائض فى بحر الفرائض كه مختصر كتاب كشف الغامض است ; حواشى بر عروة الوثقى ; الروض الاريض فى احكام تصرفات المريض (چ) كه نه جزء آن شامل دروس فقهى مرحوم امين است و به چاپ رسيده است ; درر العقود فى حكم زوجة الغائب المفقود، در فقه، شرح تبصرة علامه در فقه (چ) ; دروس الحيض و الاستحاضة و النفاس در فقه (چ) ; الدر الثمين فى اهم ما يجب معرفته على المسلمين، در ابواب طهارت و نماز و زكات و خمس و روزه و احكام اموات كه براى مقلدان خود تأليف نموده و چند بار چاپ شده است ; الدرة البهية فى تطبيق الموازين الشرعية على العرفية (چ) ; كاشفة القناع فى احكام الرضاع كه منظوم است (چ) ; صفوة الصفو فى علم النحو ; الاجرومية الجديدة در نحو كه مكرراً چاپ شده است ; المنيف فى علم التصريف كه دو بار چاپ شده است ; ارجوزهاى در صرف ; حاشيه بر مطول ; ارجوزة فى علاقات المجازات ; مقالات مختلف اكثراً در مباحث دينى و اثبات نظرات خود و رد مخالفان كه در مجلدات و جرايد انتشار داده و صورت عناوين آنها را در اعيان الشيعه آورده است ; ديوان اشعار
او كه به نام الرحيق المختوم جداگانه تأليف كرده و بعد از وفاتش همه يكجا به چاپ رسيده است ; كشف الارتياب فى اتباع محمد بن عبد الوهاب كه در رد عقايد وهابيان تأليف كرده و تاريخ آنان را شرح داده است. اين كتاب در سال 1346 ق چاپ شد و شيخ عبدالله على قصيمى به سال 1355 ق ردى بر آن نوشته نامش را الصراع بين الاسلام و الوثنية گذاشت، ابو تمام طائى (چ) ; ابو فراس حمدانى (چ) ; ابو نواس (چ) ; رساله حق اليقين درباره وحدت مسلمانان (چ) ; حاشيه بر غرر و درر ; حاشيه بر مفتاح الفلاح ; حاشيه بر صحيفه ثانيه سجاديه (چ); معادن الجواهر در سه جزء (چ) ; مفتاح الجنات در سه جزء (چ) ; العلويات العشرون (چ) ; عجائب احكام اميرالمؤمنين (ع) در مناظره بين راحت و تعب ; الامالى ; حاشيه بر صحيفه پنجم سجاديه (چ) ; القول السديد فى الاجتهاد و التقليد ; حواشى بر امالى سيد مرتضى، الحصون المنيعه فى رد ما اورده
صاحب المنار فى حق الشيعة (چ) ; اين كتاب را در رد مقاله مدير مجله المنار كه به شيعه حمله كرده بود نوشته است . الدرر المنتقاة لاجل المحفوظات كه جُنگى شامل شش جزء است (چ) ; دعبل خزاعى (چ) ; الدرر النضيد فى مراثى السبط الشهيد (چ) ; شرح غريب الصحيفة الثانية السجادية ; فوائد فى مسائل متفرقة ; المجالس السنية فى مناقب العترة النبوية در پنج جزء (چ) ; ملحق الدرر النضيد (چ) ; العقود الدرية ، قصيدهاى است در 406 بيت در رد وهابيان كه همراه با كتاب كشف الارتياب چاپ شده است، مناسك الحج (چ) ; المسائل الدمشقية فى الفروع الفقهية ; المولد الشريف النبوى (چ) ; مناظرههائى بين شمشير و قلم ; عمل و مال و رنج و راحت به نام اعجب العجب ; سه نمايشنامه كه توسط دانش آموزان مدرسه علوى روى صحنه آمد، كتابهاى درسى دبيرستانى.
مراجع بزرگ چون سيد ابو الحسن اصفهانى (م 1364 ق) و ميرزا محمد حسين نائينى (م 1355 ق) و حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى (م 1355 ق) و شيخ محمد حسين كمپانى غروى اصفهانى (م 1361 ق) به خط خود ضمن ستايش مراتب فضل و تقواى امينى به او اجازه اجتهاد و فتاوى دادند. بعضى علماى ديگر نجف هم براى وى اجازه روايت حديث صادر نمودند. اينگونه اسناد براى مجتهدانى كه مسند فتوى را با محراب و منبر جمع داشتند لازم بود.
علامه امينى بعد از فراغت از تحصيل به تبريز بازگشت و در پرتو فضائل مكتب و مفاخر موروث و منبر ممتعى كه داشت توجه عموم همشهريان را به خود جلب نمود و چند سال در تبريز به وظائف شرعى پرداخت. اما جاذبه زيارت روضه مطهره امير المؤمنين (ع) و روحانيت نجف و محيط علمى آن شهر كه پيوسته بزرگترين مركز فرهنگ تشيع و دانشگاه عظيم فقه شيعه اماميه است نگذاشت كه علامه در تبريز بماند و سرانجام دل از زاد بوم خود بركنده به قصد اقامت دائم رهسپار نجف گرديد. در آن شهر مقدس بود كه وى به مقصود خويش واصل گرديد و موفق شد آثار ارزنده خود را به رشته تحرير درآورد.
علامه امينى فقيهى بزرگوار و مؤلفى پر كار و محدث و خطيبى دانشمند و شيرين گفتار بود. در پرتو ايمان صادق و ملكات فاضله و مواظبت در واجبات و مستحبات مجاهدى شجاع و عالمى عامل و مدافع حق بار آمده بود و عمر خود را وقف اعلاى كلمه حق و دفاع از مذهب و پاسخگويى به شبهات و تهمتهاى مخالفان عليه شيعه اماميه نمود. اعلام نجف از اوان جوانى آثار نبوغ را در ناصيهاش مىديدند و او را اميد آينده اسلام و تشيع پيش بينى مىكردند. بعد از آنكهنخستين تأليف او «شهداء الفضيله» در سال 1355 ق منتشر شد حوزه علمى نجف چنان از وى تقدير و تشويق نمود كه در محيط وزين و محافظه كار آن شهر چنين
تشويقى از جوانى سى و پنج ساله سابقه نداشت. مثلاً مرجع اعلاى تشيع سيد ابو الحسن اصفهانى او را چنين ستود: «علامه امين، امينى، درفش دانش و ادب و مرد تبليغات دينى است ... خداى تعالى او را در جهادى كه براى كاميابى امت خود در پيش گرفته و در مبارزهاى كه براى حفظ شرف قوم خويش آغاز نموده به سلامت و موفق بدارد». حاج آقا حسين قمى يكى ديگر از مراجع، مؤلف شهداء الفضيله را «عالم علم و بارع و متبحر و كامل» خطاب نموده و شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه بر آن كتاب مقدمه نوشته و مؤلف آن را «علامه بارع و علم علم اليقين و جمال ملت و دين» خوانده است. فقيه و حكيم زمان شيخ محمد حسين كمپانى هم نوشته است كه امينى «از افراد يگانه روزگار و از نيكان زمان و رجال امت است». اين درخشندگى مربوط به جوانى علامه بود اما وقتى مراحلى از عمر را پشت سر گذاشت و صيت علم و بلاغتش از مؤلفات و منابر او به گوش همه رسيد نظر منتقدان و محققان به سوى او جلب شد و شهرتش در عراق و ايران و هند پراكنده گرديد.
از علامه امينى تأليفات ديگرى هم باقى مانده كه هنوز به چاپ نرسيده و در «مكتبة امير المؤمنين العامه» در نجف كه اكنون از سوى دولت عراق تعطيل شده محفوظ است. اين آثار به شرح ذيل است: 1 ـ اعلام الانام فى معرفة الملك العلام، به فارسى در توحيد. 2 ـ تفسير آيه (قالوا امتنا اثنتين...). 3 ـ تفسير آيه (و اذ اخذ ربك من بنى آدم...). 4 ـ تفسير آيه (و كنتم ازواجاً ثلاثة...). 5 ـ تفسير آيه (و لله الاسماء الحسنى). 6 ـ تفسير سوره حمد. 7 ـ ثمرات الاسفار در دو جلد كه شرح سفرهاى علامه است. 8 ـ حاشيه بر رسائل شيخ مرتضى انصارى. 9 ـ حاشيه بر مكاسب شيخ مرتضى انصارى. 10 ـ رساله حقيقت زيارات در پاسخ علماى پاكستان. 11 ـ رسالهاى در علم درايه. 12 ـ رسالهاى در نيت. 13 ـ رياض الانس، در دو جلد و هزار صفحه. 14 ـ العترة الطاهرة فى الكتاب العزيز. 15 ـ مجلدات باقيمانده الغدير كه به صورت دستنويس باقى مانده است.
علامه امينى از انسانهاى معدودى بود كه هدف از زندگى و مسؤوليتها و وظائف ايام حيات خود را تشخيض داد و سراسر عمر را بر محور عقيدت و آرمانها سپرى كرد. او با مايههايى كه در خانواده و مدرسه اندوخته بود و با آن استعداد استثنايى كه داشت از اوان جوانى كمر به دفاع از وحدت اسلام و مبارزه با صاحب غرضانى كه مىكوشيدند از مآثر شيعه بكاهند يا اينكه آنانرا از جامعه اسلامى جدا بشمارند بست. او با دو سلاح نيرومند زبان و قلم وارد ميدان اين جهاد مقدس گرديد ولى براى نشر حقايق مذهب تنها حضور در حوزههاى علمى و القاى خطابه كافى نبود. از اين سبب به سفر در بلاد اسلامى پرداخت. از سويى در مجالس پر جمعيت كه در هر شهر براى شنيدن سخنان او برپا مىشد از روى منبر با بيان گيرا و منطق قوى حقايق تشيع را به گوش مسلمانان مىرسانيد و از سوى ديگر در كتابخانههاى عمومى و اختصاصى به جمع مدارك و استنساخ مطالب براى تأليفات خود ـ به ويژه الغدير ـ مشغول بود. به سه زبان فارسى و عربى و تركى تسلط داشت و در اين زبانها شعر مىگفت و چيز مىنوشت. با رجال علم و دين و ارباب مطبوعات ملاقات و مصاحبه مىكرد. در شام به شهرهاى معره، حلب، نبل، دمشق و در هند به رامپور و حيدر آباد دكن و عليگره و لكنهو و كانپور و در ايران به شهرهاى عمده سفر كرد. تأثير سخنان گرم او تا مدتها در گوش شنوندگان مىماند و همه او را منادى يكپارچگى اسلام و مدافع حرمت تشيع و مذهب اهل بيت مىشناختند. علامه امينى از روزگار جوانى كه به فكر تأليف كتاب الغدير فى الكتاب و السنة افتاد متوجه گرديد كه ابتدا بايد منابع و اسناد چنين دايرة المعارف عظيمى را گرد آورد. در ايران و عراق در هيچ كتابخانهاى اين مدارك را يكجا جمع نياورده بودند و اگر در لكنهو (هند) كتابخانه مرحوم مير حامد حسين صاحب عبقات براى اين منظور تأسيس شده بود دسترسى بدان براى همه كس ميسر نمىشد. ازينرو فكر تأسيس يك كتابخانه در نجف كه ويژه همه مدارك و كتب شيعه باشد در سر او قوت گرفت و بعدها در سراسر زندگى و در سفرهاى شام و هند و ايران به دنبال همين فكر رفت. هر جا مأخذى سراغ نمود بدان مراجعه و نسخه بردارى يا اقتباس نمود. نسخههاى خطى و چاپى را خريدارى مىكرد. مخصوصاً از كتابخانه صاحب عبقات در لكنهو و كتابخانههاى جامعه عثمانيه در حيدر آباد دكن و كتابخانه دانشگاه اسلامى عليگره و كتابخانه نواب رامپور بهره بسيار برد. از مراجع علشهرت دانشمندان بزرگ مرهون شاهكارهاى علمى است كه به يادگار گذاشتهاند. امينى هم به كتاب بزرگ خود الغدير فى الكتاب و السنة نامبردار است. اين كتاب كه در پنجمين چاپ در بيروت ـ 1403 ق ـ شامل يازده مجلد و جمعاً 4516 صفحه است از آن سبب «الغدير» نام گرفته كه منحصراً درباره حديث غدير و متن و اسناد و راويان و دلائل حجيت آن بحث كرده است.
آن مرحوم در 70 سالگى وفات يافت با اينكه بنيهاى قوى و تنى سالم داشت اما مطالعه زياد و اشتغال لا ينقطع به كتابت و تأليف و مراقبت دائم در كار كتابخانهاى كه تأسيس كرده بود پيش از وقت او را از پاى درآورد. مزيد بر اين اشتغالات انديشههاى بزرگى بود كه براى عظمت اسلام و تشيع در سر داشت و او را آرام نمىگذاشت. فكر تأسيس دار التأليف و احداث مركز بررسى نشريات جهانى درباره اسلام و برنامه توسعه و تحكيم مبانى مرجعيت شيعه و طبع و نشر كتابهاى خطى و تشويق اهل علم به تأليف كتب اسلامى و برنامهريزى براى بالا بردن بينش طلاب و تصحيح مسير مجالس مذهبى، و مكاتبات و ملاقاتها و اقدامات خسته كننده تمام وقت او را مىگرفت و او را از توجه به مزاج و استراحت كافى بازمىداشت. ازينرو اندك اندك دچار فتور جسمى و هجوم بيمارى شد و ناچار براى معالجه عازم تهران گرديد. اين معالجه دو سال به طول انجاميد اما سودى نكرد و به ابديت پيوست. جنازهاش را بعد از تشييع شايسته در تهران به نجف بردند و در كنار «مكتبة امير المؤمنين» كه خود تأسيس كرده بود به خاك سپردند. (دائرةالمعارف تشيع)