back page fehrest page next page

چنين فرض كرده اند كه فلك محيط يا فلك الافلاك يا فلك اطلس در 24 ساعت يك دور به دور خود مى گردد كه نسبت به افق هر كس چنين نموده مى شود يا چنين فرض شده است آفتاب در 24 ساعت يك دور در مدار 360 درجه خود مى گردد . كه قهرا از مشرق طلوع كرده و به نقطه اى غروب مى كند كه ما آن را نسبت به افق خود مغرب مى ناميم و به اندازه مقدارى كه در افق ما نمودار است با كمى كم و زيادتر ناپيداست آن مدت ناپيدائى را چنين تعبير كرده اند كه در نيم دايره تحت الارض به حركت و سير خود ادامه مى دهد چنانكه مدت نمودارى را سير و حركت در فوق الارض مى دانند .

مدار حركت آفتاب يا محيط فلك آفتاب يا فلك الافلاك و يا فلك ثوابت و يا هر فلك كلى ديگرى از اين افلاك كلى را به دوازده بخش تقسيم كرده اند علت اين تقسيم اين است كه سال دوازده ماه است و در حركت انتقالى كل افلاك در هر سال يك دور به دور خود حركت كرده كه فصول چهارگانه را به وجود مى آورند و البته مورد نظر ما در اين تقسيم بندى فصول نيست و بروج است و به ويژه رده بندى ستارگان ، و بنابر اين از لحاظ خواص و حالات نجومى بايد اين دوازده بخش را در فلك ثوابت مد نظر بداريم .

و ديگر آنچه اكنون مد نظر ماست بيان حركت آفتاب در مدار خود و يا حركت منظومه شمسى هم نيست و صرفاً بيان كلياتى است مربوط به احكام نجومى در حد لغت و اصطلاح .

به هر حال براى هر يك از اين دوازده بخش نامى برگزيده اند در زبانهاى تازى و فارسى و هر زبانى ديگر .

اين نامها حداقل در تازى نمودار اشكال و صور ستارگان است و نحوه قرار گرفتن مدارى هر يك از اين قسمت ها .

نامهاى اين دوازده بخش عبارت اند از حمل ، ثور ، جوزاء ، سرطان ، اسد ، سنبله ، ميزان ، عقرب ، قوس ، جدى ، دلو و حوت .

به طورى كه ملاحظه مى شود اين كلمات هر يك نمودار حيوان و يا شىء ديگرى است .

اين نامها را مناسب با صورت فرضى كه از مدار هر 30 درجه فلك ثوابت و تعدادى از كواكب كه در آن مدار و حوالى آن قرار دارند انتخاب كرده اند و البته خارج از اين مدارها نيز براى كواكب مرصوده صورتهاى ديگر قائل شده اند كه تحت عنوان صور كواكب ضبط و ثبت شده است .

به هر حال بحث ما در اينجا از هيئت عالم و يا تقويم نيست و صرفاً در حد شرح لغت و اصطلاح كمى زيادتر در باب نجوم و اساس آن توضيح مى دهيم .

اهل احكام نجوم به عنوان مقدمه تأثيرات نجومى و چگونگى آن مسائلى را به طور درهم مورد بحث قرار داده اند :

1 ـ تقسيم زمان بر حسب فصول چهارگانه سال .

2 ـ تقسيم جهات برحسب وضع طبيعى به شرق ، غرب ، شمال و جنوب .

3 ـ اركان مواد عالم يعنى آب . خاك . هوا و آتش .

4 ـ طبايع چهارگانه يعنى حرارت ، برودت ، رطوبت و يبوست .

5 ـ اخلاط اربعه : صفراء ، سوداء ، بلغم و دم .

6 ـ رياح چهارگانه : صبا ، دبور ، جريبا و تيما (به ترتيب باد شرقى ، غربى ، شمالى و جنوبى) .

7 ـ شش برج را شمالى مى دانند و شش برج را جنوبى ، بروج شمالى از حمل است تا سنبله و جنوبى از ميزان است تا حوت . هنگامى كه آفتاب در بروج شمالى سير كند شب كوتاهتر است و در بروج جنوبى معكوس است . و علاوه گفته اند كه شش برج مستقيم الطلوعند و شش برج معوج الطلوعند .

شش برج مذكراند و شش ديگر مؤنث ، شش برج نهارى اند و شش برج ليلى ، شش برج صاعداند و شش برج هابط ، شش برج در حيز آفتاب و شش برج در حيز ماهتاب .

8 ـ تقسيم ديگر از لحاظ خواص گفته اند سه برج مثلث نارى اند و حار و يابس و آنها حمل، اسد و قوس اند و سه برج مثلث ترابى بارد و يابس اند و آنها ثور ، سنبله و جدى اند، و سه برج مثلث هوائى حار و رطب اند و آنها جوزاء ، ميزان ودلواند و سه برج مثلث مائى و رطب اند و آنها سرطان ، عقرب و حوت است .

9 ـ تقسيم ديگر از جهت ديگر . چهار برج منقلب الزمان اند كه حمل و ميزان و سرطان و جدى است و چهار برج ثابت الزمان كه ثور ، اسد ، عقرب و دلو است و چهار ديگر ذو جسدين اند كه جوزاء ، سنبله، قوس و حوت باشد .

10 ـ بروج دوازده گانه را بيوت هم نامند و سيارات را بين آنها تقسيم كرده اند و مثلا گويند اسد بيت آفتاب است و سرطان بيت قمر ، جوزاء و سنبله بيت عطارد است و ثور و ميزان بيت زهره است ، حمل و عقرب بيت مريخ است ، قوس و حوت بيت مشترى است ، جدى و دلو بيت زحل است .

11 ـ هر يك از سيارات خمسه يعنى بجز ماه و آفتاب يك بيت و يا دو بيت از حيز آفتاب دارند و يك يا دو از حيز ماهتاب (زيرا ماه هم در هر 28 يا سى روز مدارى را طى مى كند) و وبال هر كوكبى هنگامى است كه بيت او مقابله يابد و بالاخره اوج و حضيض ، صعود و هبوط كواكب را نسبت به مدار خود آن بيت مى دانند .

12 ـ هر برجى را سه قسمت كرده اند و هر ثلثى را ده درجه كه وجه ناميده و آن را منسوب به يك كوكب كرده اند و مثلا گويند رب اين ثلث يا درجه ها فلان كوكب است .

ثلث اول برج حمل وجه مريخ ، ثلث دوم آن وجه شمس ، ثلث سوم آن وجه زهره ، ثلث اول ثور وجه عطارد ، ثلث دوم آن وجه ماه ثلث سوم آن وجه زحل است و همين طور بقيه بروج .

13 ـ سيارات هفتگانه از لحاظ روشنائى و درخشندگى و مقدار آن تقسيم شده اند به نيران : ماه و آفتاب ، سعدان : مشترى و زهره نحسان : زحل و مريخ (و عطارد ممزوج است از سعد و نحس) .

14 ـ طبايع سيارات را با توجه به طبايع اربعه مشخص كنند و به هر يك از آنها طبيعتى را منسوب گردانند و مثلا گويند طبيعت آفتاب حار است و مذكر است و نارى است و سعد است، زحل بارد ، يابس مذكر و نهارى است و همين طور تا آخر .

15 ـ ساعات شبانه روز هفته را بين سيارات تقسيم كرده اند و آن كوكب را رب آن ساعت ناميده اند و مثلا ساعت اول روز يكشنبه و ساعت اول شب پنج شنبه را ويژه آفتاب دانند و ساعت اول روز دوشنبه و شب جمعه را مخصوص ماه دانند و بدين ترتيب .

16 ـ هر يك از سيارات رب پاره اى از سالها و ماه ها و ساعات است .

17 ـ هر يك از فصول چهارگانه را خواصى است كه اين يك امر طبيعى است و غير قابل انكار ، اين خواص طبيعى را محصول سيارات و ستارگان مى دانند كه موجب و سبب اين فصولند و اين امر تا حدودى جنبه هاى علمى دارد .

18 ـ هر يك از سيارات مدارى دارند كه در آن مدار در حركت اند و حركات آنان بر يك جهت و يكنواخت نمى باشد و علاوه بر اين حركات روزانه و جزئى حركات ديگرى دارند طويل المدة مثلا زحل بروج دوازده گانه را تقريباً در 30 سال طى مى كند كه مكث آن در هر برجى دو سال و نيم است و مشترى بروج دوازده گانه را تقريباً در دوازده سال طى مى كند و به همين ترتيب سيارات ديگر .

19 ـ برجها را از لحاظ سيارات و نسبت به آنها حالاتى است از هبوط ، شرف ، وبال و غيره و مثلا برج حمل بيت مريخ و شرف شمس و هبوط زحل و وبال زهره است و به همين طريق ثور بيت زهره ، شرف قمر ، وبال مريخ و ترابى است و بدين ترتيب .

مولودات را از لحاظ سرنوشت و زندگى در اين دنيا با توجه به اين خصوصيات مورد توجه قرار مى دهند و طالع بينى براى انسانها با توجه به اين امور انجام مى شود و لحظات تولد را با توجه به تقارن طلوع اين سيارات در بروج خاص بررسى نمايند : ضمناً هرگاه با آفتاب در برجى واحد و در درجه واحد جمع شوند آفتاب منكسف شود و معمولا در آخر برج اين امر اتفاق مى افتد . چنانكه ماه درين حال محاذى آفتاب قرار مى گيرد و مانع و حاجب مى شود از اينكه ما نور آفتاب را مشاهده كنيم و هرگاه زمين محاذى موضع آفتاب قرار گيرد ماه منكسف مى شود و اين امر اغلب در نيمه ماه اتفاق افتد .

20 ـ به طور كلى عقيده بر اين بوده است كه افلاك سماوى هر يك به نوبه خود در موجودات زمينى اثرى خاص دارند كه البته اگر منظور جهات تأثيرات طبيعى باشد درست است زيرا شكى نيست كه آثار جوى و كائنات جوى در تربيت موجودات زمينى مؤثرند و اگر منظور غير اين باشد بدان نحو كه اهل فال و طالع گويند صحت آن معلوم نيست .

21 ـ گاه بود كه چند سياره در يك بيت يا برج گرد آيند در طول سنوات متمادى .

22 ـ هرگاه دو كوكب در يك درجه از فلك گرد آيند مقترن گويند و اگر فواصل آنها زياد شود منصرف گويند و به هر حال اتصال و اقتران و مناظره و مقارنه كواكب بر اين بنا است .

هرگاه فاصله آنها 60 درجه باشد يا 90 درجه و يا 120 درجه و بالاخره 180 درجه كه نيم فلك است مناظرات و مقابلات حاصل مى شود و به هر حال مسئله تربيع و تسديس و تخميس و غيره بر مبناى اين محاسبات است يعنى فواصل درجات در بين 180 درجه نيم كره .

23 ـ براى هر يك از سيارات قلمروى خاص است كه دايره عمليات آن گويند و از اين قلمرو آثار خود را به جهان خاكى گسيل مى دهند و از دايره هر يك از سيارات امور و خواص معين به زمين فرستاده مى شود كه در سرنوشت موجودات زمين مؤثراند : از دايره زحل امور روحانى خاص در زمين سريان يابد و اعطاى صور به دنياى خاكى كند و صدها خاصيت و اثر ديگر .

از دايره مشترى اعتدال طبايع سريان پيدا كند و انس و عشق و صدها خاصيت ديگر .

از دايره مريخ حركت ، كار و كوشش و سرعت در اعمال و صدها خاصيت ديگر .

از دايره زهره ، زينت و زيبائى و اعتدال و صدها خاصيت ديگر .

از دايره عطارد علوم و معارف و الهام و رؤياى صادقه و صدها خاصيت ديگر .

و همين طور است وضع ساير اجرام ثوابت كه هر يك به مقدار معين از خواص به عالم خاكى گسيل مى دارند ، اين خواص به دايره اركان اربعه مى رسد و تركيب مى شود با خواص ذاتى خود اركان .

24 ـ حركت آفتاب را در بيوت و بروج گوناگون عيدها است مثلا روز نزول آفتاب به برج حمل عيد اول است كه شبانه روز مساوى و هوا معتدل شود و صدها خاصيت ديگر كه بيت حيات است . روز اول نزول آفتاب را به برج سرطان عيد دوم گويند كه اول تابستان است و روز اول نزول آفتاب را به برج ميزان عيد سوم نامند كه فصل پائيز است با تمام خواص طبيعى آن .

البته عيد چهارم هم با شروع فصل زمستان است ، و به هر حال اين عيدها مربوط به فصول چهارگانه است كه البته هر فصلى خاصيتى دارد .

25 ـ براى هر يك از سيارات از لحاظ ذاتى خواصى قائلند كه به جوهر زمينى تشبيه كرده اند .

26 ـ چنانكه اشارت رفت سيارات هفتگانه ارباب ايام هفته اند مثلا خورشيد رب روز يكشنبه و ماه رب روز دوشنبه و مريخ رب روز سه شنبه و عطارد رب روز چهارشنبه و مشترى رب روز پنج شنبه و زهره رب روز جمعه است و زحل رب روز شنبه .

27 ـ سيارات را با اعضاء حيوانات مطابقت داده اند و هر سياره را منطبق با يكى از اعضاء حيوانات كرده اند .

28 ـ هر يك از بيوت دوازده گانه را به طور كلى خواصى است . بيت اول كه بيت حمل باشد بيت حيات است و صدها خواص ديگر، و بيت دوم بيت مال ، سوم بيت اخوت و چهارم بيت آباء، پنجم بيت اولاد و ششم بيت مرض ، هفتم بيت نساء و هشتم بيت موت و نهم بيت سفر و دهم بيت سلطان و يازدهم بيت سعادت و دوازدهم بيت اعداء است .

در اينجا چون مسئله تأثيرات كواكب در مقدرات انسانها با سحر و كهانت ربطى كامل دارد و از طرفى با ادبيات و سنن مشرق زمين عجين شده است ناگزير در حد اصطلاح و لغت در اين باب توضيح مى دهيم بدون آنكه اظهار نظر بكنيم . زيرا اصولا كار فرهنگ تعريف لغات و اصطلاحات است و احياناً در موارد لزوم توضيحى در حد لزوم . و به هر حال بيان شد كه بروج عبارتند از دوازده برج و افلاك نه اند و سيارات هفت و كواكب مرصوده تقريباً يكهزار و بيست و نه كوكب اند .

بجز اينها اهل علوم غريبه گويند دو عقد كه به نام عقدتان ناميده اند در جهان سماوات وجود دارد كه يكى را رأس نامند كه دلالت بر سعادت دارد و ديگر ذنب كه دلالت بر نحوست دارد .

گويند در جهان وجود ، نحوست ها و سعادت هائى وجود دارد و در اين ترديدى نيست، و از همين امر در مى يابيم كه در جهان وجود ، دو گونه نفوس وجود دارد : نفوس شريره و نفوس خوب و خيّره كه از آنها تعبير به فرشته و شيطان و جن مى شود .

كواكب عبارت اند از ملائكه خداوند در آسمان عالم ، و خداوند اين ملائكه سماوات را بيافريده است تا تدبير خلق كنند و عمران و آبادانى از آثار وجودى آنها است .

«سحر و كهانت و ادعيه و اوراد»

اعتقاد به تأثير كواكب و افلاك در سرنوشت انسانها از اهم سنن و آداب ملل مشرق زمين است و اعتقاد به اين امور و خواص حروف كه علم جفر نامند در زندگى روز مره انسانها در مشرق زمين نقش مهم داشته است و ادبيات ما پر است از اشارات و كنايات و تصريحات به اين امور ، اعتقاد به سحر و كهانت و مسائل مربوط به جن و پرى و همزاد و از اين قبيل امور از لوازم زندگى عامه مردم بوده است و احياناً هم هنوز در قبائل و بين روستائيان وجود دارد و عجيب است كه پاره اى از فلاسفه و حكماى اسلام به مانند شهاب الدين سهروردى با وجود دقت نظرهائى كه در مسائل عقلى و فلسفى دارد باز در مواردى اعتقاد به جن و همزاد دارد و حتى مدعى است كه خود آنها را ديده است و مورد تعقيب آنها قرار گرفته است و به هر حال اين امر يعنى اعتقاد به ارواح سعيده و خبيثه جريان تاريخى مفصلى دارد و بين اقوام و ملل گوناگون وجود داشته است و نه تنها سعد و نحس روزگار و زندگى را منسوب به كواكب و افلاك مى كردند بلكه به موجودات نامرئى ديگرى مانند ارواح طيبه و خبيثه نيز منسوب مى كردند .

و بسيارى از وقايع را مستند بدانها مى نمودند و براى رضايت آنها نذوراتى برقرار مى كردند مسئله جادوگرى و طاس نشاندن و اوراد و ادعيه خاص ناشى از همين طرز تفكر است كه قرنها حاكم بر افكار ملل گوناگون بوده است .

در اين باب كتابها و بياضها تحرير شده است كه طريقه نجات از ارواح شيطانى و خبيثه را مى آموزد و اغلب افرادى كه متصدى اين گونه امور بودند از روزگار باستان ملت يهود بودند و صابئيان و مانويان و اصولا در اين بخش از جهان ساحران و كَهَنه و جن گيران و دعانويسان اغلب يهودى بوده اند كه از نوع اوراد و كلمات و اصطلاحاتى كه در آنها بكار رفته است اين مطلب به خوبى مشهود است; بسيارى از اصطلاحات عبرى است يا ريشه عبرى دارد كافى است كه كتاب جامع الدعوات و طلسمات و جداولى كه در مورد فال و طالع در آن كتابها وجود دارد بررسى شود . اغلب حرزها مانند حرز ابودجانه و غيره ريشه صابى و اسرائيلى دارد، كلمات اسرافيل ، ميكائيل ، بدوح ، و نام فرشتگان و نامهاى شياطين و همزادها عبرى است يا ريشه عبرى دارد . گاه اين اسامى با اسامى بروج و كواكب ممزوج گرديده است و كلمات و ادعيه تركيبى بوجود آمده است . و به هر حال هرگاه دواوين فارسى و عربى را ورق بزنيم و از اين ديد طرز افكار و انديشه هاى شعراء و نويسندگان را بررسى نمائيم كه قهرأ نمودار اوضاع و احوال فكرى و زمينه هاى ادبى و طرز انديشه ملت هاى اين سوى دنيا را مى فهماند در مى يابيم كه تا چه حد و اندازه ادبيات منظوم و منثور ملل مشرق زمين در اسارت اوهام و خيالات بوده است، ادبيات منظوم و منثور فارسى پر است از اين طرز فكر و انديشه .

«جن يا بنى جان»

اخوان الصفا در باره بنى جان در قسم طبيعيات ص 228 آرند:

بين آدميان و جنيان دشمنى عميقى وجود دارد باستانى و آن اينكه قبل از آدم ابوالبشر سكنه روى زمين بنى جان بودند در بر و بحر و داراى تمدنى عميق بودند و دين خاص و نعمت هاى فراوان ، و چون بر انبياء خود طغيان و نافرمانى و در روى زمين فساد كردند خداوند از آسمان فرشته گان را فرستاد تا آنها را از روى زمين براندند و خود ساكن زمين شدند و بسيارى از بنى جان را به اسارت در آوردند تا آن گاه كه خداوند تصميم گرفت انسان بسازد آدم را خلق كرد و همه فرشتگان را امر كرد كه بدو سجده كنند و آنها را به آسمانها فرا خواند سپس جريان خلقت آدم را به طور تفصيل بيان كرده اند و اينكه ريشه عداوت بين بنى جان و انسانها از اينجا ناشى مى شود، در اين داستان عزرائيل و شيطان و فرعون از يك جنس به حساب آورده شده اند و جريان خروج آدم را از بهشت شرح مى دهند و اينكه انسانها همواره در اين زمين مورد وسواس شياطين و جنيان بودند و آنها را گمراه مى كردند تا آن گاه كه خداوند ادريس يا هرمس را مأمور هدايت آنها كرد و وى يعنى هرمس سعى كرد كه بين جنيان و انسانها آشتى برقرار كند و تا ايام طوفان نوح با هم معاشر بودند و صلح و سازش كرده بودند تا آن گاه كه حضرت ابراهيم را با منجنيق در آتش انداختند در اين جا بين جنيان و آدمى زادها اختلاف شد ، انسانها گمان كردند كه ساختن منجنيق از القاآت بنى جان است كه به تحريك جنيان نمرود منجنيق را ساخت و ابراهيم را به آتش انداخت و اين اختلاف ادامه يافت تا حضرت موسى آمد و بين بنى جان و انسانها آشتى داد و همه جنيان به دين موسى گرويدند و در زمان سليمان جن و انس با او همكارى مى كردند و تحت فرمان او بودند كه داستان آن معروف است .

و در اواخر عهد سليمان بين جن و انس اختلاف شد و يك گروه از جنيان دربار سليمان را ترك كردند و رفتند و مورد عتاب و عذاب سليمان واقع شدند، تا زمان حضرت عيسى مجدداً همه به دين عيسى گرويدند، و تا زمان حضرت محمد صلى الله عليه و آله جريان را به طور تفصيل بيان كرده اند .

اخوان عقيده دارند كه جنيان بر دو گونه اند به مانند انسانها خوب و بد ، مسلم و كافر لكن همه در اطاعت پادشاهان خودند برخلاف انسانها كه تمرد مى كنند .

«تأثير ستارگان و سيارگان و سحر و جادو»

در اينجا اصولا قصد من بيان صحت يا سقم اينگونه افكار نيست و تنها كار من نمودن طرز تفكر انسانها و عادات و رسوم عجيب و غريب اين انسانها است كه خود زمينه ادب و ادبيات آنها است ادبياتى كه از حد سمبليك گذشته به صورت احجيه و معماى بى معنى در آمده است . پر از خرافات و اوهام شده است و عجب تر اينكه متفكران و حكماى ايران باستان و احياناً دوران اسلامى ما هم پاى بند بدين گونه اوهام و خرافات بودند و سعد و نحس ستارگان و سيارات را در زندگى روزمره انسانها مؤثر مى دانستند كه اشارتاً بيان شد . اخوان الصفا در باب خواص ستارگان و آثار آنها گويد :

ستارگان مشترى و زهره را سعدين نامند يكى را دليل بر سعادت اهل دنيا مى دانند كه زهره باشد و مشترى را دال بر سعادت اهل آخرت مى دانند كه هرگاه تولد مولودى مقارن با يكى از آن دو شود سعادتمند شود ، اگر مقارن با طلوع زهره متولد شد سعادت دنيا را بدست مى آورد و اگر مقارن با مشترى متولد شد عقبى را ، در مقابل زحل و مريخ دو ستاره نحس اند اولى مايه نحوست دنياوى و دومى مايه نحوست اخروى .

بروج منقلبه دلالت دارند بر تقلب احوال مردم دنيادار و ثوابت دلالت دارند بر ثبات احوال اهل آخرت .

در باب احوال فلك و تأثير آنها در موجودات زمينى اخوان الصفا گويند : هرگاه اتفاق افتد كه براى فلكى وضع پسنديده اى پيدا شود از ناحيه سعادت احوال كواكب و در اين وقت مصادف شود با تولد مولوداتى از اجناس حيوانات و انسانها هر مولودى به حسب مرتبت استعدادش از سعادت بهره مند مى شود يعنى باز هم برحسب قابليت ها است يعنى اولاد ملوك و رؤساء و دهاقين و افراد ديگر بر حسب تربيت خود از اين سعادت برخوردار مى شوند آنان تربيت هاى گوناگون را در اين موقع مؤثر مى دانند و معتقدند كه پاره اى از تربيت ها آماده مى شوند كه وزير شوند و پاره اى نويسنده و خطيب ، عالم ، فيلسوف و غيره شوند .

(رجوع به قسم رياضيات چاپ بيروت : 148 ـ 149)

در جاى ديگر گويند اهل صناعت تنجيم اتفاق دارند كه مولودات از روز تولد تا سن 14 سال اطفال در تدبير قمرند كه صاحب نشو و نمو و زيادت است وباقى كواكب نيز با ماه در اين سنين در تدبير اطفال يارى مى كنند در حدودى خاص .

از سن 14 به بالا در تدبير عطارد قرار مى گيرند در حدود 16 سال ، عطارد صاحب نطق و حركت و تعاليم و آداب و فهم است .

در اين بين تعدادى از كواكب نيز بدان يارى دهند و سپس از تدبير عطارد خارج شده در تدبير زهره قرار مى گيرند در 18 سال كه صاحب زينت ، شهوات ، لذات ، رغبت به زواج ، حرص و غيره است و البته در اين بين تعدادى از كواكب بدان يارى دهند و سپس در تدبير خورشيد قرار مى گيرند كه صاحب عزت و رياست و سياست است در ده سال كه در مولود در اين مدت حس رياست ، بزرگى و ... پيدا شده تربيت مى شود و سپس در تدبير مريخ قرار مى گيرند كه صاحب حزم و عزم و شجاعت و مواهب و طلب و عطا است و بالجمله هر نوع خصلت و سجيتى كه مربوط به سياست و كياست و رياست باشد و سپس در تدبير مشترى قرار مى گيرد در 12 سال كه صاحب دين ، ورع ، توبت ، ندامت ، زهد ، عبادت و رجوع الى الله است.

سپس راجع به تركيب قواى كواكب بحث كرده اند كه مستقيماً در مولودات تأثير مى گذارند مثلا كار مشترك زهره و مريخ رغبت در دنيا ، حرص به شهوات و لذات است و شركت زهره با عطارد لطف ، رفق و حيله است . شركت زهره با زحل ثبات ، وقوف و صبر ببار آرد ، شركت زهره با ماه ، زيادت ، نمو و رشد آورد ، شركت زهره با شمس عزت ، بزرگى و رياست و ... بار آورد.

از استيلاى مشترى با شركت زحل ; زهد، كمى رغبت در شهوت و لذات حاصل مى شود وبا شركت مريخ; قوت ، نشاط حاصل مى شود و با شركت با عطارد; لطف رقت و حيله حاصل شود و با شركت زهره ; رغبت ، شهوت ، زينت حاصل شود و همين طور از تمزيج قواى هر كوكبى با كواكب سياره و ثوابت ديگر خلقت مولودات گوناگون شود .

(بخش جسمانيات : 447 ، 449)

اخوان الصفا اصول عقايد مربوط به علوم غريبه و سحر و كهانت و توجه به روحانيان را بيان كرده اند و چون غرض ما صرفاً زمينه هاى فكرى ادبيات است اشارتاً پاره اى از مسائل مربوط به اين زمينه ها را بيان مى داريم .

(بخش چهارم : 284)

در باب ماهيت سحر و چگونگى طلسمات گويند : اكثر مردمان علم سحر و طلسمات را باور ندارند و آثارى كه بر آنها مترتب است نمى پذيرند و آنان را محصول انديشه هاى ابلهان و زنان مى دانند و از امور خرافى و بى پايه به حساب مى آورند و اينان چون خود جاهل اند و از آثار آنها غافل اند گمان برند كه اينگونه فنون بى اساس و بى پايه است در حالى كه پايه و اساسى دارد و آثار شگفت آور بر آنها مترتب است .

اخوان گويند : اين گونه فنون متوقف بر علم نجوم و هيئت و فلكيات است و سپس در باب فلكيات و هيئت و نجوم بحث مستوفى كرده اند و گويند كواكب همان ملائكه خداونداند و پادشاهان آسمانهااند كه خداوند آنها را بيافريده است تا تدبير جهان خلقت را عهده دار شوند و چگونگى تأثير اين كواكب يا ملائكه را در جهان خلقت در نمى يابند مگر كسانى كه راسخان در علمند و گويند نخستين فعل سماويات و تأثيرات آنها در جهان خلقت طبيعت تأثير ثوابت است و سپس سيارات كه نخست در امهات اربعه تأثير كنند و سپس در مواليد و اشخاص به مانند تأثير انوار آفتاب در جهان طبيعت و اين امر غير قابل انكار است .

و سپس شرح مفصلى در نوع تأثيرات كواكب و علويات در ارضيات داده اند و گويند : اين گونه فنون كه متكفل بيان اين امور است پنج قسم اند; 1 ـ علم كيميا كه موجب از بين بردن فقر است 2 ـ علم احكام نجوم كه وقايع آسمانها و تأثيرات آنها را در ارضيات بيان مى دارد 3 ـ علم طلسمات و سحر كه به وسيله آن رعيت به ملوك و ملوك به ملائكه پيوند و اتصال مى يابند 4 ـ علم طب و علم تجريد يا قيافه و عيافه، و سپس علم سحر و طلسمات را تابع و دنبال علم نجوم مى دانند و سپس از قول زينون انواع تأثيرات طلسمات را بيان مى دارند : طلسم تمساح ، طلسم حيّات ، طلسم عقارب و غيره و گويد: حتى افلاطون فيلسوف در مقاله دوم از كتاب سياست خود در باب والائى مقام علم طلسم و سحر سخن گفته است و از قول جرجيس كه چوپانى بوده است در ممالك اروپا نقل كرده اند كه وى به انگشترى دست يافت كه انگشترى جادو بود و با گرداندن آن خود را نامرئى مى كرد و هر كارى كه مى خواست انجام مى داد و اين انگشترى را در يكى از روزها در غارى پيدا كرد .

back page fehrest page next page