اميرالمؤمنين (ع) فرمود: حاج و معتمر مهمان خدايند و بر خدا است كه واردين بر خود را گرامى دارد.
پيغمبر (ص) فرمود: حج كنيد تا توانگر گرديد.
امام صادق (ع) فرمود: كسيكه عازم حج بوده و مانعى او را از اين سفر بازدارد بايد بداند كه گناهى وى را از اين فيض محروم ساخته.
و فرمود: كسيكه از حيث مال و سلامتى بدن مستطيع بوده و حكومت وقت او را از رفتن بحج ممانعت ننموده و در عين حال حج نكند و بدين حال بميرد (وى بدين اسلام نمرده) اگر خواست بدين يهود يا بدين نصارى بميرد.
و فرمود: خداوند عزوجل جهت حاجى و خانواده و افراد فاميلش و هر كسى كه وى براى او آمرزش طلبد مغفرت و رحمت فرستد از آغاز حج تا دو روز از ماه ربيع الثانى بگذرد.
و فرمود: هر كه حج كند و جز رضاى خدا هدفى نداشته باشد و بمنظور خودنمائى و ستايش مردم نبوده باشد بطور حتم و يقين خداوند او را مى آمرزد. (بحار: 99 / 6 ـ 24)
«حكمت يا فلسفه حج»
مهم ترين و سودمندترين حكمت حج ـ مانند هر فريضه دينى ـ اظهار عبوديت بنده است به پيشگاه خداوندگار خويش و سر تسليم فرود آوردن وى بطاعت معبود حقيقى، كه اين امر در مورد حج و اعمال آن، مانند احرام و طواف و سعى، مشهود و مشخص است.
علاوه بر منافع روحى و روانى و اخلاقى بسيار كه به شخص حاج در طول حيات و بجامعه اسلام عايد ميگردد، از جمله:
1 ـ حالت آزادى كه به وى دست ميدهد، موقعى كه محرم ميگردد و تن خويش را از هر پوشاك زينتى و هر زينت و زيور ديگر آزاد ميسازد و خويشتن را بدو جامه ساده ميپوشاند، در آن حال بخود مى آيد كه وابستگى بنده جز بخداى خويش روا نباشد و متوجه ميگردد كه هر خسران و زيان و هر عقب ماندگى از كاروان انسانيت معلول تعلق بموهومات و ماديات بوده و تا گاهى كه پر و بال وى بسته است امكان پرواز متصور نيست.
2 ـ مسلمانان از اقصى نقاط بلاد اسلامى و دورترين قاره جغرافيائى زمين در مركز دائره و نقطه مركزى اسلام اجتماع ميكنند و آن كنگره عظيم را در افق معنويت و برادرى و صميميت و وارستگى از همه تعلقات مادى و رهائى از هر امتياز طبقاتى منعقد ميسازند، و در جوّ دوستى بتبادل افكار ميپردازند و پس از اطلاع بر امور، درصدد حل مشكلات مربوط بجامعه اسلامى برمى آيند و از اين رهگذر بسوى وحدت كلمه و هماهنگى من جميع الجهات، كه هدف نهائى دين اسلام است گام مينهند.
ضمن حديثى از حضرت رضا (ع) درباره فوائد حج آمده است: ورود بدرگاه پروردگار عزوجل و درخواست افزونى الطاف (مادى و معنوى) از آن درگاه، و بيرون شدن از گناهان گذشته و احساس اينكه اكنون بايد عمل را از سر گيرد و خويشتن را براى آينده عمر مهياتر و آماده تر سازد، بر اثر صرف اموال و خستگى بدن و خوددارى از شهوات و لذات (بجهت تمرين بتروك احرام) حالت فداكارى در
راه اداء وظائف بندگى به وى دست ميدهد، ببركت عباداتى كه در اين عمل انجام ميگيرد و چهره خضوع و مسكنت و ذلتى
كه حاجى بر اثر تحمل گرما و سرما
بخود مى گيرد بخداوندگار خويش نزديك ميشود، و ديگر خدا دوستى و خداترسى
كه در اين راه عايد شخص مى گردد،
و ديگر برطرف شدن (بيماريهاى اخلاقى چون) قساوت قلب و گستاخى بخدا و غفلت از ياد حق تعالى، وى (در نتيجه صفاى باطنى كه از اين اعمال كسب ميكند) اميد و آرزو را از مخلوق ميبرد و همه
اميد و آرزويش را بخدا منحصر ميسازد ...
و ديگر منافع مادى كه بتحرك بازار اقتصاد و رونق خريد و فروش نصيب بازرگانان
و كسبه و مستمندان از شرق تا غرب
عالم ميشود اعم از آنها كه در حج شركت كرده و آنها كه شركت ننموده اند... (بحار:6/94)
«شرائط وجوب حج»
تا هفت شرط به هم نرسد حج واجب نگردد:
1 ـ بلوغ، آرى اگر ولى كودك وى را مُحرِم سازد و پيش از وقوف عرفه يا وقوف مشعر بالغ شود و بقيه اعمال حج را بجاى آورد حج وى صحيح و از حَجَة الاسلام مكفى است.
2 ـ عقل، پس مجنونى كه هيچوقت بخود نيايد و يا اگر بخود آيد مدت هشياريش افعال حج را نگنجد حج بر او واجب نيست، اما اگر پيش از وقوف عرفات يا وقوف مشعر بهوش آيد و بقيه افعال را در زمان هشيارى بجاى آورد حكم او حكم طفل است بطريقى كه بيان گرديد.
3 ـ حريت، پس بر بنده حج واجب نميباشد، ولى اگر با اجازه مالكش حج كند مستحق ثواب ميگردد.
4 ـ استطاعت، يعنى قادر بودن بر مخارج رفت و برگشت و نيز مخارج عائله واجب النفقه بحسب حال آن شخص، و اگر فرد مورد اعتمادى مخارج وى را بعهده بگيرد نيز حج بر او واجب ميشود. و اگر زن بمحرمى نيازمند بود و آن محرم مزدى بخواهد آن مزد نيز در استطاعت وى منظور ميگردد كه اگر داراى آن مزد نباشد مستطيع نميباشد.
5 ـ صحت بدن، بحيثى كه از رفتن بحج مشقت شديدى لازم نيايد.
6 ـ امنيت راه.
7 ـ وقت كافى براى انجام اعمال حج، كه اگر كسى وقتى متمول گرديد كه ديگر فرصتى براى رسيدن بمكه در وقت مخصوص باقى نمانده باشد حج بر او واجب نخواهد بود.
«شرائط صحت حج»
امورى كه صحت حج متوقف بر آنها ميباشد و خود داخل در حج نيست، اگر چنانچه اخلال به آنها بشود حج باطل است:
1 ـ اسلام. پس حج غير مسلمان هر چند جامع شرائط انجام گيرد باطل است.
2 ـ عقل.
3 ـ وقوع حج در وقت مقرر، يعنى اشهر حج. به اين واژه رجوع شود.
4 ـ حج و عمره از ميقات (مكان معين) آغاز گردد. به «ميقات» رجوع شود.
5 ـ حج زن اگر مستحبى باشد مشروط باجازه شوهر است.
«اقسام حج»
حج بر سه نوع است: تمتع و قران و افراد. حج تمتع بر كسى واجب است كه فاصله منزلش تا مكه بيش از شانزده فرسخ باشد و حج قران و افراد وظيفه كسى است كه اهل مكه يا بين او و مكه شانزده فرسخ يا كمتر باشد. حج تمتع بدين كيفيت است كه شخص از ميقات محرم بعمره ميشود و پس از انجام اعمال عمره محلّ ميگردد و بفرا رسيدن روز ترويه بعمل حج ميپردازد. اما حج قران و افراد : شخص از خانه خود بحج محرم ميشود و پس از پايان اعمال حج عمره انجام ميدهد و عمره قران و افراد طواف نساء نيز دارد بخلاف عمره تمتع و در ساير اعمال با حج تمتع يكسانند و فرق قران با افراد اينكه در حج افراد انعقاد احرام آن به تلبيه است و در افراد بهمراه بردن قربانى كه اگر شتر باشد بايستى جانب راست كوهان آن را زخم زند و اين را اشعار گويند و اگر گوسفند بود نعلينى را كه اقلاً يك بار نماز واجب يا نافله در آن خوانده باشد بگردنش بياويزد و اين را تقليد خوانند.
وجه تسميه قران يا بدين مناسبت است كه در آن حج و عمره مقارن يكديگرند و يا بدين جهت كه مقارنت هدى (همراه بردن قربانى) در آن واجب است.
«ميقات حج و عمره»
ميقات در لغت، هنگام كار باشد، و گاه مجازا و استعارة، بر جائى اطلاق ميشود كه مقرر شده مردمان در وقت معين در آن اجتماع كنند. (المنجد).
در اصطلاح شرع: موضع احرام بستن به حج و عمره باشد.
ميقات عمره تمتع، و نيز ميقات حج قران و افراد كه آفاقى آنها را مستحبا انجام دهد و يا به نذر و شبه آن بر او واجب شده باشد، پنج موضع مخصوص است در اطراف مكه كه پيغمبر اسلام آنها را معين نموده است و هر يك از آنها را بنام اهالى مناطقى كه محازى آن است نامگذارى كرده و فرموده: اين ميقات براى آنها است و براى هر كسى كه از آن بگذرد، و آنها عبارتند از:
1 ـ ذو الحُلَيفه براى مردم مدينه، و آن شش ميلى مدينه است به سمت مكه.
2 ـ جُحفَه، موضعى است كه ميان آن و مكه سه مرحله است، و آن ميقات شاميان است.
3 ـ يَلملَم، واقع است بفاصله دو مرحله از مكه، و آن ميقات مردم يمن است.
4 ـ قرن المنازل، و آن ميقات اهالى طائف است.
5 ـ عقيق، و آن ميقات مردم عراق است.
كسى كه بعزم حج يا عمره تمتع از اين مواقيت بگذرد بر او واجب است كه در اينجا محرم شود، و اگر بدون احرام بگذرد بايستى بازگردد. احرام بستن پيش از اين مواقيت جايز نباشد جز بنذر يا عهد يا قسم.
ميقات حج تمتع مكه، و ميقات حج افراد منزل حاجّ است. ميقات معتمر به عمره مفرده (اگر از ميقاتهاى خمسه محرم نشده و يا جايگاهش هنگام عزم بعمره نزديكتر از آنها بمكه بوده و يا در خود شهر مكه باشد) ادنى الحِلّ، يعنى مرز حرم است.
محازى ميقات در حكم ميقات است.
«اعمال عمره و حج اجمالاً»
اعمال عمره پنج است: احرام، طواف، نماز طواف، سعى بين صفا و مروه، تقصير.
اعمال حج، و آن سيزده امر واجب است: احرام، وقوف عرفات، وقوف مشعر، جمره عقبه را هفت سنگريزه زدن، قربانى كردن، سر تراشيدن يا تقصير كردن، طواف زيارت، دو ركعت نماز طواف، سعى بين صفا و مروه، طواف نساء، دو ركعت نماز آن، سه شب ايام تشريق در منى بودن، در هر يك از ايام تشريق هفت سنگريزه بهر يك از جمرات ثلاث زدن.
وقوف عرفات از ظهر نهم ذيحجه تا غروب آفتاب و وقوف مشعر از طلوع فجر دهم تا طلوع خورشيد واجب است و اعمال منى در روز دهم بترتيب عبارتند از: رمى جمره عقبه، قربانى، تراشيدن سر يا كوتاه كردن ناخن يا مو.
«اعمال حج تفصيلا»
«احرام»
احرام در لغت: درآمدن بماه حرام. درآمدن بحرم. درآمدن در حرمتى كه هتك آن روا نباشد. حرام نمودن چيزى. و در اصطلاح شرع: تحريم امورى چند بر خويشتن تأدّبا، در عمره يا حج. احرام از اركان عمره و حج ميباشد و واجبات آن عبارت است از نيت و تلبيه و پوشيدن دو جامه نادوخته كه يكى بدوش افكند و ديگر بكمر بندد. نيت عبارتست از قصد عمره يا حج جهت امتثال امر يا رضاى خدا. و بايستى مقارن با تلبيه باشد. و تلبيه گفتن: «لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك» ميباشد و اين حد واجب تلبيه است.
و پس از احرام بيست و چهار و بقولى سى امر بر محرم حرام ميشود: 1 ـ شكار حيوان برى حلال گوشت يا كسى را بشكار واداشتن يا گفتن كه فلان جا شكار است يا آلت شكار در اختيار كسى نهادن. 2 ـ امور جنسى از جماع و مقدمات آن مانند بوسه و دست بازى با حلال خود يا عقد نكاح بستن براى خود يا ديگرى. 3 ـ شاهد عقد شدن و گواهى دادن بر آن. 4 ـ بوئيدن عطريات.
5 ـ بينى گرفتن از بوى بد. 6 ـ استمناء.
7 ـ پوشيدن لباس دوخته و شبه آن.
8 ـ پوشيدن مرد سر و پشت پاى خود را.
9 ـ پوشيدن انگشتر بقصد زينت.
10 ـ پوشيدن زن صورت خود را.
11 ـ جدال يعنى گفتن لا و الله و بلى و الله جز براى اثبات حق. 12 ـ ناخن چيدن.
13 ـ مو كندن يا ستردن. 14 ـ حنا بستن بقصد زينت. 15 ـ پوشيدن زن زيور آلات را. 16 ـ به آينه نگاه كردن. 17 ـ دروغ گفتن. 18 ـ در حال حركت بزير سايه بودن. 19 ـ اختياراً سلاح پوشيدن. 20 ـ كندن دندان. 21 ـ سورمه زدن بسورمه سياه يا بودار. 22 ـ كندن درخت يا گياه حرم جز اذخر و آنچه در ملك محرم باشد و دو چوب محاله. 23 ـ خون از بدن بيرون كردن. 24 ـ كشتن حشرات بدن. 25 ـ پوشيدن كفش و هر چه پشت پا را بپوشاند براى مرد. 26 ـ ناسزا بمسلمان گفتن. 27 ـ بدن را روغن مالى نمودن. 28 ـ گره زدن رداء (جامه اى كه بر شانه است).
احرام بحج تمتع از مكه منعقد ميگردد (چنانكه ذيل واژه «ميقات» گذشت) و مستحب است كه در روز ترويه يعنى هشتم ذيحجه و بعد از نماز ظهر واقع شود.
«وقوف بعرفه و مشعر»
عرفه سرزمين مقدسى است بچهار فرسنگى شهر قديم مكه از سمت طائف. بر حاجّ واجب است ماندن در اين زمين از ظهر روز نهم ذيحجه تا غروب آفتاب، اين عمل از اركان حج است، البته ركن از اين وقوف، صدق مسماى ماندن است، نه ماندن در تمام مدت مذكور.
و اگر پيش از غروب عمدا از اين سرزمين بيرون شود و قبل از غروب بازنگردد واجب است يك شتر بكفاره اين خلاف قربانى كند، و اگر نتواند هيجده روز روزه بگيرد.
پس از غروب روز نهم، حجاج از عرفه حركت و به سمت مكه جهت وقوف در مشعر باز ميگردند. مشعر سرزمينى است بين عرفه و منى كه حاجّ وظيفه دارد شب دهم ذيحجه را تا طلوع خورشيد در آنجا بماند و مستحب است آن شب را بعبادت بگذراند. واجب آن از طلوع فجر است تا طلوع خورشيد، و ركن مقدار صدق مسمى است در اين مدت. وقوف بعرفه و مشعر هر دو ركن اند، كه اگر عمداً ترك شود حج باطل ميشود، آرى، ترك هر دو موقف، عمداً يا سهواً موجب بطلان حج است. هر يك از اين دو موقف را اختيارى باشد و اضطرارى، اختيارى عرفه از ظهر است تا غروب، و اختيارى مشعر از طلوع فجر است تا طلوع خورشيد، اضطرارى عرفه از غروب شب دهم است تا طلوع فجر، و اضطرارى مشعر از طلوع خورشيد روز دهم تا ظهر آن روز، مشعر اضطرارى ديگرى نيز دارد كه به اختيارى نزديك است، و آن شب دهم است از غروب تا طلوع فجر، يعنى اضطرارى عرفه، نزديك بودن آن به اختيارى بدين جهت كه زن ميتواند اختياراً بهمان مقدار اكتفا كند، و مضطر و متعمد نيز، بشرط اينكه آن را بكشتن گوسفندى جبران نمايد.
هر يك از اقسام وقوف كه ذكر شد در صحت حج كفايت ميكند (اگر ترك عمدى وقوف اختيارى در ميان نباشد) جز اينكه بيش از يك اضطرارى درك نكند. البته بعضى فقهاء درك اضطرارى مشعر بتنهائى را مكفى دانسته اند.
آرى درك اضطرارى عرفه، كه آن يكى از دو اضطرارى مشعر است مكفى خواهد بود. حركت حاج از مشعر قبل از طلوع فجر، يك گوسفند كفاره دارد، اگر عمداً باشد، و در صورت سهو كفاره ندارد.
«اعمال منى»
منى: موضعى، زمينى است بكنار شهر مكه و بفاصله يك فرسنگى از محل قديمى اين شهر. وظائف حجاج در اينجا عبارت است از: اعمال روز عيد قربان، روز دهم ذيحجه، كه رمى جمره و قربانى و حلق يا تقصير باشد. ماندن شبهاى يازده و دوازده از اول شب تا به صبح، يا اقلاً نيمى از شب در اين سرزمين. رمى جمرات ثلاث در روزهاى يازده و دوازده.
رمى جمره :
مراد از جمره در اينجا يكى از سه موضعى است كه در منى واقع است و رمى به آنها (ريگ پرانيدن به آنها) يكى از اعمال واجبه حج است.
در مجمع البحرين آمده: الجمرات: مجتمع الحصى بمنى، فكل كومة من الحصى جمرة، و الجمع جمرات.
رمى جمرات (سنگ انداختن بجمرات) در حج، سه روز واجب است: روز دهم و يازدهم و دوازدهم، و اگر مرتكب تقصيرى شده يا شب سيزده را در منى مانده باشد بايستى روز سيزدهم نيز رمى كند.
هر بار رمى به هفت ريگ رمى ميشود، روز دهم تنها جمره عقبه را كه از همه بمكه نزديك تر است رمى كنند و سه روز ديگر هر سه جمره را از اولى تا عقبه به ترتيب رمى كنند. در رمى و سنگ صدق مسمى كافى است، آرى واجب است سنگ از زمين حرم و بكر (غير مستعمل در رمى) باشد، مستحب است متلون، دستچين و باندازه سر انگشت باشند. شخص در آن حال با طهارت باشد و هر بار كه ميافكند تكبير بگويد و دعاى مأثور بخواند، و در رمى جمره عقبه پشت بقبله و در رمى دو جمره ديگر رو بقبله باشد.
قربانى :
از واجبات منى (در حج تمتع بخصوص، و در حج قران بشرط آغاز احرام آن به اِشعار و تقليد) قربانى است، كشتن يك گوسفند يا يك شتر يا يك گاو، گوسفند بايستى كمتر از هفت ماه (و بقولى شش ماه) و گاو يا بز كمتر از دو سال و شتر كمتر از شش سال نداشته باشد، ناقص الخلقه و لاغر باندازه اى كه فاقد پيه كليه ها بود نباشد، گمان در اينجا كافى است. و اگر پس از كشتن معلوم شد لاغر است همان كفايت ميكند، ولى اگر معلوم شد نقص خلقت دارد بايستى تكرار شود.
يك حيوان فقط از يك نفر كفايت ميكند.
اگر از اداء قربانى ناتوان بود بايستى بدل آن ده روز روزه بدارد: سه روز در حج پشت سر هم، و هفت روز پس از بازگشت به وطن.
جاى ذبح يا نحر حيوان سرزمين منى است كه حد آن از سمت مكه جمره عقبه و از سمت مشعر وادى محسّر است.
حلق يا تقصير :
از جمله واجبات منى در روز دهم، سر تراشيدن و يا مو يا ناخن كوتاه كردن است، سر تراشيدن افضل، و بعضى آن را بر مردى كه سال اول حجش باشد واجب دانسته اند. زن منحصرا تقصير (كوتاه كردن ناخن يا مو) بر او واجب است.
با انجام حلق يا تقصير همه محرمات احرام حلال ميشوند جز زنان و عطر و شكار، و با طواف حج عطر حلال ميشود (و بقولى پس از سعى نيز) و با طواف نساء زنان حلال ميشوند.
بيتوته در منى :
بيتوته: شب ماندن در جائى است. از جمله واجبات منى (در اعمال حج) شب ماندن است در اين سرزمين در شبهاى يازدهم و دوازدهم ذيحجه، مگر اينكه آن شب را كه در منى نماند در مكه بعبادت بگذراند; كفايت ميكند نيمى از شب، خواه نيم آغازين و يا نيم پايانى آن. و اگر بيتوته ترك كند هر شبى يك گوسفند كفاره آنست.
«طواف»
طواف در لغت: گرد چيزى گشتن و گرديدن است. و در اصطلاح: بطرز خاص گرد خانه كعبه گشتن است. طواف كعبه بخودى خود، مستحب، و در عمره و حج، واجب و ركن عمل است جز طواف نساء كه ركنيت ندارد.
در طواف، رعايت اين امور: از حجر الاسود آغاز كردن، خانه كعبه را در طرف چپ قرار دادن و هفت مرتبه دور زدن و حجر اسماعيل را در طواف قرار دادن واجب است.
مشهور آنست كه بيش از حد فاصل مقام ابراهيم با خانه از خانه فاصله نگيرد.
طواف مشروط است بختنه در مورد مرد، و طهارت از حدث و خبث جز در طواف مستحب كه طهارت در آن افضل است. ستر عورت نيز از شرائط صحت طواف است. بايستى از هفت دور افزوده نشود كه اگر عمداً چنين شد باطل است.
شك در شمار دورهاى طواف اگر در كمتر از هفت بود مبطل، و اگر بيش از آن بود چنانكه شك بين هفت و هشت باشد بنابر كمتر نهد و طواف صحيح است. و اگر شك پس از فراغ از عمل بود نيز صحيح است. چنانكه شك در طواف مستحب نيز بنابر اقل مينهد و طواف صحيح است. هر طواف بايستى دو ركعت نماز بعد از آن انجام شود، جاى آن در طواف واجب پشت مقام ابراهيم، و در طواف مستحب هر جاى مسجد الحرام، و افضل پشت مقام است.
«طواف عمره»
طواف از اركان عمره است و محل آن پس از احرام و ورود معتمر از ميقات بمكه است. در عمره تمتع يك طواف واجب است و در عمره مفرده طواف نساء نيز پس از سعى و تقصير واجب مى باشد.
«طواف حج»
طواف حج از واجبات ركنيه حج است، و آن دو طواف است: طواف زيارت، و ركن همين است و اين طواف پس از اعمال منى (در روز دهم ذيحجه) انجام ميشود، و مستحب است تعجيل آن در روز دهم، و تاخير آن تا آخر ذيحجه مبطل نيست ولى آيا جايز است يا خير، محل خلاف است.
«طواف نساء»
طوافى كه با انجام آن، زنان بر مرد، و مرد بر زن حلال ميشود، اين طواف بعد از سعى در حج و عمره مفرده مقرر است.
«سعى»
سعى در لغت: كوشيدن. شتافتن. در رفتن شتاب كردن. در اصطلاح شرع: مسافت بين دو كوه صفا و مروه را هفت بار طى كردن است.
اين عمل از واجبات ركنيه حج و عمره است، در هر دو عمل محل آن پس از انجام نماز طواف زيارت است. سعى بايستى از صفا آغاز و بمروه ختم شود.
رفتن از صفا بمروه يك شوط و بازگشت از مروه بصفا شوط ديگر محسوب ميشود. شك در سعى حكم شك در طواف دارد. سعى مستحب نباشد جز در موردى كه شخص سهواً زيادتر از هفت شوط سعى كند كه در اين صورت ميتواند زايد را بچيز نگيرد و ميتواند آن را سرآغاز سعى دوم قرار دهد و دومين سعى انجام دهد و اين كار مستحب است. و پس از پايان سعى اگر در عمره باشد تقصير واجب است و آن عبارتست از كوتاه نمودن مو يا ناخن كه با اين عمل از احرام خارج ميشود و اگر با علم و عمد همه موى سر خود را بتراشد كه اين كار پيش از شروع بحج و رسيدن روز دهم در منى حرام است بايستى گوسفند بكفاره اين كار بكشد، و اگر پيش از تقصير عمدا جماع كند كفاره آن يك شتر است براى توانگر و يك گاو براى متوسط الحال و يك گوسفند براى درويش. و مستحب است كه پس از تقصير با لباس احرام بماند تا وارد به حج شود.
«اركان حج»
ركن در لغت: كرانه قوى تر چيزى را گويند. و در اصطلاح شرع: ركن نماز، جزئى از آن است كه به زيادت يا نقصان آن سهوا يا عمدا موجب بطلان نماز شود.
ركن حج: آن شمار از اعمال حج است كه بترك عمدى آن حج باطل شود، و ترك سهوى موجب بطلان نشود بلكه با اتيان به آن در مستقبل (مباشرة يا نيابة) حج را خللى وارد نشود. اركان حج پنج است: احرام، وقوف (وقوف بعرفه و مشعر)، طواف زيارت و سعى بين صفا و مروه
«صدّ و حصر در حج»
صدّ در لغت بازداشتن است و حصر فرا گرفتن و در اصطلاح فقه صد عبارتست از بازداشتن دشمن و مانند آن كسى را كه در مسير رفتن بحج يا عمره باشد از رسيدن به عرفات يا مكه. و حصر فرا گرفتن و بازداشتن بيمارى است وى را از رسيدن بمقصد.
اگر حاج يا معتمر در بين راه بيمار شود آنچنان كه نتواند بمكه (جهت عمره) يا موقف عرفات (جهت حج) برسد قربانى خود را كه بهمراه دارد وگرنه حيوان ديگرى بدين منظور بخرد و يا بهاى چنين حيوانى را توسط كسى كه بمكه ميرود بدانجا بفرستد و چون قربانى در وقت مقرر بمحل خود رسد وى سر خود را ميتراشد يا تقصير ميكند و از احرام بيرون مى آيد، اگر عازم عمره بوده همه محرمات احرام بر او حلال ميگردد و اگر عازم حج بوده بهره بردارى از زن بحال حرمت ميماند كه اگر حج واجب بوده تا سال بعد كه خود بحج موفق شود و اگر مستحب بوده تا اينكه نايبش طواف نساء به نيابت او انجام دهد.
و اگر دشمن و مانند آن چون درنده او را از رسيدن باعمال مانع شود قربانى خويش را در همان محل ميكشد و از همه محرمات احرام آزاد ميگردد بى آنكه چنان انتظارى را بكشد.
«نيابت در حج»
استنابه، نايب گرفتن در حج در صورت عدم امكان مباشرت: اگر كسى حج بر او واجب شده بدين معنى كه از هر جهت انجام حج برايش ميسر بوده و عصيان نموده سپس متذكر شده و اكنون قادر به آن نيست واجب است يكى را كه مسلمان امامى عادل (برخى اعتماد را كافى دانسته اند) آگاه بمسائل حج و فارغ الذمه از حج باشد بنيابت بگيرد كه حجش را انجام دهد. و در مورد كسى كه حج بر او مستقر نبوده و براى نخستين بار كه از نظر مالى مستطيع ميشود مانعى چون بيمارى مأيوس العلاج يا پيرى او را از رسيدن بمكه و انجام مناسك بازمى دارد خلاف است بعضى استنابه را بر او نيز واجب دانند و برخى گفته اند چنين كسى مستطيع نبوده و حجى بر او واجب نيست. اگر احياناً نايب در بين راه بميرد، چنانچه مرگ او پيش از دخول حرم اتفاق افتد حج ساقط نباشد و نايب به نسبت عملش مستحق اجرت ميشود و بقيه را به منيب يا به ورثه او برمى گرداند، و در صورتى كه مرگ او پس از محرم شدن دخول حرم پيش آيد حج ساقط و مبرى ذمه است.
نايب نتواند نايب ديگرى بگيرد مگر اينكه منيب او را در اين امر آزاد گذاشته باشد.
كسى كه حج بر او مستقر بوده و از امكان انجام آن مأيوس باشد واجب است در اين باره وصيت كند و اگر نكند بر ورثه است كه دين مورث خود را ادا نمايند، و در صورت عدم وصيت يا نارسائى مال مورد وصيت نيابت از ميقات كافى است.
مخارج حج نيابى در صورتى كه واجب باشد از اصل مال برداشته ميشود و اگر مستحب است و ميت وصيت كرده از ثلث تركه.