«نيكان شما كسانى هستند كه درباره خانواده شان نيك رفتارتر بوند».
«بدترين مردم كسى است كه بر خانواده اش تنگ گيرد».
«بسا در قيامت كسى را حاضر كنند كه حسنه اى نداشته باشد وى را به بهشت برد خداوند بفرمايد او را به بهشت بريد كه وى به خانواده اش مهربان بوده». (كنز العمال)
اميرالمؤمنين (ع) بفرزندان خود وصيت نمود كه : «خردسالان خانواده تان را مورد مهر و محبت قرار دهيد و بزرگسالانشان را گرامى داريد».
امام صادق (ع) فرمود: «هر كسى در خانه و خانواده خويش به سه چيز نيازمند است هر چند آن سه بر خلاف خوى او باشند: سلوكى زيبا، و توسعه در مصرف توأم با اندازه گيرى، و غيرت توام با احتياط و تحفظ».
اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «هر كسى كه مقدارى قارچ (و در روايتى مقدارى گوشت كه مراد نان خورش مطبوع است) به درهمى جهت خانواده اش بخرد بمنزله كسى است كه برده اى از نسل اسماعيل آزاد كرده باشد».
امام سجاد (ع) مى فرمود: «اگر ببازار رومو پولى باخود داشته باشم و با آن مقدارى گوشت جهت خانواده ام بخرم اگر چنانچه به گوشت مايل باشند نزد من به از آن بود كه بنده اى را آزاد سازم». (بحار:75/136 و 78/236 و 74/147 و 46/66)
پيغمبر (ص) فرمود: «خانواده هائى كه به مردم احسان كنند مال و ثروتشان فراوان گردد هر چند بدكار باشند».
امام صادق (ع) فرمود: «هيچ خانواده مردمدارى را از دست ندادند جز آنكه خير و بركت از آنها رخت بربست».
يكى از ياران امام صادق (ع) به حضرت عرض كرد: «فلان خانواده با يكديگر الفت و پيوندى نيكو دارند و در گرفتاريها به يارى يكديگر مى شتابند». فرمود: «پس اينها خودشان و مالشان ترقى مى كنند و تا در چنين وضعى بسر مى برند مشمول بركت خدا باشند جز اينكه از هم ببرند، و چون چنين شود خودشان و مالشان رو به تنزل روند». (بحار:74/82 و 75/60 و 74/102)
«رسيدگى به خانواده هاى مستمند»
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: «هر آنكس هزينه خانواده مسلمانى را يك شبانه روز تأمين كند خداوند از گناهانش درگذرد».
ابو بصير گويد از امام باقر (ع) شنيدم مى فرمود: اگر يك بار حج كنم نزد خدا به از آن بود كه بنده اى را آزاد سازم و بنده ديگر و بنده ديگر ـ تا ده بنده شمرد ـ سپس فرمود: و همين قدر و همين قدر ـ تا شمرد هفتاد برابر ـ (يعنى هفتصد بنده). ولى اگر هزينه خانواده مسلمانى را تقبل نمايم و خوراك و پوشاكشان را تأمين نمايم و آبروشان را در انظار مردم نگه دارم نزد من بهتر است از حجى و حجى و حجى ـ تا ده حج برشمرد ـ و معادل آن (يعنى ده حج ديگر) و معادل آن ـ تا ده برابر شمرد. (كه هفتصد حج باشد). (بحار: 74 / 389)
«مسئوليت سرپرست در امر تربيت
خانواده»
امام صادق (ع) فرمود: مردى بنزد پدرم آمد و گفت: «خدا تو را رحمت كند آيا من وظيفه دارم كه براى افراد خانواده ام حديث بگويم»؟ فرمود: «آرى خدا مى فرمايد: (يا ايها الذين آمنوا قو انفسكم و اهليكم...) ; اى مسلمانان! خود و خانواده تان را از آتشى كه سوخت آن آدميزاد و سنگ است نجات دهيد». و فرمود: «(وأمر اهلك بالصلوة)خانواده ات را بنماز وادار».
سليمان بن خالد گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: «خانواده اى دارم كه به سخنم گوش مى دهند آيا وظيفه دارم آنها را به مذهب تشيع بخوانم»؟ فرمود: «آرى خداوند مى فرمايد: (يا ايها الذين آمنوا قو انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس و الحجارة)». (بحار:2/20)
خانه:
جايگاه ثابتى كه پوشانندگى داشته باشد، خواه سفت، مانند خانه اى كه از سنگ و گل ساخته شده باشد، يا نرم، مانند خيمه; و خواه مسكن آدمى باشد يا غير آن از انواع حيوانات، مانند خانه زنبور و مورچه و جز آن، و حتى جمادات، مانند بتخانه و امثال آن.
به عربى: بيت و منزل و مأوى و دار گويند.
«تاريخ خانه و خانه سازى»
انسان عصر حجر به آرامى شروع بزندگى در غارهاى طبيعى كرد خاصه در مناطق معتدله، و چون به غار پناه برد دست به تزيين اطراف درونى آن زد و تزيينات و تغييراتى به اطراف آن داد و غار معروف گارون در فرانسه و چند غار ديگر در شمال اسپانيا شاهد خوبى بر اين مدعى است. در مناطق حاره قبايل جنگل نشين كم كم پى بساختن خانه بردند و محتملا عمل آنها در خانه سازى چنين بوده است:
ابتدا چوبهايى در زمين مى نشاندند و سپس آن را به شكل مخروطى درمى آوردند كه رأس آن مخروط سقف خانه بود بعد اطراف اين كلبه هاى مخروطى را با برگ يا اندودى از گل و خاشاك مى پوشانيدند. امروزه نيز چنين خانه هايى در قسمتهاى مختلف جهان وجود دارد كه از آن نوع است خانه هاى قبايل افريقاى مركزى و كلبه هاى سرخ پوستان امريكايى البته با اين فرق كه سرخ پوستان پوشش خانه هاى خود را بيشتر با چرم و پوست حيوانات مى كنند تا با برگ و بوته.
غار نشينان نخستين كم كم دريافتند كه مى توان غارهاى خود را وسيعتر كرده بشرط آنكه توده اى سنگ در فاصله معينى از دهانه غار گذارده شود و سپس اين فاصله با پوست يا تكه هاى چوب مسقف گردد.
پيشرفت در اين عمل موجب مهارت در ساختن چنين منازل غارى شد و در بعضى از سواحل رودخانه هاى جنوب غربى امريكا چنين منازل و خانه هايى يافت مى شود كه زمان پديد آمدن اين نوع خانه ها هنوز معلوم نيست.
ويلت لودوك در كتاب خود بنام «تاريخ سكونت بشر» مى گويد : تركيب غار و منازل ساخته شده در جنب آن شكل نخستين خانه هاى قوم آريايى است. اين خانه ها د ر نهايت سادگى و ابتدايى فقط يك اطاق داشت بدون آنكه صاحب اجزائى باشد در تمدنهاى بعدى نظايرى از اين خانه ها ديده مى شود. در چامائيگى كرت (اقريطش) به حدود دو هزار سال قبل از مسيح خانه هايى بنام تولوس ديده مى شود كه قاعده آن بيضوى بوده و تقسيماتى نيز داشته است. در تيرين نظير آن خانه هايى ديده مى شود كه به سالهاى قبل تر مى رسد.
قبرهاى تمدن ميسينى تا حدى شبيه به شكل خانه هاى تولوس و كندوهاى عسل است و اين خود نمايشگر آنست كه در آن روزها كششى بتبعيت از تمدن هاى قبلى بوده است.
نوع ديگر خانه سازى كه مشخص دوره برنز است و در دهكده هاى اروپاى مركزى و شمالى رواج كامل داشته خانه هايى است بنام خانه هاى درياچه اى كه شكل آنها مربع مستطيل و بعضى از آنها واجد دو يا چند اطاق مى باشد. آنها را در كنار درياچه ها بر روى توده اى از سنگ مى ساختند. نمونه هاى جديد و مشابه آنها فعلا در امتداد رودخانه هاى سيام و كامبديا و كشورهاى همسايه اش مى باشد.
در خانه هاى درياچه اى واقع در اروپا نه تنها شكلهاى ساختمانى اوليه كه همان بسط كلبه هاست بچشم مى خورد، بلكه استعمال چوبهاى متقاطع و بر روى هم، نيز در آنها ديده مى شود كه آن مبين نوع خانه هاى كنده اى است.
«رأى فلاسفه اسلامى در ساخت
خانه»
خواجه نصير الدين طوسى در مبحث تدبير منزل اخلاق ناصرى خانه را با يك ديد فلسفى مى نگرد و ما از براى تتميم اين بحث رأى او را مى آوريم: اگرچه اعتبار حال منزل از وضع صناعت خارج است اما افضل احوال منزل كه مسكن بود چنان بود كه بنيادهاى آن استوار باشد و سقفهاى آن بارتفاع مايل و درها گشاده چنانكه در اختلاف بتكلفى احتياج نيفتد و مساكن مردان از مساكن زنان مفروز و مقامگاه هر فصلى و موسمى بحسب آن وقت معدّ و موضع ذخاير و اموال به حصانت موصوف و احتياطى كه به دفع آفات تعلق دارد مانند خرق و غرق و نقب دزدان و تعرض هوام بتقديم رساند و در مسكن مردم آنچه توقى از زلازل اقتضاء كند يعنى ساحت فراخ و دكانهاى افراشته مرعى و با وجود كثرت مواقف و محال شرايط تناسب اوضاع محفوظ و از همه مهمتر اعتبار احوال جوار است تا بمجاورت اهل شر و فساد و كسانى كه موذى طبع باشند مبتلا نشود. از آفت وحشت و انفراد ايمن ماند. افلاطون حكيم منزل در كوى زرگران گرفته بود از حكمت آن استعلام كردند فرمود كه تا اگر خواب بر چشم من غالب شود و از تفكر و مطالعه منع كند آواز ادوات ايشان مرا بيدار گرداند. (اخلاق ناصرى چاپ بمبئى سال 1267 : 118 م)
«آيات و روايات در باره خانه»
نخست خانه اى كه براى مردم بنا گرديد همان خانه است كه در مكه مى باشد، مبارك و موجب هدايت جهانيان است... (آل عمران: 97)
داستان آنانكه جز خدا را بدوستى برگزيده اند بداستان عنكبوت و خانه اش مى ماند، كه سست ترين خانه خانه عنكبوت است. (عنكبوت: 41)
خداوند براى مؤمنان، زن فرعون را نمونه آورده كه گفت : خداوندا خانه اى را بنزد خود در بهشت برايم بنا كن و مرا از فرعون و كردار و شيوه او، و از گروه ستمكاران نجات ده. (تحريم:11)
هر كه در راه خدا از خانه اش هجرت كند و (در راه) مرگش فرا رسد اجر و ثوابش بر خدا است ... (نساء: 100)
حجريان از ميان كوهها خانه مى ساختند تا از خطر ايمن باشند. (حجر: 82)
خدايت به زنبور عسل وحى نمود كه از كوهها و درختان و سقفهاى رفيع خانه بساز... (نحل: 68)
و خداوند از خانه هاتان مسكن قرار داد و از پوست چهارپايان خانه هائى مقرر داشت تا وقت حركت (ايلهاى متنقل) و سكون (در قرارگاهها) به سَبُكى از آنها بهره بردارى كنيد. (نحل: 80)
رسول خدا (ص): «خانه هاى خويش را به تلاوت قرآن منوّر سازيد و آنها را به صورت گورستان درنياوريد، چنانكه يهود و نصارى كردند: نماز و عبادت خويش را به معابد و كليساها اختصاص دادند و خانه هاشان را تهى از عبادت ساختند، زيرا اگر در خانه نماز بسيار خوانده شود و تلاوت قرآن زياد باشد خير آن خانه فراوان گردد و اهل آن خانه كامران بوند و آن خانه براى اهل آسمان آنچنان نورافشانى كند كه ستارگان براى اهل زمين». (بحار:92/200)
از حضرت رسول (ص) آمده كه : «خانه اى كه در آن خيانت و دزدى و ميگسارى و زنا صورت بندد ويران شود و به بركت آباد نگردد». (بحار:75/170)
از آن حضرت روايت شده كه : «هر آنكس خانه خود را بفروشد و بهاى آن را بعوض خانه ديگر ندهد خداوند آن مال را براى او مبارك نگرداند. و فرمود: هر كه خانه اش جز بناچارى بفروشد خداوند عامل تلف كننده اى بر بهاى آن وادارد كه آن را تلف سازد». (كنز العمال)
و فرمود: «كسى كه ساختمانى بنا كند بدين منظور كه نظر ديگران را بخود جلب نمايد و از اين راه كسب شهرتى كند آن ساختمان طوقوار بگردنش آويخته گردد و سپس به آتش افكنده شود».
امام صادق (ع) فرمود: «سه چيز است كه آسايش مسلمان را تأمين مى كند: خانه وسيعى كه ناموس او وضع نابسامانش را از چشم مردم بپوشاند، و زن شايسته اى كه وى را در امور دنيا و آخرتش يارى دهد، و اينكه اگر دختر يا خواهرى داشته باشد او را بمرگ يا ازدواج از خانه بيرون كند».
نيز از آن حضرت روايت است كه : «هر آنكس مالى از غير راه حلال بدست آرد خداوند بنائى و گل و آبى (مصالح ساختمانى) بر او مسلط كند (كه مال بمصرف رسد و استفاده از آن ساختمان نصيب وارث شود و وبالش بگردن او باشد)».
در حديث ديگر از آن حضرت آمده: «هر كه ساختمانى بنا كند كه بيش از حد كفافش بود آن ساختمان در قيامت او را وبال باشد». و فرمود: «چون كسى ساختمانى بسازد كه بلندتر از هشت ذراع باشد به وى ندا شود: اى فاسق ترين فاسقان بكجا ميخواهى بروى»؟!
روزى پيغمبر (ص) يكى از ياران خود را ديد كه خانه اى را با گچ و آجر مى سازد. فرمود: «كار سريع تر از اين است». (بحار:76/150)
از امام باقر (ع) نقل است: «كسى كه بخانه مسلمانى سركشد در آن حال دو چشم او بر آن مسلمان مباح خواهد بود». (مى تواند آن را آماج تير سازد).
در مناهى رسول آمده كه : «آن حضرت از نقش عكس و ساختن مجسمه در خانه نهى نمود». (بحار:79/225 و 76/159)
از حضرت رسول (ص) نقل است كه : «بدترين بقعه ها خانه هاى قضاتى است كه بحق قضاوت نكنند».
نيز از آن حضرت آمده كه : «هر آنكس بخانه مخروبه اى سكونت نمايد خداوند حفاظت وى را بعهده نگيرد».
امام صادق (ع) فرمود: «خانه اى كه قرآن در آن تلاوت شود نورى از آن خانه بسوى آسمان ساطع گردد كه (در عالم معنى) ميان ديگر خانه ها مشخص باشد».
اميرالمؤمنين (ع) در وصيت بفرزندش حسن (ع) فرمود: «پيش از آنكه خانه تهيه كنى بفكر همسايه خانه باش كه چه كسى است».
و از آن حضرت آمده كه : «خوابيدن در خانه بى در و پرده مكروه است».
معمر بن خالد گويد: امام موسى بن جعفر(ع) خانه اى خريد و به يكى از دوستانش كه در خانه اى تنگ زندگى مى كرد فرمود: «برو در آن خانه بنشين». وى گفت: «آخر اين خانه پدرم را كفايت مى كرده و باهمان مى ساخته»؟!حضرت فرمود:«شايد پدرت احمق بوده تو نيزبايداحمق باشى»؟!
نقل است كه شريح بن حارث، قاضى اميرالمؤمنين على (ع) در عصر حكومت آن حضرت خانه اى براى خويش به 80 دينار خريد، اين گزارش كه به امام رسيد وى را احضار كرده به وى فرمود:
به من خبر رسيده كه خانه اى به بهاى 80 دينار خريده و آن را قباله كرده و بر آن شهود و گواه گرفته اى. شريح گفت: آرى چنين بوده اى اميرالمؤمنين.
حضرت نگاهى خشم آلود به وى كرد و فرمود: اى شريح بزودى كسى بسراغت آيد كه نه بقباله ات بنگرد و نه از شهودت بپرسد، ترا از آن بيرون كند و ترا بتنهائى بگور فرستد. اى شريح نيك بنگر، مبادا اين خانه را از ثروت غير خود خريده يا جز مال حلال خويش آن را بها كرده باشى. كه در اين صورت هم در دنيا و هم در آخرت خويشتن را زيانكار كرده اى.
شريحا! اگر هنگام خريد خانه بنزد من آمده بودى نسخه قباله را بدين نمط مى نگاشتم كه ديگر در خريد خانه اى حتى ببهاى يك درهم يا بيشتر علاقه نشان ندهى.
نسخه قباله اين است:
اين چيزى است كه بنده اى ذليل از مرده اى كه آماده كوچ به سراى ديگر است خريدارى كرده خانه اى را از سراى فريب در محله فانى شوندگان و در كوچه هالكان. اين خانه را چهار مرز است: يك مرز آن به آفات و بليات مى رسد، مرز دوم بمصائب و حوادث منتهى مى گردد، مرز سوم به هوا و هوسها، و مرز چهارم به شيطان فريبكار مى خورد، و درب خانه همينجا است. اين خانه را فريفته آرزو از كسى كه در شرف رفتن از اين جهان است به بهاى بيرون شدن از عزت قناعت و دخول در ذلت دنيا پرستى خريدارى نموده، هر گونه عيب و نقص و دَرَكى در اين معامله پديد آيد بعهده فرسايش دهنده اجسام پادشاهان و گيرنده جان جباران و زايل كننده سلطنت فرعونها همچون كسرى و قيصير و تبع و حمير مى باشد، و بعهده كسانى كه مال فراهم نموده و بر آن افزودند، و آنها ساختمانها بنا كردند و آنها را محكم و استوار ساختند، طلاكارى كردند و زينت دادند، اندوخته و نگهدارى كردند و بگمان خود براى فرزندان بجاى نهادند، همانها كه همگى بپاى حساب و محل ثواب و عقاب رانده مى شوند، يعنى آنگاه كه فرمان داورى بفيصله كار در رسد و بيهودگان در آنجا بزيان رسند.
گواه اين معامله عقل است آنگاه كه از اسارت هواى نفس رها گشته و از علايق دنيا سالم باشد. (نهج : نامه 3)
روزى اميرالمؤمنين على (ع) به عيادت ربيع بن زياد حارثى كه مورد علاقه آن حضرت بود بخانه اش در بصره رفت ـ كه وى بر اثر زخمى در فتح مناذر (از بلاد خوزستان) مجروح و هر ساله زخمش عود مى نمود ـ حضرت در آنجا نگاهى به اطراف خانه ربيع كه بسى وسيع و با ساختمانى مجلل بود افكند و به وى فرمود: «اين خانه با اين وسعت و اين بناى مجلّل بچه كار آيد، براى چه اين كار كرده اى؟! بهتر نبود با اين مال، آخرتت را آباد مى ساختى»؟! سپس فرمود: «آرى مى توانى همين خانه را با اين شكوه وسيله تقرب خويش بخدا كنى: خويشان خود را در آن بنوازى و ميهمانان در آن طعام دهى و فقرا را در آن جاى دهى». (ربيع الابرار: 1 / 366)
«آداب خانه»
آداب مربوط بخانه و آداب ورود به آن و خروج از آن در آيات و روايات بسيار آمده و ذيل واژه هاى مربوطه در اين كتاب ذكر شده است، از جمله اين امور:
نظافت خانه از جاروب كردن و زدودن تار عنكبوت از آن و بيرون بردن خاكروبه هر روزه و نگه نداشتن آن در شب، شب هنگام درب خانه را بستن و ظروف خانه سرگشاده ننهادن و فرو نشاندن چراغ هنگام خفتن و سقف خانه را بيش از هفت ذراع و بروايت ديگر هشت ذراع بالا نبردن و با عمامه از خانه بيرون شدن.
(ليس البر بان تأتوا البيوت من ظهورها و لكن البر من اتقى و اتوا البيوت من ابوابها و اتقوا الله لعلكم تفلحون) (بقره: 189) . (يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوتا غير بيوتكم حتى تستأنسوا و تسلموا على اهلها ذلكم خير لكم لعلكم تذكّرون) (نور:27). (فاذا دخلتم بيوتا فسلّموا على انفسكم تحية من عند الله مباركة طيبة) . (نور: 61)
و در آداب ورود بخانه و بيرون شدن از آن از اميرالمؤمنين (ع) رسيده كه : «چون به خانه خودواردمى شويدبه اهل خانه سلام كنيد» و اگر كسى در خانه نبود بگوئيد : «السلام علينا من عند ربنا» و قل هو الله احد بخوانيد تا گاهى كه به خانه درآئيد،هنگام بيرون شدن از خانه آيات آخر سوره آل عمران از (انّ فى خلق السماوات و الارض)تا آخر سوره و آية الكرسى و انا انزلناه و فاتحة الكتاب خوانده شود.
در حديث ديگر آمده كه هنگام بيرون شدن از خانه بخواند: «آمنت بالله توكلت على الله لا حول و لا قوّه الاّ بالله».
ابوحمزه ثمالى روايت كند كه امام سجاد(ع) هنگام بيرون رفتن از خانه مى خواند: «بسم الله حسبى الله توكلت على الله اللهم انّى اسئلك خير امورى كلها و اعوذ بك من خزى الدنيا و عذاب الآخرة».
از اميرالمؤمنين (ع) روايت شده كه : «چون كسى بخواهد پى كارى رود پگاه پنج شنبه از خانه بيرون آيد.
از امام صادق (ع) رسيده كه مرد
هنگام ورود بخانه خود بخانواده اش
سلام كند و در حال ورود بدرگاه
خانه كفش خود را بصدا درآورد و سرفه
كند تا اهل خانه خبردار شوند مبادا
چيزى بچشم بيند كه وى را ناخوشايند باشد».
«نگهدارى حيوانات در خانه»
از حيواناتى كه طبق احاديث نگهدارى آنها در خانه ممدوح مى باشد عبارتند از: كبوتر و گوسفند و مرغ خانگى و خروس. به اين واژه ها نيز رجوع شود.
«وليمه خانه»
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: «وليمه (سفره عام) نباشد جز در پنج مورد: عروسى و نوزاد و ختنه و خانه نو و بازگشت از مكه». در حديث ديگر از آن حضرت آمده كه : «هر كه خانه اى بسازد و گوسفند فربهى بكشد و آن را بفقرا اطعام نمايد و بگويد: «خداوندا شر جن و انس و شياطين از من دفع بفرما و مرا در اين ساختمان بركت ده» خداوند خواسته اش را به اجابت مقرون دارد».
«خانه هائى كه ناخوانده ميتوان در آنها غذا خورد»
طبق آيه كريمه 61 سوره مباركه نور از قرآن كريم: (ليس على الاعمى حرج و لا على الاعرج حرج ، و لا على المريض حرج و لا على انفسكم ان تأكلوا من بيوتكم...) ; بر نابينا و لنگ و بيمار سختگيرى نشود (در خوردن غذا گاهى كه با افراد سالم كنار يك سفره باشند كه آنها در كيفيت خوردن معذورند. يا مراد معذور بودن آنها است در جهاد. وجوه ديگر نيز گفته شده) و نيز باكى نيست كه از خانه هاى خودتان يا خانه هاى پدران يا مادرانتان يا برادران يا خواهرانتان يا اعمام يا عمات يا خال و خاله تان يا خانه اى كه مالك كليدش را بشما سپرده باشد و يا خانه دوستتان غذا تناول كنيد (حسب اقوال مفسرين يعنى بدون اذن مالك و غذاهائى از قبيل خرما و نان و نان خورش چه رسد بغذاهاى فاسد شدنى از قبيل سبزيجات كه انسان مجاز است تا يقين بعدم رضايت مالكهاى مزبور نكرده آنگونه غذاها را از آن خانه ها در حد نياز و بدون اسراف بخورد). (بحار: 76 و 75 و 7 و 92).
خانه نشينى على (ع) پس از پيغمبر:
هيثم بن عبدالله رمّانى گويد: از حضرت رضا(ع) پرسيدم: «به چه سبب على (ع) بيست و پنج سال (در خانه نشست و) با دشمنانش به مبارزه برنخاست و پس از آنكه بحكومت ظاهرى دست يافت به نبرد پرداخت»؟ فرمود: «اين همان كارى است كه پيغمبر (ص) كرد چه آن حضرت سيزده سال در مكه و نوزده ماه در مدينه جهاد ننمود بدين سبب كه يارانش اندك بودند; على(ع)نيز بدينوضع بود». (بحار:8/143)
از خود آن حضرت نقل است كه فرمود: «هنگامى كه پيغمبر (ص) درگذشت من بتجهيز و دفن جسد آن حضرت مشغول بودم و چون از اين وظيفه فراغت يافتم سوگند ياد كردم كه به هيچ كارى جز نماز و جمع آورى قرآن دست نزنم و (جهت اتمام حجت) دست فاطمه و حسن و حسين گرفتم و بدر خانه يك يك بدريان و پيشتازان از مسلمين رفتم و حق خويش را به آنها توضيح دادم و آنان را بيارى خواندم ولى جز چهار تن: سلمان و ابوذر و عمار و مقداد كسى مرا اجابت ننمود».
و در حديث سلمان آمده كه : «در آغاز بيست و چهار نفر اجابت نمودند و على (ع) دستور داد صبح فردا همه با سرهاى تراشيده و سلاح بدوش آماده شوند و چون وقت مقرر فرا رسيد جز چهار تن: من و ابوذر و مقداد و زبير كسى حضور نيافت و چون على (ع) چنين ديد از اجتماع بكنار رفت و بجمع قرآن پرداخت». (بحار:22/328)
خاوِى :
غير مسكون ، خراب ، ويران . خالى ، تهى . خاوى البطن : شكم تهى . خاوى الوفاض : كيسه تهى .
خاوِيَة :
مؤنث خاوى . زمين خالى از سكنه . ساقطة . ويران و فرو افتاده . (او كالذى مرّ على قرية وهى خاويةٌ على عروشها) ; يا مانند آن كس (عزير يا خضر يا ارمياى پيغمبر) كه از شهرى (بيت المقدس) گذر كرد ، ديد خانه هاى آن شهر بر سقفهايشان فرو ريخته است (كه نخست سقف افتاده و سپس ديوارها ، آن شهر به دست بُخت نصر ويران شده بود) . (بقره:259)
و قرآن در باره قوم عاد مى فرمايد : (فترى القوم فيها صرعى كانّهم اعجاز نخل خاوية) ; آن قوم را مى بينى كه در ديار خود به خاك افتاده همچون تنه هاى درخت خرما كه فرو افتاده باشند . (حاقّه:7)
خايِب:
نااميد، مأيوس.
خايه:
خصيه انسان، بيضه. بريدن يا كشيدن هر يك از دو بيضه نصف ديه كامل و قطع هر دو تمام ديه را ضامن است. (لمعه دمشقيه)
در تفسير على بن ابراهيم ذيل آيه (ثم جعلناه نطفة فى قرار مكين) آمده: يعنى در بيضه ها سپس در رحم. (بحار:60/369)
خاييدن :
به دندان نرم كردن . مَضغ .
خَبّ:
فريبنده. از رسول خدا (ص) روايت شده: «المؤمن غرّ كريم و الفاجر خبّ لئيم» يعنى مؤمن ساده انديش و بزرگ منش، و فاجر پست و فريبنده است . (بحار:67/283)
خَبّ:
(مصدر)، بزمين پست جاى گزيدن از روى بخل تا كسى جاى او را نداند. جوشيدن دريا و هيجان آن. دغل كارى كردن، و از اين باب است سخن عمر بن خطاب (بنقل زمخشرى): من تكلم بالفارسية فقد خبّ، و من خبّ ذهبت مروءته. (ربيع الابرار:1/796)
خَباء:
خرگاهى كه از پشم يا موى سازند و داراى دو يا سه ستون باشد. ج : اَخبِئَة.
خَبائِث :
جِ خبيث ، پليدها . (الذين يتبعون الرسول النبىّ الامّىّ الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الانجيل يامرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر و يحلّ لهم الطيبات و يحرّم عليهم الخبائث ...) . (توبه:157)
عن ابى محمد العسكرى (ع) قال : «جعلت الخبائث فى بيت و جعل مفتاحه الكذب» . (بحار:72/263)
رسول الله (ص) : «الخمر جماع الاثم و امّ الخبائث» . (بحار:79/148)
خُبّاب:
بن ارت بن جندلة بن سعد بن خزيمة بن كعب بن سعد بن زيد بن مناة بن تميم تميمى مكنى به ابو عبدالله. او از اسيران دوران جاهلى است كه در مكه فروخته شد. وى از نخستين مسلمانان و از «مستضعفين» است; باوردى مى گويد: خباب بسال ششم بعثت اسلام آورد و اول كسى است كه اسلام خود را آشكار ساخت و در اين راه رنج فراوان كشيد.