آمرزش خداوند سبحان ، بندگان خويش را وگذشت او ـ تعالى ـ از تقصيرات آنان بتعبيرات گوناگون در قرآن كريم آمده است ، ومشتقات غفران بخصوص واژههاى غفور وغفّار كه هر دو به معنى حد اعلاى گذشت مىباشند از كلمات كثيرالاستعمال اين كتاب آسمانى است ، از جمله اين آيه مباركه : ( وان ربك لذو مغفرة للناس على ظلمهم ) ; پروردگارت داراى صفت آمرزش است بر مردمان با وجود ستمى كه به خود روا مىدارند .
در مجمع البيان آمده كه چون اين آيه نازل شد پيغمبر (ص) فرمود : اگر آمرزش وگذشت پروردگار نبود زندگى بر كسى گوارا نمىشد . ودر توحيد مفضل آمده كه در محضر امام صادق (ع) سخن از گناهان كبيره به ميان آمده واينكه فرقه معتزله مىگويند : آنها آمرزيده نشوند ، امام فرمود : ولى قرآن بر خلاف سخن معتزله آمده آنجا كه خداوند جل جلاله مىفرمايد : ( وانّ ربك لذو مغفرة للناس على ظلمهم ) ; پروردگارت آمرزنده مردم است در عين ستمى كه به خود روا دارند . (صافى : 281)( قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله انّ الله يغفر الذنوب جميعا انّه هو الغفور الرحيم ) ; بگو : اى بندگانم كه به خود ستم نموده ـ وخداى خويش را عصيان كردهايد ـ هرگز از رحمت پروردگار نوميد مشويد كه خداوند همه گناهان را مىآمرزد زيرا هم او است كه بسيار آمرزنده مهربان است . (زمر : 53)
از ثوبان غلام پيغمبر (ص) نقل است كه گفت : اگر دنيا ومافيها را به من مىدادند آنقدر شاد نمىگشتم كه اين چنين مژده كه در اين آيه است به ما رسيده .اميرالمؤمنين (ع) فرمود : هيچ آيهاى در قرآن فراگيرتر از اين آيه نيست . (مجمع البيان)
ابوحمزه از امام باقر (ع) روايت كند كه فرمود : خداوند عز وجل به داود وحى نمود كه به نزد بندهام دانيال شو و او را بگوى : تو مرا نافرمانى نمودى ومن تو را آمرزيدم ونافرمانيم كردى و تو را آمرزيدم ، و نافرمانيم كردى و تو را آمرزيدم اگر چهارمين بار نافرمانيم كنى تو را نيامرزم . داود به نزد دانيال رفت وبه وى گفت : من پيك خداوندم به نزد تو ، وخدا به تو مىفرمايد : تو مرا نافرمانى كردى ومن تو را آمرزيدم ، ونافرمانيم كردى و تو را آمرزيدم و مرا نافرمانى كردى و تو را آمرزيدم ، اگر بار چهارم مرا نافرمانى كنى تو را نيامرزم ، دانيال گفت : اى پيغمبر خدا ! پيام خدايت را ابلاغ نمودى . چون سحرگاه شد دانيال برخاست وبه پيشگاه پروردگار به راز ونياز پرداخت وعرض كرد : خداوندا پيغمبرت داود از سوى تو چنين گزارش داد كه ... مرا در چهارمين بار نيامرزى ، ولى به عزتت سوگند كه اگر تو خود مرا نگاه ندارى نافرمانيت كنم وسپس نافرمانيت كنم وباز هم نافرمانيت كنم . (اصول كافى:4/181)امام باقر (ع) فرمود : خداوند مردى بيابانى را به دو جمله دعا آمرزيد كه گفت : خداوندا اگر مرا عذاب كنى من خود شايسته آنم واگر بيامرزى تو خود شايسته آنى . پس خداوند او را بيامرزيد. (بحار/94/91)
(من جاء بالحسنة فله خير منها و هم من فزع يومئذ آمنون): كسانى كه با كار نيك به جهان ديگر درآيند آنان را پاداشى به از آنچه مستحق آن بوند باشد و آنان از هول و هراس آن روز ايمن خواهند بود. (نمل:89)
رسول الله (ص): «اعقل الناس محسنٌ خائف، و اجهلهم مسىء آمن»: خردمندترين مردم، نيكوكار بيمناك، و نادانترينشان، بدكار بى خوف است. (بحار:1/131)اميرالمؤمنين (ع) : «ايها الناس! انّه من استنصح الله وُفّق، و من اتخذ قوله دليلا هُدِىَ للتى هى اقوم، فانّ جار الله آمن و عدوّه خائف»: اى مردم! هر آن كس سود و خوشبختى خويش را در طاعت پروردگار پيگيرى نمود، پيروز و موفق گرديد، و آن كه گفتار خدا را راهنماى خود گرفت، به استوارترين زندگى هدايت شد; كه زينهار خدا ايمن، و دشمن او بيمناك و پيوسته در خطر است. (نهج خطبه 147)
«انّ الله ـ سبحانه و تعالى ـ خلق الخلق حين خلقهم غنيّا عن طاعتهم، آمنا من معصيتهم، لانه لا تضرّه معصية من عصاه ولا تنفعه طاعة من اطاعه»: خداوند سبحان آن روز كه خلقى را بيافريد هم از طاعتشان بىنياز بود و هم از عصيان و مخالفتشان ايمن، زيرا نه نافرمانى گنهكار، حضرتش را زيانى و نه طاعت مطيعان، او را سودى رساند. (نهج خطبه 193)
ابن عباس گويد : پيغمبر (ص) پس از درگذشت پدر با مادرش آمنه مىزيست وچون به شش سالگى رسيد آمنه وى را به ديدار دائيانش بنى عدى بن نجار در مدينه برد ، ام ايمن مربيه پيغمبر (ص) نيز به همراه آنها بود . يكماه در مدينه به خانه نابغه ماندند وضمن آن مدت جمعى از دانشمندان يهود كه محمد كودك را در آن خانه مىديدند به دقت در او مىنگريستند ومىگفتند در آينده او پيغمبر اين امت شود واين شهر مقر حكومتش گردد . چون پس از يك ماه از مدينه رهسپار بازگشت به مكه شدند در منزل ابواء آمنه درگذشت ودر همانجا به خاك سپرده شد ومحمد (ص) باتفاق ام ايمن به مكه بازگشت ، وهنگامى كه پيغمبر(ص) به قصد عمره حديبيه از آنجا عبور مىنمود به سر قبر مادر رفت وفرمود : خداوند مرا فرموده كه قبر مادرم را زيارت كنم وحضرت قبر را اصلاح نمود وبر او گريست ومسلمانان نيز بگريستند ... (بحار:15/162)
رسول اكرم (ص) فرمود : هر كه يك مسئله بياموزد خداوند در قيامت هزار
قلاده (نشان ) از نور بگردنش بياويزد
وهزار گناه از او بيامرزد ، هزار شهر برايش بنا كند وبه شمار موهايش حج در نامه عملش بنويسد . (بحار : 1/180)
لقمان به فرزندش گفت : اى فرزندم حكمت بياموز تا به شرافت دستيابى . (بحار:1/219)
پيغمبر اكرم (ص) فرمود : هر آنكس دو حديث بياموزد كه خود از آنها سود برد يا به ديگرى تعليم دهد ، او را به از عبادت شصت سال . (بحار : 2 / 152)به «آموزش» و «دانش» نيز رجوع شود .
(خلق الانسان علّمه البيان); خداوند مهربان انسان را بيافريد وبيان (مرادات خويش) را به وى آموخت (رحمن : 4) . (هوالذين بعث فى الاميين ... ويعلّمهم الكتاب والحكمة) ; خداوند در ميان بى سوادان پبامبرى از خودشان فرستاد تا آيات قرآن بر آنان تلاوت نمايد وكتاب ودانش به آنان بياموزد . (جمعه:2)
از حضرت رسول (ص) آمده كه فرمود : در كتاب (آسمانى) نخست آمده كه اى فرزند آدم علم خود را به رايگان به ديگران بياموز چنانكه خود به رايگان آموختى .رسول خدا (ص) فرمود : دانشمند ودانش آموز در پاداش خداوندى شريكند ، دانشمند را دو پاداش ودانش آموز را يك پاداش باشد ، وجز اين دو گروه را ارجمندى نباشد . (بحار:1/173)
امام باقر (ع) به ياران خود فرمود : آنكس كه از شما مىآموزد در پاداش واجر مانند شما است ، هر چند آموزگار را بر دانش آموز فزونى باشد ، از دانشمندان دانش فرا گيريد وبرادران خويش را از دانش بهرهمند سازيد چنان كه ديگران دانش خويش را در اختيار شما نهادند . (بحار:1/174)پيغمبر اكرم (ص) فرمود : هر آنكس بامدادان به مسجد رود كه در آنجا دانشى فراگيرد يا دانش خويش را در اختيار دانشجوئى قرار دهد خداوند وى را اجر كسى دهد كه عمره كاملى انجام داده باشد ; واگر به مسجد رود بدين منظور كه هم خود دانش فرا گيرد وهم بديگرى تعليم دهد وى را اجر كسى باشد كه حج كاملى بجاى آورده باشد . (بحار:1/185)
بوزرجمهر را گفتند : به چه سبب آموزگارت را بيش از پدرت احترام مىنهى؟ گفت : بدين سبب كه پدر ، زندگى زود گذر دنيوى مرا سبب شده ولى آموزگار ، مرا به زندگى جاويد رسانيده است . (ربيعالابرار:3/256)
در مرتبه سوم اوصياء انبياء وپيشوايان معصوم . پيغمبر اكرم (ص) فرمود : «علىّ المحيى لسنتى ومعلّم امتى والقائم بحجتى»: على (ع) است كه سنت مرا زنده مىدارد و امتم را آموزش مىدهد و دليل و برهان مرا برقرار مىسازد (بحار:28/222) . وفرمود : « ـ على ـ المبلغ عنى رسالتى ومعلم الناس من بعدى»: على (ع) است كه از جانب من رسالتم را به مردم ابلاغ مىدارد و پس از من آموزگار مردم مىباشد. (بحار:32/224)
زكريا بن ابراهيم ـ يكى از ياران امام صادق (ع) ـ ضمن داستانى مفصل مىگويد : ... سپس با آن حضرت وعده گذاشتيم كه در منى به خدمتش شرفياب شوم . تا اين كه روزى در آنجا بر حضرت وارد شدم ، امام را ديدم كه مانند آموزگار كودكان ، مردمان گرداگرد حضرتش فراهم شده مسائل خويش را از او مىپرسند ... (بحار:47/374)از حضرت رسول (ص) آمده كه فرمود : جنبندگان زمين وماهيان دريا وموجودات زنده هوا وهمه اهل آسمان وزمين از بهر آنكس كه دانشى سودمند آموزش دهد طلب مغفرت كنند ، وآموزگار ودانش آموز در اجر وثواب برابرند بدانسان كه در قيامت بسان دو اسب مسابقه باشند .
وفرمود : در روز قيامت مردى حسناتى را همچون ابرهاى متراكم وكوههاى سر به فلك كشيده بنام خود مىيابد ، گويد : پروردگارا چنين اعمالى از من سر نزده ! خداوند فرمايد : اين (نتيجه) همان دانشى است كه به مردم آموختى وپس از مرگت بدان عمل نمودند .ونيز فرمود : كسى كه يك مسئله را به ديگرى ياد دهد در حقيقت مالك وى شده است . عرض شد : يعنى مىفرمائيد مىتواند او را بفروشد ؟ فرمود : نه ولى مىتواند به وى امر ونهى كند .
در وصيت ذوالقرنين آمده : از آنكس كه به علم خود سودى نبرده دانش مياموز .امام صادق (ع) فرمود : همواره در پى كسب دانش باشيد وبه همراه آن خود را به زيور حلم ووقار آراسته سازيد ودر برابر آنكه از شما دانشى فرا مىگيرد ونيز در برابر معلم خويش فروتن باشيد .
پيغمبر (ص) فرمود : آموزگار ودانش آموز در اجر وثواب شريكند وكسانى كه در راه آموزش علم نباشند ارزشى ندارند .وفرمود : دورترين مردم از خدا دو كسند: آنكه با امرا و حكام همنشين بوده وسخنان نابحق آنان را تصديق كند وكسى كه معلم كودكان بوده ودر ميان آنها به عدل ومساوات رفتار ننمايد .
امام سجاد (ع) در رسالة الحقوق مىفرمايد : واما حق آنهائى كه از تو دانش فرا مىگيرند آن است كه بدانى خداوند عزوجل در نعمت علمى كه به تو داده ودرى از گنجينه خود به روى تو گشوده تو را سرپرست ومسئول آنها قرار داده كه اگر در تعليم آنها به شايستگى عمل نمائى وبه آنها خشونت ننموده در پاسخ سؤالات آنها با شكيبائى وسعه صدر برخورد كنى خداوند عنايت وفضلش را به تو افزون سازد ، واگر علم خود را از آنها دريغ داشته ودر تعليم به آنها خشونت وتندى نمائى حق خداوند است كه علمى را كه به تو عطا كرده با آن ارزشى كه دارد از تو بازستاند و تو را از چشم مردم بيندازد . (بحار : 2 وكنزالعمال)
اميرالمؤمنين (ع) فرمود : شما نخواهيد توانست به مال خود همه مردم را مشمول احسان خويش گردانيد ، پس سعى كنيد كه خوش روئى وخوش برخورديتان شامل عموم باشد ، كه از پيغمبر (ص) شنيدم فرمود: « انكم لن تسعوا الناس باموالكم فسعوهم باخلاقكم » . (بحار : 71 / 384)
و فرمود : «خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بكوا عليكم ، وان عشتم حنّوا اليكم» آنچنان با مردم آميزش داشته باشيد كه اگر با چنان شيوهاى بميريد بر شما بگريند ، واگر زنده باشيد شيداى ديدارتان بوند . (نهج : حكمت 10)در حديث رسول (ص) آمده : مسلمان را بر مسلمان شش حق است : هنگام ملاقات بر او سلام كند ، وچون او را دعوت كند اجابتش نمايد ، واگر عطسه نمود به او «يرحمك الله» گويد ، وچون بيمار شود به عيادتش رود، و براى او بخواهد آنچه را كه براى خود مىخواهد ، وچون بميرد جنازهاش را تشييع كند .
روزى آن حضرت را ديدند كه در كنار پيرزنى ايستاده واز او احوال پرسى مىكند واز تفاصيل زندگيش جويا مىشود ، پس از آن كه از او جدا شد فرمود : نگهدارى عهدِ دوستى ، ووفا با دوستان قديم از دستورات اسلام است ، اين زن در زمان حيات خديجه به خانه ما مىآمد .ابو درداء مىگفت : «انّا لنهشّ فى وجوه اقوام وان قلوبنا لتقليهم» : ما با كسانى با چهره بشّاش برخورد مىكنيم كه دلهامان از آنها پُر كينه است . عقال بن شبه تميمى گويد: به دوران كودكى روزى پشت سر پدرم سوار بودم ، ناگهان جرير بن خطفى را كه بر استرى سوار بود ملاقات نموديم ، پدر بر او سلام كرد وبه گرمى او را پذيرفت وبه وى ملاطفت ومحبت نمود ، چون از او جدا شديم به پدر گفتم : مگر سخنان او را كه در باره ما گفته فراموش كرديد ؟! وى گفت : اى فرزندم ! مىخواهى زخم خود را با دست خودم ريشتر كنم ؟! (شرح نهج ابن ابى الحديد)
على بن جعفر گويد : از امام كاظم(ع) پرسيدم : موقعى كه يكى دعا مىكند وجمعى از برادرانش به كنارش نشستهاند آيا لازم است آمين بگويند ؟ فرمود : اگر خواستند بگويند واگر خواستند ساكت بمانند ولى اگر از آنها خواست كه آمين گويند بر آنها است كه بگويند . (بحار : 93 / 316 و 393)
جميل بن دراج از امام صادق (ع) روايت كند كه فرمود : اگر به كسى اقتدا كرده بودى وامام حمد را به پايان رساند تو بگو : (الحمدلله رب العالمين) ومگو: «آمين» . (وسائل:2/752)گفتن آمين پس از پايان حمد در نماز از نظر اهل سنت :
از سنتهاى نماز گفتن نمازگزار است آمين را پس از خواندن فاتحة الكتاب ، به شرط اين كه سكوتى طولانى يا تكلمى بجز دعا بعد از حمد صورت نگيرد ، اين كار براى امام ومأموم ومنفرد سنت است ، اين قول سه تن از ائمه : ابوحنيفه وابن حنبل وشافعى است ، مالكيه آن را مستحب ميدانند ... (الفقه على المذاهب الاربعة)
(ومن آناء الليل فسبح و اطراف النهار لعلك ترضى): در ساعات شب و آغاز و انجام روز خداى را تسبيح بگوى، باشد كه خوشنود گردى. (طه:130)
در حديث امام صادق (ع) به حماد بن عيسى آمده : «... فكن يا حماد طالبا للعلم فى آناء الليل والنهار» اى حماد در تمامى اوقات شب و روز به جستجوى دانش باش . (بحار:72/206)
قرآن كريم: «و يطاف عليهم بآنية من فضة و اكواب كانت قواريرا»: و (ساقيان از حور و غلمان) با ظرفهاى سيمين و كوزههاى بلورين بر آنها (بهشتيان) دور زنند. (دهر:15)
در حديث آمده : «اكفؤا الآنية حتى لايدب عليها دبيب» . (مجمع البحرين مادة كفى)
«حكم شرعى آنية»
1 ـ ظرفى كه از پوست حيوان نجس العين (مانند سگ وخوك) يا مردار باشد، بهرهبردارى از آن در آنچه كه مشروط به طهارت است ، چون خوردن وآشاميدن ووضوء وغسل ، جايز نيست. 2 ـ استعمال اوانى طلا ونقره در