back page fehrest page next page

ونيز فرمود : «روح آميخته به بدن نمى باشد بلكه پوششى است كه بدن را احاطه نموده است» . وفرمود : «خداوند ارواح را دو هزار سال پيش از اجسام بيافريد» .

روحانى

(به ضم يا فتح راء) :

منسوب به روح ، يعنى آنچه از مقوله روح وجان باشد .

عالم روحانى ، عالم عقل ونفس وصُوَر است وآن محيط به عالم افلاك ، وعالم افلاك محيط به عالم اركان است ، ومقابل آن عالم جسمانى است كه عبارت از فلك محيط ومافيها است از افلاك وعناصر . (رسائل اخوان الصفا : 3/339 وكشاف اصطلاحات الفنون)

رُوح :

بن زنباع بن روح بن سلامة الجذامى مكنى به ابوزرعه ، حاكم فلسطين از قبل عبدالملك مروان ، متوفى به سال 84 هـ ق وى به صفت علم وعقل متصف بود . (از حبيب السير چاپ خيام:2/158)

زركلى گويد : روح به گفته بعضى ، جزو صحابه بوده ، عبدالملك بن مروان ميگفت «روح اطاعت مردم شام ودهاء مردم عراق وفقه مردم حجاز را با هم داشت» وى را با عبدالملك وجز او داستانهايى است .

رُوح الامين :

جبرئيل عليه السلام . «(نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين) ; قرآن را روح الامين (از جانب پروردگار) بر قلب تو فرود آورد تا از جمله بيم دهندگان باشى . (شعراء:193)

مرحوم طبرسى گفته : از اين جهت جبرئيل به روح الامين توصيف شده كه وى در صفت امانت وعدم تغيير در امانت ، دين را زنده ميدارد و(همچون روح) مايه حيات دين است . ويا بدين جهت كه فرود آورنده بركات است ارواح را زنده ميدارد . ويا بدين جهت كه او جسمى روحانى ميباشد . (مجمع البيان:7/320)

روح خدا :

اضافه روح به خدا ، كه مكررا در قرآن كريم در باره حضرت آدم(ع) وحضرت عيسى (ع) آمده است ، اين نوع اضافه را در علم ادب ، اضافه تشريفى مينامند ، يعنى در ميان مصاديق آن مفهوم كلّى ، در مورد مصداق مضاف ، خصوصيت برگزيدگى ملحوظ شده . چنان كه در مورد (عباد الرحمن) در آيات : (وعباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا ...) در صورتى كه (ان كل من فى السماوات والارض الاّ آتى الرحمن عبدا). (مريم:93)

ابوجعفر اصمّ گويد : «از امام باقر (ع) پرسيدم آيا روحى كه در آدم (ابوالبشر) بوده وروحى كه در عيسى بوده (وخداوند آنرا به خود نسبت ميدهد) چه بوده» ؟ فرمود : «هر دو روح آفريده خدايند كه آن دو را جهت آن دو پيامبر برگزيد» .

محمد بن مسلم گويد : «از امام صادق(ع) معنى (ونفخت فيه من روحى)(در آدم از روح خود دميدم) پرسيدم ، فرمود: خداوند روحى را برگزيد وآنرا بيافريد وبه خود نسبت داد (در حديث ديگر آمده چنانكه خانه كعبه ـ بيت الله ـ را به خود نسبت داد) وآنرا بر ارواح ديگر برترى داد سپس فرمود آن روح به آدم دميده شد» . (بحار:4/11 ـ 13)

رُوحُ القُدُس :

جبرئيل . اضافه روح به قدس در وصف جبرئيل از باب مبالغه در قداست وپاكى است ، مانند حاتم الجود وزيد الخير . كه معنى آن روح مقدس است .

در قرآن مكرر از اين واژه تركيبى ذكر به ميان آمده : (وايدناه بروح القدس)(بقره:87 و253) . كه در مورد حضرت عيسى آمده است : (اذ ايدتك بروح القدس)(مائده:110) كه اينجا نيز در باره آن حضرت است . در اين كه چرا در ميان پيامبران ، حضرت عيسى (ع) به اين تشريف اختصاص داده شده ، در صورتى كه همه انبياء به وسيله جبرئيل تأييد شده اند ، گفته شده : بدين سبب كه وى از كودكى تا به آخر عمر در آغوش تأييد جبرئيل بوده .

ابن زيد در ميان مفسرين گفته : مراد از روح القدس انجيل است ، چنان كه خداوند ، قرآن را نيز روح خوانده است كه فرمود : (وكذلك اوحينا اليك روحا من عندنا) .

رو خراشيدن :

كارى كه اشخاص ، در سوك عزيزان خود كنند . به «سيلى» رجوع شود .

رود :

يا رودخانه : آب عظيم وسيّال . در حديث آمده كه چهار رودخانه از بهشت ميباشد : فرات ونيل وسيحان وجيحان ... وفرات رودى معروف در عراق كه منبع آن جبال ارز روم تركيه است . ونيل رود معروف مصر است . ودر قاموس آمده كه سيحان نهرى در شام وديگرى در بصره است وسيحون نهرى در ماوراءالنهر و ديگرى در هند ميباشد . وجيحون رود خوارزم است و جَيحان نهرى در شام و روم است كه معرب جهان ميباشد .

در حديث آمده كه : «دو رودخانه مؤمن ودو رودخانه كافرند ، دو نهر كافر نهر بلخ است ودجله ودو نهر مؤمن نهر مصر است وفرات» . (بحار:60/35 ـ 42)

رودكى :

جعفر بن محمد بن حكيم بن عبدالرحمن بن آدم رودكى سمرقندى مكنى به ابوعبدالله از شعراى شيرين زبان فارسى است . وى به سال 329 هـ ق در رودك وفات يافت . (لباب الانساب)

آقاى دكتر صفا در تاريخ ادبيات در ايران آرد : كنيه ونام ونسب رودكى در الانساب سمعانى ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حكيم بن عبدالرحمن ابن آدم ياد شده ودر تذكره دولتشاه سمرقندى وآتشكده آذر بيكدلى ومجمع الفصحاء هدايت ، ابوالحسن آمده وقول سمعانى را به سبب قدمت صحيحتر ميتوان پنداشت و ويرا به سبب انتساب به رودك سمرقند ، رودكى گفته اند . مولد رودكى در قريه بنج از قراى رودك سمرقند است . بنج از قراى بزرگ رودك ومركز آن بوده وبه همين سبب به بنج رودك شهرت داشته است . ولادت رودكى به حدس بايد در اواسط قرن سوم اتفاق افتاده باشد . از آغاز حيات او وكيفيت تحصيلاتش اطلاع دقيق در دست نيست .

عوفى گفته است كه «چنان ذكى وتيز فهم بود كه در هشت سالگى قرآن تمامت حفظ كرد وقرائت بياموخت وشعر گفتن گرفت ومعانى دقيق ميگفت چنانكه خلق به وى اقبال نمودند ورغبت او زيادت شد و او را آفريدگار تعالى آوازى خوش وصوتى دلكش داده بود وبه سبب آواز در مطربى افتاده بود واز ابوالعبك بختيار كه در آن صنعت صاحب اخبار بود بربط بياموخت ودر آن ماهر شد ... وامير نصر بن سامانى او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانيد وكارش بالا گرفت ...» .

عوفى در مقدمه همين سخنان نوشته است كه «از مادر نابينا آمده» ليكن سمعانى ونظامى عروضى وصاحب تاريخ سيستان به كورى او اشارتى ندارند . اما از شاعران قريب العهد به او اشارات صريح در اين باره در دست است ، از طرفى ديگر در اشعار شاعر به اشاراتى باز

ميخوريم كه دلالت بر بينايى او در يك زمان ميكنند واين اشارات مايه حيرت خواننده مى شود چنانكه يا بايد در صحت اين ابيات ويا در صحت نقل آنها ترديد كرد ويا پنداشت كه رودكى در قسمتى از زندگانى خود بينا بود وبعد كور شد . و رودكى بنا به تصريح سمعانى در الانساب به سال 329 هـ ق در مولد خود يعنى قريه بنج درگذشت وهمانجا به خاك سپرده شد .

ممدوحان رودكى :

رودكى به دربار آل سامان واز ميان سامانيان به امير سعيد نصر بن احمد بن اسماعيل (301 ـ 331) اختصاص داشت اما بعيد نيست كه پيش از اميرنصر دربار پادشاه ديگر يعنى مثلا احمد بن اسماعيل (متوفى در 301) را نيز درك كرده باشد . ديگر از ممدوحان رودكى امير شهيد ابوجعفر احمد بن محمد بن خلف بن الليث معروف به بانويه از امراى صفارى بود كه از سال 311 تا 352 هـ ق حكومت ميكرد . ديگر از ممدوحان رودكى ماكان بن كاكى وابوالفضل بلعمى وزير معروف سامانى است . اين وزير دانشمند بنا به روايت سمعانى او را در ميان عرب وعجم بى نظير ميدانست ، وانعام جزيل او به رودكى زبانزد شاعران بعد بود وظاهراً مشوق رودكى در نظم كليله ودمنه همين وزير دانشمند بوده است .

اشعار وآثار رودكى :

رودكى مسلماً يكى از بزرگترين شاعران ايران است . سمعانى در وصف او گفته است «قيل انه اول من قال الشعر الجيد بالفارسية وقال ابوسعد الادريس الحافظ : ابوعبدالله الرودكى كان مقدماً فى الشعر بالفارسية فى زمانه على اقرانه» توجهى كه شعراى بزرگ ايران از قبيل شهيد بلخى وكسائى ونظامى عروضى وعنصرى وفرخى وسوزنى به سخن رودكى داشته واغلب به تضمين اشعار او يا ذكر عظمت وى در شاعرى مبادرت ورزيده اند جملگى مؤيد سخن سمعانى است . در كثرت اشعار رودكى بحثى نيست وحداقل اشعار او را به صدهزار بيت تخمين زده اند اما اكنون از آن همه اشعار جز چند قطعه وقصيده چيزى در دست نيست .

مهمترين اثر رودكى كه اكنون جز ابيات پراكنده اى از آن باقى نمانده كليله ودمنه منظوم است كه به فرمان امير نصر انجام شد وگويا ابوالفضل بلعمى در اين كار بى تأثير نبود . اين منظومه ، مثنوى وبه بحر رمل مسدس سروده شده است . رودكى غير از كليله ودمنه مثنويهاى ديگرى نيز داشت واز آن جمله است يك مثنوى به بحر متقارب ويك مثنوى به بحر خفيف ويك مثنوى به بحر هزج مسدس ويك مثنوى ديگر به بحر سريع كه از همه آنها ابيات پراكنده اى در دست داريم . (تاريخ ادبيات در ايران تاليف دكتر ذبيح الله صفا)

روده :

امعاى گوسفند وغيره . لوله هاى درازى كه در شكم انسان وحيوان است ومجراى

غذا واسباب هضم آنست . به عربى «مَعْى» و «مِعى» و «مصران» گويند .

روذين :

از سلمان فارسى نقل شده كه در ميان شاهان فارس پادشاهى بود بنام روذين ، وى مردى خونريز وستم پيشه بود ، چون ظلم وفساد او در زمين شيوع يافت خداوند او را به دردى در نيمه راست سرش مبتلى نمود كه وى را از آب وخوراك بازداشته بود هر چه درمان ميكرد سود نمى داد تا اينكه خداوند پيغمبرى را به صورت طبيب به نزد او فرستاد وبه وى فرمود : با او مدارا كن و وى را گرامى دار وبه او بگو : شفاى درد تو منحصر به اين است كه كودك شيرخواره اى را در برابر چشم پدر ومادرش كه راضى باشند سر ببرى وسه قطره از خون او را در بينيت بچكانى كه با اين كار فوراً شفا مى يابى . پيغمبر پيام را ابلاغ نمود . شاه گفت : كجا چنين كسى پيدا شود ؟! پيغمبر گفت : مبلغ هنگفتى در اين راه هزينه سازى ميسّر باشد . شاه كسانى را به اطراف فرستاد تا بالاخره پدر ومادر محتاجى بيافتند كه بدين امر رضا دادند ، چون خواستند كودك را سر ببرند وى به زبان آمد وگفت : اى شاه اين كار مكن كه پدر ومادرم به من ستم كردند تو به ظلم آنها كمك مكن . شاه به وحشت افتاد وترسيد واز قتل كودك دست برداشت ، چون بخفت به خواب ديد كسى به وى مى گويد : خداوندِ بزرگ بود كه كودك را به زبان آورد وهم او است كه ترا به اين درد مبتلى نموده تا ترا از اين ظلم وستم باز دارد واكنون شفايت داد كه ترا پندى بود . وى از خواب بيدار شد وخود را سالم يافت پس توبه كرد ودر كشور به عدالت پرداخت . (بحار:14/514)

روز :

آن مدت زمان كه به واسطه نور خورشيد روشن بُوَد ، يعنى مدتى كه آفتاب بر اين كره ما بتابد . مدت زمان طلوع آفتاب تا غروب آن . مقابل شب . به عربى نهار . يوم. البته يوم مانند روز به مجموع 24 ساعت نيز اطلاق ميگردد .

قرآن كريم : همانا در آفرينش آسمانها وزمين وآمد وشد (يا كم وزياد) شب و روز نشانه اى است (بر وجود خداوندى حكيم) مر خردمندان را . (آل عمران : 190)

او (خداوند) است كه شب را جهت آرامش شما و روز را روشنى بخش قرار داد، در اين كار ، نشانه هائى است براى گروهى كه گوش شنوا دارند . (يونس:67)

از نشانه هاى خدا خفتن وآرامش شما است در شب وپيگيرى وبدست آوردن روزيهاى خدا داده است در روز . (روم:23)

خداوند است كه شب و روز را به اندازه هاى معين مقرر داشته است . (مزّمل:20)

خداوند ، شب را در روز و روز را در شب فرو مى برد . (حديد:6)

امام صادق (ع) فرمود : «هميشه روز خود را به كار نيك آغاز كنيد وبه دو فرشته نگهبان

اعمالتان عملى نيكو برسانيد كه در نامه عملتان بنگارند ، ونيز روز خويش را به كار خير به انجام رسانيد كه چون چنين كنيد خداوند گناهان بين اوّل وآخر را ببخشايد» .

از اميرالمؤمنين (ع) آمده كه : «هر روز كه بر فرزند آدم ميگذرد آن روز به وى ميگويد: اى فرزند آدم من روزى جديدم كه روزگارى بر تو گواهى خواهم داد پس در من سخن نيك بگوى وعمل نيك انجام ده كه در قيامت به سود تو شهادت دهم كه مرا تا ابد دگر نخواهى يافت» . (بحار:71/181 ـ 221)

واز آن حضرت آمده كه : «دنيا سه روز بيش نيست : روزى كه خود با آنچه در آن بوده گذشته ودگر باز نخواهد گشت ، و روزى كه تو در آنى وبر تو مى باشد كه فرصت آن را از دست ندهى وآن را غنيمت دانى ، و روزى كه ندانى تو در آن زنده باشى يا نه وبسا در آن ديده از جهان بربندى . اما روزى كه گذشته آن حكيمى ادب آموز وپند دهنده است (از آن پند گير) واما روزى كه اكنون در آن مى باشى دوستى است كه در حال بدرود و وداع است (آن را غنيمت دان) واما فردا پس آنچه كه تو از آن دارى آرزوئى بيش نيست» . (سفينة البحار)

به «شب و روز» نيز رجوع شود .

روز آخرت :

روز قيامت . در حديث آمده : از جمله مواعظ خداوند به عيسى بن مريم آن بود كه اى عيسى از فرصت عمرت بهره گير وبراى آخرتت عمل كن پيش از آنكه دگر نتوانى ، ومرا بندگى كن براى روزى كه هزار سال از سالهاى شما مى باشد وآن روز است كه در آن نيكى را پاداش دهم وآنرا مضاعف سازم ... (بحار:7/128) نگارنده گويد : اين حديث با آيه 4 سوره معارج (تعرج اليه الملائكة والروح اليه فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة)منافات ندارد كه مفسرين در اين آيه وجوهى گفته اند از جمله اينكه مراد از پنجاه هزار سال آنست كه اگر حسابگر غير از خدا مى بود چنين مدتى صرف حساب خلايق مى شد . قول ديگر اينكه عروج ملائكه از زمين به آسمان يعنى پايان دوران زندگى بشر در اين زمين وفراغت ملائكه از كار بشر پس از سپرى شدن عمر اين جهان در ختام پنجاه هزار سال مى باشد واين آيه عمر اين جهان را مى رساند .

روزبهان :

ابومحمد بن ابونصر بقلى شيرازى ديلمى مشهور به شيخ شطاح (522 ـ 606 هـ ق) عارف بزرگ قرن ششم .

وى نزد ارشدالدين ابوالحسن على نيريزى ، فخرالدين مريم ، صدرالدين ابوطاهر احمد بن محمد سلفى علم آموخت. زندگى او بيشتر در شيراز به مجاهده و وعظ و تذكير گذشت .

او در علوم قرآنى و تفسير و حديث و فقه و عرفان براعت يافت و مدت 50 سال در جامع

عتيق شيراز موعظه كرد . آرامگاه او در محله «بالا كفت» شيراز است .

از آثار او است در تفسير : لطائف البيان فى تفسير القرآن ، عرائس البيان . در احاديث : مكنون حديث ، حقايق الاخبار . در فقه : الموشّح فى المذاهب الاربعة . در اصول : العقايد ، الارشاد ، المناهج . در تصوف : مشرب الارواح ، منطق الاسرار ببيان الانوار ، شرح شطحيات ، لوامع التوحيد ، مسالك التوحيد ، كشف الاسرار و مكاشفات الانوار ، شرح الحجب و الاستار . (فرهنگ معين)

روزبهان مصرى :

عارف معروف به شيخ كبير . وى كازرونى الاصل است ولى در مصر اقامت داشته ، از مريدان ابوالنجيب سهروردى است . (فرهنگ معين)

رو زدن :

در تداول عامه خواهش كردن . رو زدن به اشخاص بسى در اسلام مورد نكوهش ومذمت است كه در روايات ذيل ونيز در ذيل كلمه «خواهش» ملاحظه ميفرمائيد .

اميرالمؤمنين (ع) فرمود : «رو زدن به اشخاص بزرگترين مرگ است» . (غرر الحكم)

وفرمود : «گفتار پيغمبر اكرم (ص) را پيروى كنيد كه فرمود : هر كه درى از خواهش به روى خويش بگشايد خداوند درى از فقر به رويش باز كند» .

وفرمود : «چون مسلمان بداند كه برادر مسلمانش نيازى دارد بايد هر چه زودتر نيازش را برطرف سازد و او را به رنج خواهش ورو زدن نيفكند . يكدگر را پشتيبان وبا هم مهربان ودر امور مالى كمك حال يكديگر باشيد ، منافق صفت مباشيد كه نيكيها را وصف نمايد وخود نكوكار نباشد» .

امام باقر (ع) فرمود : «بدان كه آنكس كه به تو رو مى زند وى آبروى خود را به نزد تو محفوظ نداشته است ، پس تو آبروى خويشتن را مبر كه روى او را پس زنى» .

امام صادق (ع) فرمود : «رو زدن به مردم (در حقيقت) عزت خويش را با شتاب از دست دادن ودست از حيا شستن است ...» .

در حديث ديگر فرمود : «خداوند احسان را پاداش مى دهد بدين شرط كه پيش از رو زدن محتاج ، حاجتش را برآورى ولى در صورتى كه برادر محتاجت با چهره اى پر از شرم وخجلت به نزد تو آيد ونداند حاجتش را روا مى سازى يا نه به خدا سوگند باز هم به خدا سوگند اگر همه اموال خود را به وى دهى جبران آن شرمساريش را نكرده اى» .

امام كاظم (ع) فرمود : «رو زدن به كسى شايسته نباشد جز در سه مورد : قتلى كه ورثه قاتل از پرداخت خون بها ناتوان باشند، وبدهى سنگين ، وگرفتاريى كه صاحبش را زمين گير كرده باشد» . (بحار:10/89 و 71/50 و 75/110 و 74/414 و 78/326)

روزگار :

مجموعه ايام . ايام . زمان . عصر . دهر .

اميرالمؤمنين (ع) : «مردم به چيزى «خوش به حالش» نگفتند مگر اين كه روزگار روز بدى را برايش ذخيره كرده بود» . (نهج : حكمت 286)

«دورانديش كسى است كه با روزگار بسازد» . (غرر الحكم)

وفرمود : «روزگار مطالب زير پرده را برون آرد وآشكار سازد» .

وفرمود : «روزگار بدنها را مى پوساند و آرزوها را نو مى كند ومرگ را نزديك واميدها را دور ودراز مى سازد ، هر كه بدان دست يافت خسته شد وكسى كه از آن كام نيافت به ستوه آمد» .

وفرمود : «هر كه از روزگار شكوه كند شكوه اش به درازا كشد» . (بحار:77/286 و 73/128 و 77/384)

روزن :

سوراخ و شكاف كه در وسط ديوار باشد و شعاع خورشيد از آن وارد اتاق شود . معرب آن نيز روزن است . به عربى كُوّة .

روزنامه :

كتاب شرح گزارش روزانه ويادداشت وقايع هر روزه . معرب آن روزنامج . به عربى صحيفة اليوم .

روزه :

خوددارى از خوردن وآشاميدن ومفطرات ديگر از طلوع فجر تا مغرب . صَوم . كف نفس از اكل وشرب .

روزه در تمام اديان آسمانى واجب بوده چنانكه در قرآن (كتب عليكم الصّيام كما كتب على الذين من قبلكم) بدين امر تصريح شده . وگويند نظر به اينكه قوانين اسلام محض مصلحت مقرر بوده به تدريج پياده شود روزه در سال دوم هجرت پس از گذشت هيجده ماه از ورود پيغمبر(ص) به مدينه واجب شد .

روزه فريضه رمضان در قرآن ضمن آياتى از سوره بقره آمده كه برخى احكام آن نيز در آنها بيان گرديده ودر سوره ديگر روزه كفّاره وبدل هَدى ذكر شده است .

(يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون ...)اى مسلمانان روزه بر شما واجب گرديد چنانكه بر امّتهاى پيشين نيز فرض

شده بود تا حالت خداترسى در شما بوجود آيد . روزهائى به شمارى معيّن روزه داريد وهر يك از شما كه بيمار ويا مسافر بود روزهاى ديگرى را جز ماه رمضان روزه بدارد وكسانى كه از روزه ناتوانند ـ چون سالخوردگان ـ بينوائى را اطعام كنند ـ كه فداى آن باشد ـ وهر كه به دلخواه خود ـ جز روزه واجب ـ بر آن بيفزايد به سود او است واگر بدانيد روزه داشتن به سود شما

ميباشد. ماه رمضان كه جهت هدايت مردم قرآن وآيات بيّنات در راستاى راهنمائى خلق و جدا ساختن حق از باطل در آن نازل شده پس هر يك از شما كه در آن ماه در سفر نبود آنرا روزه بدارد وهر كس بيمار يا مسافر بود روزهاى دگر را بجاى آن بگيرد خداوند براى شما حكم را آسان گرفته وسخت نگرفته است ... (بقره:183)

برخى مذاهب عامّه افطار روزه در سفر را جايز ومسافر را در روزه وافطار مخيّر دانند ودر آيه چنين تقدير گيرند (فافطر فعدة من ايّام اخر) مرحوم طبرسى ذيل اين آيه ميگويد : جمعى از صحابه افطار در سفر را واجب دانسته اند مانند عمر بن خطاب وعبدالله بن عباس وعبدالله بن عمر وعبدالرحمن بن عوف وابوهريره وعروة بن زبير چنانكه از ائمه ما نيز چنين روايت شده، از امام صادق (ع) آمده كه : «روزه دار در سفر مانند مفطر است در حضر» . نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود : «اگر مردى در حال روزه در سفر بميرد من بر او نماز نخوانم» . ونيز از آن حضرت است كه : «مسافر بايد افطار كند ونماز را شكسته بخواند مگر اينكه سفر صيد يا سفر معصيت باشد» . (مجمع البيان)

«آداب روزه»

امام صادق (ع) فرمود : «هرگاه روزه بودى مى بايد گوش وچشمت نيز از حرام وهمچنين اعضاء بدنت از هر كار زشت روزه باشد و از هر هرزگى وبيهوده گوئى بپرهيزى وخدمتكارت را نيازارى و وقار روزه دار به خود گيرى وتا بتوانى سخنى جز ذكر خدا به زبان نرانى» .

پيغمبر (ص) شنيد كه زنى به كنيز خود ناسزا مى گويد ، فرمود : غذائى به نزدش آرند، وى گفت : يا رسول الله من روزه ام ! فرمود : چگونه روزه اى كه كنيزت را ناسزا مى گوئى ؟! روزه كه تنها امساك از غذا وآب نيست روزه قرار داده اند كه از هر كار زشتى باز دارد ، چه اندكند روزه داران وبسيارند گرسنگان (به نام روزه دار)» !

اميرالمؤمنين (ع) فرمود : «چه بسيار روزه دار كه از روزه اش جز تشنگى سهمى ندارد ، وچه بسيار شبخيز كه جز خستگى از قيام خود بهره نبرد ! خوشا خواب زيركان وافطار آنان» .

امام صادق (ع) فرمود : «آسانترين چيزى كه خداوند بر روزه دار نهاده ترك خوردن وآشاميدن است» . (بحار:96/292 و 97/352)

«فضيلت روزه»

پيغمبر (ص) فرمود : «هر چيزى را زكاتى باشد وزكات بدن روزه است» .

وفرمود : «روزه دار همواره در عبادت خدا است گرچه در بستر خواب باشد تا گاهى كه غيبت نكند» . وفرمود : «هر كه يك روز را بى آنكه بر او واجب باشد به اميد پاداش پروردگار

روزه بدارد مستوجب آمرزش خدا گردد» .

امام صادق (ع) فرمود : «هر كه يك روز را در گرما روزه بدارد كه تشنه شود خداوند هزار ملك بر او بگمارد كه پيشانيش را مسح كنند و او را مژده دهند كه چون افطار كند خداوند عزّ وجل فرمايد : چه خوشبو وپاك روانى ! اى فرشتگانم گواه باشيد كه وى را آمرزيدم» .

نبى اكرم (ص) فرمود : «روزه حجاب است از آتش دوزخ» .

ونيز فرمود : «هر كه يك روز را مستحبّاً روزه بدارد اگر به گنجايش زمين به وى زر دهند به پاداشش وفا نشده باشد جز اينكه روز حساب پاداش شايسته اش داده شود» .

وفرمود : «خداوند فرشتگانى را گماشته كه روزه داران را دعا كنند» .

نيز از آن حضرت رسيده كه : «خداوند مى فرمايد : روزه براى من مى باشد ومن خود پاداش آن را مى دهم» .

وفرمود : «روزه بگيريد تا سلامتى يابيد» .

امام صادق (ع) فرمود : «برترين جهاد روزه در گرما است» . (بحار:96/246 ـ 256)

«برخى از احكام روزه»

از امام باقر (ع) رسيده كه : «سورمه براى روزه دار اشكالى ندارد ، تا گاهى كه مزّه آن را احساس نكند» .

از آن حضرت نقل شده كه : «اميرالمؤمنين(ع) در آغاز روز ونيز آخر روز مسواك مى كرد» . از امام صادق (ع) روايت شده كه : «پنج چيز روزه را باطل مى كند : خوردن وآشاميدن وجماع وسر به زير آب فرو بردن ودروغ به پيغمبر وامام بستن» .

از امام موسى بن جعفر (ع) رسيده كه : «جماع در روز ماه رمضان اعم از حلال وحرام اگر هم ده بار باشد ده كفّاره دارد ولى خوردن وآشاميدن هر چند بار كه باشد يك

كفّاره دارد» .

از امام صادق (ع) روايت است كه : «هر كه در شب ماه رمضان جماع كند بايد تا پيش از طلوع فجر غسل كند واگر مسامحه نمود وخوابيد تا صبح بيدار شد استغفار كند وروزه اش را تمام كند وبعداً آن را قضا نمايد، واگر بى اختيار خوابش برد تا صبح بيدار شد چيزى بر او نمى باشد» .

در حديث اميرالمؤمنين (ع) آمده كه : «خوردن غذا در روز ماه رمضان از روى فراموشى روزه را باطل نمى سازد» .

back page fehrest page next page