از امام سجاد (ع) روايت شده كه : «در آغاز بعثت تا گاهى كه پيغمبر (ص) در مكه بود واندى پس از هجرت به مدينه نمازهاى پنجگانه دو ركعت دو ركعت بود وپس از آنكه دعوت به اسلام آشكار گشت ومسلمانان قوّت گرفتند ودستور جهاد نازل گرديد بر نمازهاى ظهر وعصر وعشاء دو ركعت وبر نماز مغرب يك ركعت افزوده شد».
شمار ركعتهاى نمازهاى واجب از اين قرار است :
ظهر چهار ركعت ، عصر چهار ركعت ، مغرب سه ركعت ، عشاء چهار ركعت ونماز صبح دو ركعت كه جمعاً هفده ركعت ميشود وهر يك از نمازهاى چهار ركعتى در سفر با شرائط خاص به دو ركعت تقليل مييابند .
ونمازهاى نافله شبانه روزى سى وچهار ركعت است : چهار ركعت پس از نماز مغرب كه در حضر وسفر خوانده شود ، ودو ركعت نماز نشسته بعد از نماز عشاء كه به يك ركعت محسوب شوند ، هشت ركعت در سحر كه همان نماز شب است ، دو ركعت شفع ، يك ركعت وتر ، دو ركعت نافله فجر كه پس از وتر خوانده ميشود ، هشت ركعت پيش از نماز ظهر ، و هشت ركعت پيش از نماز عصر .
نافله هاى مربوط به نمازهاى چهار ركعتى در سفر ساقطند .
رَكم :
بر هم نشاندن وفراهم آوردن چيزى را بر چيزى تا توده گردد ، مانند توده ريگ . (منتهى الارب)
(ليميزالله الخبيث من الطيب ويجعل الخبيث بعضه على بعض فيركمه جميعا فيجعله فى جهنم) . (انفال:37)
رَكن :
موش . كلاكموش .
رُكن :
جزء اعظم هر شىء . وبه اطلاق ديگر كرانه قوى تر هر چيز . ج : اركان .
از حضرت رسول (ص) آمده كه : «عرش را سيصد وشصت هزار ركن است» . (بحار:27/97)
رُكن كعبه :
كعبه را چهار ركن مى باشد كه هر يك را نامى معروف است : ركن بصرى يا ركن حجرالاسود . ركن يمانى وآن زاويه اى از خانه است كه سمت يمن قرار دارد . ركن عراقى. ركن شامى .
از امام سجاد (ع) روايت شده كه : «بهترين بقعه روى زمين ما بين ركن (حجرالاسود) ومقام (ابراهيم) مى باشد» .
از امام صادق (ع) حديث شده كه فرمود: «در حال طواف بودم كه مردى به من گفت : چرا مردم ركن يمانى وركن حجرالاسود را مسح مى كنند ولى دو ركن ديگر كعبه را مسح نمى نمايند ؟ من به وى گفتم : به جهت اينكه پيغمبر (ص) اين دو ركن را مسح مى نموده وچيزى را كه پيغمبر (ص) متعرض نشد متعرض مشو».(بحار:99/222ـ 229)
رُكن نماز :
اركان نماز كه با كم وزياد شدن عمدى وسهوى هر يك از آنها نماز باطل مى شود عبارتند از : نيت ، قيام در حال تكبيرة الاحرام ومتصل به ركوع (كه پيش از ركوع مى باشد) تكبيرة الاحرام ، ركوع ، دو سجده در يك ركعت .
البته نيت زياد نشود وبعضى زيادتى تكبيرة الاحرام را باطل كننده ندانند .
رُكوب :
برنشستن ، سوار شدن . (فاذا ركبوا فى الفلك دعوا الله مخلصين له الدين). (عنكبوت:65)
رُكود :
راست ايستادن ترازو . ايستادن ومتوقف ماندن . آرام گرفتن . ايستادن آب وباد وكشتى . ثابت وبرقرار ماندن چيزى . (ان يشأ يسكن الريح فيظللن رواكد على ظهره); اگر خدا بخواهد باد را از حركت بيندازد كه در آن حال كشتيها بر پشت آن (دريا) از جنبش بايستند ، همانا در اين امر نشانه هائى است بر وجود مدبّرى حكيم... (شورى:33)
رُكوع :
منحنى شدن . دو تو شدن . پشت خم دادن . ركع الشيخ ، اى : انحنى من الكبر . اگر اين كار به قصد تعظيم باشد نهايت تعظيم است . از اين معنى است ركوع نماز ، وآن عبارت است از خميدگى به حالت تعظيم به مقدارى كه كف دستها (اقلاً سر انگشتان) به زانو برسد ; وآن
در همه ركعتهاى نماز پس از حمد وسوره يا تسبيحات باشد ; ركوع در نماز ، ركن است كه به زيادت يا نقصان آن عمدا يا سهواً نماز باطل ميشود . ذكر واجب آن يك بار (سبحان ربّى العظيم وبحمده) يا سه بار (سبحان الله) است . بعضى فقها مطلق ذِكر را كافى ميدانند . (كتب فقهيه)
(يا مريم اقنتى لربّكِ واسجدى واركعى مع الراكعين) : اى مريم ! فرمان بردار خداى خويش باش وسجده كن وبا ركوع كنندگان ركوع بجاى آر (آل عمران:43) . (واذا قيل لهم اركعوا لا يركعون) : وچون به آنها (تكذيب كنندگان) گفته شود ركوع كنيد (يعنى نماز گزاريد) ركوع نكنند (مرسلات:48) . (انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكواة وهم راكعون) : تنها اختيار دار شما خدا است وپيامبر او و آنان كه ايمان آوردند ونماز بپاى ميدارند ودر حال ركوع زكوة (صدقه) ميدهند . (مائده:55)
مرحوم طبرسى در شأن نزول اين آيه رواياتى از طرق اهل سنت نقل نموده كه خلاصه اى از آن بيان ميشود :
آقاى ابوالحمد : مهدى بن نزار حسينى از حاكم ابوالقاسم حسكانى و او از ابوالحسن محمد بن قاسم فقيه صيدلانى و او از ابو محمد عبدالله بن محمد شعرانى و او از ابوعلى احمد بن على بن رزين بياشانى و او از مظفر بن حسين انصارى و او از سدى بن على ورّاق و او از يحيى بن عبدالحميد حمانى و او از قيس بن ربيع از اعمش از عباية بن ربعى روايت كرده كه گفت : در حالى كه عبدالله بن عباس به كنار چاه زمزم نشسته وبا لفظ «قال رسول الله» از قول پيغمبر اكرم حديث ميگفت ، ناگهان مردى وارد شد كه سر وروى را به عمامه خويش پوشانيده بود و او نيز به معيّت ابن عباس به نقل حديث پرداخت ، ومحض اين كه حديث ابن عباس به پايان ميرسيد وى نيز ميگفت : قال رسول الله ، وحديثى از آن حضرت بيان ميداشت . ابن عباس به وى گفت : ترا به خدا سوگند ميدهم بگو كيستى؟ وى عمامه از چهره برافكند وگفت : اى مردم! هر كه مرا شناسد شناسد ، وهر كه نشناسد خويشتن را بشناسانم ، منم جندب بن جناده بدرى ، ابوذر غفارى ، از رسول خدا با اين دو گوش شنيدم وگرنه كر بادا ، ودر آن حال با اين دو ديده جمالش را مشاهده كردم وگرنه كور بادا ، كه ميگفت : على (ع) رهبر نيكان وقاتل كافران است، هر كه او را يارى كند خدا يار او وهر كه او را تنها گذارد خدا بيزار از او است . هان اى مردم ! روزى از روزها كه نماز پيشين را با پيامبر (ص) ادا مينمودم ناگهان سائلى در مسجد عرض نياز نمود ولى هيچ كس چيزى به وى نداد ، وى دست به آسمان برداشت وگفت : خداوندا گواه باش كه در مسجد پيامبرت دست نياز دراز نمودم ونيازم برآورده نگرديد . على (ع) كه در آن حال
در ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود كه به انگشترى مزيّن بود به سوى او اشاره نمود ، سائل بيامد وانگشترى را دريافت نمود وبرفت ، اين واقعه در مرآ ومنظر حضرت ختمى مرتبت به وقوع پيوست ، آن حضرت سر به سوى آسمان برداشت وگفت : خداوندا ! برادرم موسى(ع) از درگاهت درخواست نمود وگفت : «پروردگارا ! مرا سعه صدر عطا فرما وكارم را آسان كن وگره از زبانم بگشاى كه مردمان سخنانم را به نيكى دريابند ، ودستيار وهمكارى را از خاندانم قرار ده ، هارون برادرم را وزير من ساز كه پشتم را بدو استوار دارم و او را در امر رسالتم شريك من گردان» پس تو وى را پاسخ مثبت دادى وفرمودى : (سَنَشُدُّ عضدك بأخيك ونجعل لكما سلطاناً فلا يصلوا اليكما) . پروردگارا ! اينك من محمد پيامبر وبرگزيده خلق توام ، خداوندا ! پس مرا (نيز) شرح صدر عطا فرما وكارم را آسان گردان ووزيرى را از خاندانم كه على باشد برايم مقرر دار كه پشت خويش را به وجود او استوار دارم .
ابوذر گفت : به خدا سوگند ، هنوز آخرين كلمه درخواست از زبان رسول خدا (ص) برون نيامده بود كه جبرئيل فرود آمد وگفت: اى محمد ! بخوان . گفت : چه بخوانم ؟ گفت : بخوان (انّما وليّكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكواة وهم راكعون) .
همين حديث را ابواسحاق ثعلبى (از علماى سنّت) در تفسير خود با همين سند نقل نموده است . وابوبكر رازى در كتاب احكام القرآن ـ به نقل مغربى از وى ـ ونيز رمّانى وطبرى گفته اند كه اين آيه در باره على (ع) نازل گرديده در حالى كه وى انگشترى خويش را در حال ركوع به فقير داد . چنان كه از ابوجعفر باقر (ع) وابوعبدالله صادق (ع) وهمه علماى اهل بيت نيز اين چنين روايت شده است . (مجمع البيان ذيل اين آيه)
از اميرالمؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود : هر سوره از قرآن كه تلاوت مينمائيد حق ركوع وسجود آن را ادا كنيد . (بحار:85/19)
رُكون :
ميل كردن به سوى كسى وآرميدن به او . (ولا تركنوا الى الذين ظلموا فتمسكم النار) : به ستمگران ميل مكنيد كه آتش (آنها) شما را اصابت كند . (هود:113)
حديث ذيل بيان يكى از مصاديق بارزه اين كلى است :
از يكى از معصومين عليهم السلام سؤال شد مراد از ركون به ظالم كه در آيه (ولا تركنوا الى الذين ظلموا) از آن نهى شده چيست ؟ فرمود : اينكه يكى از پيروان ما به يكى از حاكمان جور تكيه زند . (بحار:75/374)
رَكوَة :
حوض بزرگ . مشك آب . كوزه آب .
رَكِىّ :
جِ رَكِيَّة . چاه ها . عن ابى عبدالله(ع) قال : «اذا كان الماء فى الركىّ كرّاً لم ينجّسه شىءٌ»
. (وسائل:1/160)
رَكيزة :
قطعه اى از جواهر كه در زمين مدفون است .
رَكيك :
مرد ناكس سست رأى وضعيف عقل . سست .
رَكين :
مرد استوار وموقّر ، آهسته وآرميده . رَزِين . وَقوُر .
رَكِيّة :
چاه . قَليب . بئر .
رَگ :
مجراى خون در بدن هر جاندار . به عربى عِرق .
از حضرت رسول (ص) آمده كه : «مردمان كانها (ومعادنى)اند (كه هر كس به تيره خود از كان اصليش سرچشمه ميگيرد) ورگ (ى كه هر كس به وسيله آن به معدن خويش مى پيوندد) دزدانه وبه پنهانى سرايت ميكند وادب بد همان اثر رگ بد را دارد» . (كنزالعمال)
از امام صادق (ع) روايت شده كه : «پيغمبر(ص) روزانه سيصد وشصت بار به شمار رگهاى بدن ، خدا را حمد مى نمود» و مى گفت «الحمدلله رب العالمين كثيرا على كل حال» . (بحار:16/257)
رگ زدن :
خون گرفتن . فصد .
محسن وشّا گويد : به نزد حضرت امام صادق (ع) از درد كبد شكايت كردم حضرت رگ زنى را بخواند و وى به دستور حضرت از كف پايم رگ زد . (بحار:62/127)
رگ عشاء :
تعبيرى از متن حديثى معروف .
از امام صادق (ع) نقل است كه فرمود : خوردن شام ترك مكن هر چند به سه لقمه (نان) با نمك باشد . وفرمود : هر كس يك شب شام نخورد رگى در بدنست كه مى ميرد وديگر هرگز زنده نمى شود . (بحار:66/345)
رگ مدينى :
نوعى بيمارى كه به رگى مخصوص اصابت مى كند . به «پيوك» رجوع شود .
رَمّ
(مصدر) : بصلاح باز آوردن . اصلاح كردن . مرمت نمودن .
اميرالمؤمنين (ع) : «للمؤمن ثلاث ساعات : فساعةٌ يناجى فيها ربّه ، و ساعةٌ يرمّ معاشه ، و ساعةٌ يخلّى بين نفسه و بين لذتها فيما يحلّ و يجمل ...» يعنى : سزد كه مسلمان اوقات خويش را به سه بخش تقسيم كند : در بخشى با خداى خود راز كند، و در بخش ديگر به سر و سامان دادن امور معاشش بپردازد ، و بخش سوم را به تفريح سالم اختصاص دهد . (نهج : حكمت 390)
رِماح :
جِ رُمح . نيزه ها .
رَماد :
خاكستر . (اعمالهم كرماد اشتدت به الريح فى يوم عاصف) . (ابراهيم:18)
رِمال :
جِ رَمل . ريگها .
رُمّان :
انار . (فيها فاكهة ونخل ورمان). (رحمن:68)
رُمّانى :
على بن عيسى بن على بن عبدالله رمّانى اخشيدى وراق اديب نحوى لغوى متكلّم فقيه اصولى مفسر منجم ومنطقى . اصل او از سُرّ من رأى ودر سال 296 در بغداد متولّد شد . وى نزد ابن سراج وابن دريد وزجاج تحصيل كرده وبه سال 384 در بغداد درگذشت .
اوراست : الاشتقاق ، الجامع الكبير فى التفسير ، شرح الصفات ، معانى الحروف .
رُماة :
جِ رامى . تيراندازان .
رِمايَة :
تيرانداختن . تيراندازى . سبق و رماية : يكى از عقود شرعيه ونيز يكى از ابواب معروف فقه . به واژه «سبق و رماية» رجوع شود .
رِمث :
چراگاه شتر از شوره گياه . درختى است شبيه اشنان .
رُمح :
نيزه .
رَمَد :
به درد آمدن چشم . چشم درد گرفتن . درد چشم وباد كردن آن .
رَمز :
اشارت كردن به لب يا به ابرو يا به چشم . اشاره يا ايماء . ج : رموز . دقيقة . نكته . سرّ. (قال آيتك ان لا تكلم الناس ثلاثة ايام الاّ رمزا) . (آل عمران:41)
رَمس :
دفن كردن مرده . در خاك پنهان كردن . سر به آب فرو بردن . هموار وناپديد كردن پشته گور ، مقابل تسنيم .
رَمَص :
چرك سفيد و خشك شده كه در گوشه چشم گرد آيد .
رَمَض :
گرم شدن روز . سوختن پاى از گرماى زمين .
رَمضاء :
سختى گرما . تابش حرارت آفتاب بر زمين . ريگ تافته از گرمى آفتاب .
اميرالمؤمنين (ع) : «افرايتم جزع احدكم من الشوكة تصيبه والعثرة تدميه والرمضاء تحرقه ؟ فكيف اذا كان بين طابقين من نار ، ضجيع حجر وقرين شيطان» يعنى : شما ضعف و بيتابى خود را هنگامى كه خارى به بدنتان مى خلد ، و گاهى كه سكندرى مى خوريد و بر اثر آن خون از بدنتان برون مى آيد ، و نيز موقعى كه پايتان بر اثر راه رفتن بر زمين تفتيده مى سوزد ، درك كرده ايد ، پس چگونه خواهيد بود آن زمان كه ميان دو طبقه از آتش ، همخواب سنگى و جفت شيطانى قرار گيريد .
رَمَضان :
ماه نهم از ماههاى قمرى وچون موقع تسميه ماهها اين ماه در شدت گرما بوده بدين نام موسوم گشته كه رمضان از «رمض» است وآن شدت تابش خورشيد بر رمل ومانند آنست . به قولى رمضان يكى از اسماء خداوند است . ماه رمضان ماه بزرگ خدا وماه نزول قرآن
وحسب برخى روايات ، كتب ديگر آسمانى نيز در اين ماه نزول يافته : قرآن جمعاً در شب قدر به آسمان دنيا (نزديكترين آسمان به زمين) نازل شد وسپس تدريجاً بر پيغمبر (ص) فرود آمد . صحف ابراهيم در سوم اين ماه وبه روايتى اوّل او ، وتورات ششم ، وانجيل هفدهم و زبور هيجدهم اين ماه نازل شده . (مجمع البيان)
پيغمبر اكرم (ص) فرمود : «بهشت هر ساله خود را زيور وزينت مى كند كه ماه رمضان فرا رسد» . امام صادق (ع) فرمود : «خداوند در هر شب ماه رمضان گروهى را از آتش دوزخ آزاد مى كند ولى كسى كه به شراب روزه خود را مى خورد وآنكس كه همواره با مردم كمر دشمنى بسته باشد ويا اهل شطرنج باشد از جمله آنها نيست» .
پيغمبر اكرم (ص) فرمود : «ماه رمضان ماه خدا است وآن ماهى است كه پاداش كارهاى نيك دو چندان مى شود وگناهان در آن محو مى گردند وآن ماه ، ماه بركت وماه بازگشت به خدا وماه توبه وماه گذشت ومغفرت پروردگار وماه آزادى از آتش وماه رسيدن به بهشت است ، پس در اين ماه از هر حرامى اجتناب كنيد وقرآن را بسيار تلاوت نمائيد وحوائج خويش را از خدا بخواهيد وماه رمضان را مانند ماههاى ديگر مپنداريد ...» .
امام صادق (ع) فرمود : «هر كه در ماه رمضان آمرزيده نشود تا ماه رمضان آينده آمرزيده نخواهد شد جز اينكه موقف عرفات را درك نمايد» .
پيغمبر فرمود : «هر كه ماه رمضان را روزه بدارد و از حرام وبهتان اجتناب ورزد خداوند از او راضى شود وبهشت را براى او واجب كند» .
اميرالمؤمنين (ع) فرمود : «روزى پيغمبر(ص) بر ما خطبه اى ايراد كرد وفرمود: اى مردم ماه خدا با بركت ورحمت ومغفرت به شما روى آورد ، ماهى كه نزد خدا از همه ماهها برتر وروزهايش بر همه روزها وشبهايش بر همه شبها وساعاتش بر همه ساعات افضل است ، آن ماهى است كه شما در آن به ميهمانى خدا خوانده شده ايد ومورد لطف خاصّ خداوند قرار گرفته ايد ، نفسهاى شما در آن تسبيح وخوابتان در آن عبادت وعملتان در آن مقبول ودعاتان در آن مستجابست ، پس با نيتهاى راست ودلهاى پاك از خداى خود بخواهيد كه شما را به روزه آن وتلاوت كتابش موفّق بدارد كه بدبخت كسى است كه در اين ماه بزرگ از آمرزش خدا محروم ماند ، وچون گرسنه وتشنه شويد به ياد گرسنگى قيامت بيفتيد ، ودر اين ماه به فقرا ومساكينتان صدقه دهيد وبزرگسالانتان را گرامى داريد وبه خردسالانتان رحم آريد وبه خويشانتان رسيدگى كنيد وزبان وچشم وگوش خود را از حرام باز داريد وبه ايتام مردم مهربانى كنيد تا ديگران به ايتام شما مهر ورزند و از گناهان خود توبه كنيد ودر اوقات نماز
دستتان را به دعا برداريد كه آن ساعات بهترين ساعاتى است كه خداوند به بندگانش نظر رحمت كند ...
... اى مردم هر كه در اين ماه خلق وخوى خود را نيكو كند همان سبب شود كه از صراط بگذرد در روزى كه قدمها در آن بلغزد وهر كه در اين ماه بر بردگان وخدمتكاران خود آسان گيرد خداوند حساب او را آسان كند وهر كه در اين ماه شرّ خود را از مردم باز دارد خداوند خشم خود را در قيامت از او باز دارد وهر كه يتيمى را گرامى دارد خداوند در قيامت او را گرامى دارد وهر كه به خويشان خود در اين ماه رسيدگى نمايد خداوند او را در قيامت مشمول رحمت خويش گرداند ...
اى مردم درهاى بهشت در اين ماه باز است از خدا بخواهيد كه آنها را بر روى شما نبندد ودرهاى دوزخ در اين ماه بسته است از خدا بخواهيد كه آنها را به رويتان نگشايد ...» .
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه : «پيغمبر (ص) در خطبه خود كه در فضايل ماه رمضان ايراد نمود فرمود : اى مردم هر يك از شما كه روزه دار مسلمانى را در اين ماه افطار دهد نزد خدا منزلت كسى را دارد كه بنده اى را آزاد نموده باشد وسبب آمرزش گناهان گذشته او باشد» .
امام كاظم (ع) فرمود : «افطار دادن برادر روزه دارت از روزه ات افضل است .
از امام باقر (ع) روايت است كه روزى پيغمبر (ص) به جابر انصارى فرمود : اى جابر اين ماه رمضانست ، هر كه روزهاى آن را روزه بدارد وبخشى از شب آن را به عبادت برخيزد وشكم خود را از حرام وفرج خود را از آلودگى پاك وزبانش را از ناشايست باز دارد از گناهانش بيرون رود همچنانكه از ماه بيرون ميرود . جابر عرض كرد : يا رسول الله چه نيكو حديثى فرمودى ! فرمود : اى جابر اما چه شرايط سخت وسنگينى بود ! (بحار:96/371)
در اثر آمده كه روز پانزدهم رمضان ولادت امام حسن (ع) و روز هفدهم يا نوزدهم آن جنگ بدر اتفاق افتاد . وگويند : در بيستم اين ماه به سال هشتم هجرت فتح مكه پيش آمده . مرحوم مفيد آورده كه بيست ويكم رمضان شش ماه پيش از هجرت معراج پيغمبر (ص) اتفاق افتاد وبيست ويكم آن عيسى (ع) به آسمان رفته وموسى بن عمران (ع) ونيز وصيش يوشع بن نون وفات يافتند وبالاخره به نقل مرحوم مفيد در ارشاد شب چهارشنبه نوزدهم اين ماه سال 40 اميرالمؤمنين على (ع) به شمشير عبدالرحمن بن ملجم مرادى سخت مجروح وشب بيست ويكم جمعه پيش از طلوع فجر به درجه رفيعه شهادت رسيد . (بحار:98/192 ـ 196)
«زيارت امام حسين در ماه رمضان»
از امام صادق (ع) روايت است كه هر كه قبر امام حسين (ع) را در ماه رمضان زيارت كند ودر راه بميرد به موقف حساب عرضه نشود و مورد محاسبه قرار نگيرد وبه وى گفته شود : در امن وامان به بهشت رو . (بحار:101/97)
«وداع ماه رمضان»
از حضرت حجت سلام الله عليه در پاسخ نامه حميرى آمده كه وداع ماه رمضان در شب آخر آنست واگر احتمال دهى كه ماه ناقص باشد در دو شب آن را وداع كن .
از حضرت رسول (ص) نقل شده كه فرمود : چون ماه رمضان به آخر رسيد آن را وداع كن وبگو : «اللهم لا تجعله آخر العهد من صيامنا اياه فان جعلته فاجعلنى مرحوما ولا تجعلنى محروما» . (بحار:98/25 ـ 172)
«هلال ماه رمضان»
على بن جعفر گويد : از امام كاظم (ع) پرسيدم : بسا يك نفر خود به تنهائى ماه را
مى بيند آيا بر او است كه روزه بگيرد ؟ فرمود: اگر در آن شك نداشته باشد بگيرد وگرنه با مردم بگيرد.
امام صادق (ع) فرمود : «چون ماه را ديدى روزه بگير وچون ماه را ديدى روزه بخور» . راوى گويد : عرض كردم : اگر ماه بيست ونه روز بيشتر نبود آيا يك روز قضا كنيم ؟ فرمود : نه ، مگر اينكه سه گواه گواهى كنند كه از اول ماه يك روز زودتر ديده شده.
از آن حضرت نقل است كه : «هر شبى كه هلال رجب ثابت شد بشمار تا پنجاه ونه روز و روز شصتم را روزه بگير» . (بحار:96/296)
رَمْق :
نگريستن به كسى با مراقبت ومواظبت .
رَمَق :
باقى جان . نفس آخرين .
رَمَك :
اسبى كه نژادش نجيب نباشد . (صحاح)
رَمل :
ريگ . علمى كه در آن از اشكال شانزده گانه بحث ميشود ونتيجه آن استعلام از مجهولات احوال عالم است .
مرحوم علامه در پاسخ مسائل مهنّائيّه كه از جمله سؤال از علم رمل مى باشد فرموده : علم رمل را به ادريس پيغمبر نسبت دهند ولى ثابت نشده كه اين نسبت حقيقت داشته باشد ، ومكرر اتفاق افتاده كه از اين علم امور عجيبه كشف شده ولى نه در حدى كه موجب علم قطعى باشد .
رَمَل :
تند راه رفتن با نزديكى گامها به يكديگر . در حديث آمده : «من ترك شيئاً من الرمل بين الصفا والمروة لا شىء عليه» . (مجمع البيان)
نقل است كه پيغمبر (ص) (در فتح مكه يا حجة الوداع) به اصحاب فرمود : «اين مردم (مشركان) چنين پندارند كه شما بر اثر گرسنگى ولاغرى از پا درآمده ايد ، نيروى جسمى خويش را به آنها نشان دهيد ودر سه شوط اول طواف ، رمل كنيد» . (كنزالعمال)
رَملة :
دختر ابوسفيان مكنى به ام حبيبه همسر پيغمبر اسلام . به «ام حبيبه» رجوع شود .
رَملة :
دختر اميرالمؤمنين (ع) مادرش ام سعيد بنت عروة بن مسعود ثقفى .
رِمَم :
جِ رِمَّة . استخوانهاى پوسيده .
رَمه
(فارسى) : گله گوسفند وامثال آن . قَطيع .
رُمَّة :
هر چيز پوسيده . جمله ، همگى .
رِمَّة :
استخوان پوسيده . ج : رِمَم .
رَمى :
انداختن . پرتاب كردن . (وما رميت اذ رميت ولكنّ الله رمى) ; هنگامى كه تو (اى پيغمبر) انداختى ، آن تو نبودى كه انداختى بلكه ما (خداوند) آن را بينداختيم . (انفال:17)
مفسرين در ذيل اين آيه گفته اند : در روز بدر ، جبرئيل به پيغمبر گفت كفى خاك از اين وادى برگير و به سوى مشركين پرتاب كن . حضرت ، مشتى خاك برگرفت و در روى آنها بپاشيد و فرمود : «شاهت الوجوه» ذرات آن خاك به چشم و دهان و بينى هر يك از آنها برفت و بر اثر آن باقيمانده لشكر قريش پا به فرار نهادند . (مجمع البيان)
اميرالمؤمنين (ع) : «ليس كلّ من رمى اصاب» يعنى اين چنين نيست كه هر كه تير انداخت به هدف اصابت كرد . (نهج : نامه 31)
آن حضرت در بى وفائى دنيا : «فلما استوفى (سليمان بن داوود) طعمته واستكمل مدته رمته قسىّ الفناء بنبال الموت، واصبحت الديار منه خالية والمساكن معطّلة ...» يعنى پس از آن كه وى (سليمان بن داوود) سهم خود را از اين دنيا دريافت داشت و دوران عمر خويش را سپرى ساخت ، كمانهاى نيستى تيرهاى مرگ را به سوى وى رها نمود ، ناگهان خانه ها از وجود او تهى گشت و جايگاهها به تعطيل گرائيد . (نهج : خطبه 182)
رميدن :
شميدن . نُفور .
رَمية :
يك بار انداختن . «رمية من غير رام» : انداختنى كه گوئى اندازنده نداشت . مثلى است ، در مورد كسى زنند كه كارى را درست انجام دهد وحال آنكه عادت وى خطا كردن باشد.
رَنج :
زحمت ومشقت . اميرالمؤمنين(ع) فرمود : «با رنجهاى سخت توان به درجات والا وآسايش جاويد دست يافت» . (غرر الحكم)
رنجانيدن :
كسى را رنج و آزار دادن . از امام صادق (ع) روايت شده كه : «شاد نمودن مسلمان به حقيقت شاد نمودن پيغمبر است كه آخرالامر به خدا منتهى مى گردد ، و همچنين است رنجانيدن مسلمان (كه آن نيز رنجانيدن پيغمبر است)» . (بحار:74/297)